سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و...

106
راز1

Upload: others

Post on 22-Sep-2019

9 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

1

Page 2: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

2

Page 3: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

3

:آرایی صفحه و طراحی رمان های عاشقانه

: wWw.Romankade.com سایت آدرس

: ROMANHAYEASHEGHANE@ تلگرام کانال

است محفوظ رمان های عاشقانه نزد کتاب این حقوق تمامی

نوشته معصومه سرلک|رمان راز

به نام خدا

ژانر: عاشقانه

Page 4: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

4

کل ی:دانادید هیزاو

یم یتداع میاعتماد و عشق را برا یدستانت در دستانم معنا یعسل بود,وقت ینیریبه ش یروز میبرا یزندگ

کردند,اما به ناگاه چه شد که به زور به من

کشد. یروحم شده است و ذره ذره مرا م یکشتنم خوره یکه به جا یخوراند یزهر

جادیا یها فقط برا تیاست شباهت چهره و شغل شخص سندهینو التیتخ ی دهییرمان کامال زا نیا ی: قصه مقدمه

است. شتریب تیجذاب

است،اما دهیاز گذشته امان قلبش را بر یمانیزند.پش یپر م ثیحد یها طنتیفرشته و ش یها یمهربان یبرا دلش

گدار به آب بزند. یتواند ب ینم

یبرا یدهد تا مرهم یم هیزند و به قلبش اندوه هد یو شهر غم و غصه را دور م دهیتختش دراز کش یبر رو دختر

یتاب به قرمز کیوجدانش باشد, باران

به تن دارد.امن طیمح کی یبه راحت یدخترکان غنچه لب و شلوار یها لب

Page 5: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

5

ه اند و لبخندزنان ب ستادهیهم ا یکه در آن هر سه شانه به شانه یشده است،پوستر رهیبه پوستر سه نفره شان خ او

نگرند,از همان یم نیدورب

و جهان است که رانیا ینمایاز س ییپوستر عکسها نیکند. در کنار ا یکه قند در دل هوادارانشان آب م ییلبخندها

یم یرا معرف شانیحرفه یبه خوب

.گرندی. آنها هر سه بازکند

سان ریشمش ،ابرووانیشرق یایآس یبایمثل دخترکان ز ی دهیکش یسرو,چشمها یبه بلند یبا قد یدختر او

برجسته به سان ییها ،گونهیمشک

است. ییبایخواب آرامش بخش که در کل دختر ز کی ینیبه دلنش یو لبخند یمعمول ینیپهناور,ب ینیسرزم

شود. یبندد و مسافر شهر گذشته م یاز اشکش را م سیچشمان خ باران

شیسال پ چند

خورند. یو با کالس که از قضا دنج و خلوتم هست شام م کیرستوران ش کیدر گریسه دختر باز هر

!؟یعاشقم شد هی:چدیگو یجانش شوخ م قینگرد, رف یمملو از محبت خواهرانه به فرشته م یبا نگاه باران

Page 6: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

6

دهد:چرا که نه؟! یهم شوخ جواب م او

که تظاهر به یحال ند،دریب یم متیغن شیها طنتیش یکه تا االن مسافر شهر سکوت بوده,فرصت را برا ثیحد

کند:هو مواظب باش,خواهر یم تیعصبان

!گهید یکیسراغ یبر ست،بهترهیاز اوناش ن من

شیادا یزند اما دختر چشم بادام یشکرخند م یکند لبخند یم یشوخ ثیداند حد یجذاب که م یسبزه رو دختر

یم یآورد و عصب یرا در م

!دتشییگه انگار ننه اش زا یم نی:همچدیگو

که یشود در حال یم یبار دختر سوم شاک نیاش را بدهد که ا یعصب قیخواهد جواب رف یزبان م نیریش دختر

یرا بر نگاه و لحنش سوار م تیعصبان

!نیرهمو دوس دا نیکه بفهم فتهیب یاتفاق دیبا گه،حتمایبه همد نیپر یمث سگ و گربه م ی:شما دو تا چتونه هکند

شود. یبه لبخند م لیکم کم اخمشان تبد یکنند،ول یبا اخم به هم نگاه م دخترها

Page 7: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

7

شام حاضره. ایگردد: بارانم ب یو به برزخ حال باز م دیآ یم رونیمادرش از بهشت خاطراتش ب یبا صدا باران

باغ بزرگ کی انیقرار دارد که در م تختیشهر پا یدر باال ییالیبزرگ و یخانه کیباران و خانواده اش در ی خانه

دهیبا درختان سر به فلک کش

راه انداخت. یمسابقه فوتبال حساب کیشود در آن یآن قدر بزرگ است که م اطشیکند,ح یم ییخودنما

روشن است و آنها ونیزیخورند.همزمان تلو یمجللشان شام م ییرایبه همراه پدر و مادر و دو برادرش در پذ او

پخش یالیکنند,اتفاقا سر یتماشا م الیسر

کنند،اما دختر خانواده یتماشا م الیهم مشغول خوردنند و هم سر هیکند،بق یم یشود که فرشته در آن باز یم

.گرم است شیسرش با غذا

تر کند.بهزاد پسر بزرگ یم یگذارد که فرشته در آن فوق العاده باز یم شیرا به نما ییسکانس تماشا کی ونیزیتلو

:چقد خوبدیگو یخانواده صادقانه م

Page 8: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

8

کنه. یم یباز

بگو کرده ری:اگه گلوت گدیگو یآن سوار است م یبر رو طنتیکه ش یکوچکتر, بهرام که شوخ است با لبخند برادر

کنه،فک نکنم یباران واست خواستگار

بندازه. نیاونو زم حرف

و مادر و بهزاد قهقهه سر پدر

؟یدهد:تو باز نمکدون شد یدهند, برادر بزرگتر با لبخند جوابش را م یم

درد داره،غم هجران یشو عاشق الیخ یب یداداش یدهد:خوبه باز من نمکدونم،ول یادامه م شیها یبه لودگ بهرام

داره.

.یاز دس رفت گهیآورد:د یکردن را در م هیگر یادا

بار مادرشان بعد از آتش بس متوجه حال دخترش نیشود،اما ا یم کیبهرام باز هم توپ خنده شل یها یمزه پران با

یکه آنها م یمدت نیشود که در ا یم

را هم کامل نخورده است. شیخودش فرو رفته و غذا ی لهیاو در پ دندیخند

Page 9: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

9

شده؟ با سروش حرفت شده؟ یزی:مامان چدیگو یبا محبت مادرانه م مادرش

کند:من خوبم، سروشم که ماهه. یبر نگاهش سوار م یزورک یلبخند باران

؟یدوس داشت دنوید الیشده؟تو که سر یکند:پس چ یم میج نیبار پدرش او را س نیا

د:مخصوصا اگه فرشته توش باشه،با هم حرفتون شده؟کن یم یهم با پدر همراه مادر

سکوت دمیم حیمشهود است:ترج شیکه در صدا یشود،با بغض یحرف داغ دل دختر مرموز تازه م نیا دنیشن با

صادق نباشم! نکهیکنم تا ا

اجازه تون. با

نوردد تا به اتاقش برسد،بعد یاول و دوم را درم یطبقه نیب یتمام شود,به سرعت پله ها میج نیس نکهیقبل از ا او

یبه اتاقش خود را بر رو دنیاز رس

بخشد. یم نیتسک هیاندازد و اندوه قلبش را با گر یم تختش

Page 10: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

10

ریکند.مد یزند و تماس را وصل م یرا کنار م شیاشکها دیمروار چد،اویپ یزنگ تلفن همراه باران در اتاقش م یصدا

را از گریختر بازاست, د شیبر نامه ها

یو از زبانش کار م ندینش یتخت م یرژه رفتن در اتاق بر رو قهیکند, بعد از چند دق یمطلع م دشیجد شنهاداتیپ

المیهاشو بفرستن، سر یینمایکشد:س

کنم. یقدر کار م یبا کارگردانا فقط

ینقش اوله، اما کارگردانش کارنامه موفق شنهادیهست پ الیسر هیدختر جوان است: کیبرنامه ها که ریمد یصدا

نداره.

ببرم. نیاز ب فیضع الیسر هیتونم تالش چند سالمو با یدهد:نه رها جان،من نم یو قاطع پاسخش را م محکم

از من خداحافظ.مراقب یندار یکند:اگه کار ینگاهش م یغذا یو لبخند را چاشن یجواب قاطع,مهربان نیبعد از ا او

خودت باش.

گذارد. یم ششیآرا زیم یتلفن همراهش را بر رو یگوش یاز خداحافظ بعد

.نییکند:بفرما یصدا را به داخل دعوت م یکننده جادیشود،او ا یافکن م نیدر اتاق بر گوشش طن یصدا

Page 11: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

11

گردد. یم انیدر نما یشود و قامت بهرام جلو یباز م در

?اجازه است_

بر یکند مهربان یشود و او را با حرکت دست به داخل دعوت م یتخت بلند م یبه احترام برادرش از رو خواهر

.ی:بفرما داداشدیگو ینشاند و م ینگاهش م

یشوخ یکه باز کوله یکند،در حال یگردن خواهرش حلقه م یدستش را بر رو نند،بهرامینش یتخت م یدو بر رو هر

نیاش را با خود آورده است:توکه ا

شده بود. یکیعاشق یعمر ،بعدیدبرس کردرو چارهیب بهزاد

خوبه. شیاون فقط گفت باز-

ی؟نمیکنم،تو چ یم یکند:حاال من شوخ یسوار م شیرا بر نگاه و صدا تیزند و جد یرا کنار م یشوخ, لودگ پسر

.هیمشکلت با فرشته خانم چ یبگ یخوا

کنم ازم نپرس. یدود:خواهش م یباران م یبه گلو بغض

.میبدون دیم،بای:اما ما خونوادتردیگ یم شیرا پ یکوچکتر اسرار و پافشار برادر

Page 12: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

12

!نیکنم ازم نخوا یتونم،خواهش م یکند:نم یم هیکه گر یشود در حال یم یحالش باران او

شود:پس مجبورم از یقرار م یکند،او از غم نفسش دلش ب یاش م یسر خواهرش را مهمان آغوش امن برادر بهرام

م.خودش بپرس

ر س ییبال هی یکار رو بکن نی: اگه ادیگو یرود محکم و قاطع م یپنجره م یو جلو دیآ یم رونیاز آغوش برادرش ب او

.ارمی یخودم م

از رون،قبلیب زشیهست نذار تو دلت بمونه،بر یاما هر چ یدهد:باشه خواهر یم یجواب خواهرش را با مهربان بهرام

بشه. رید نکهیا

گذارد. یرود و دخترک مرموز را با برزخ غصه ها و رازش تنها م یم او

*************

بانایبه خ یو شاعرانه ا بایز یاند و نما ختهیر نیزم یبر رو یزرد و نارنج یاست, برگها یزییپا یاز روزها یکی صبح

داده اند.فرشته صورتش را با شال

Page 13: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

13

یفرشته الیکند.کبوتر خ یم یپباده رو ابانیت. او در خمشخص اس شیکنش پوشانده و فقط چشم و ابرو گرم

یبه گذشته پر م یلحظات یبدون بال برا

شود که برگها یداده بودند,در ذهنش مجسم م لیرا تشک یخود، دو دوستش که با هم رفاقت سه نفره ا ری.تصوکشد

و از زندیر یرا بر سر و صورت هم م

خندند. یوجودشان م اعماق

یشود،آرام و با بغض زمزمه م یم ریچشمش سراز یاز گوشه یاشک ی د،قطرهیآ یم رونیجذاب از گذشته ب دختر

که یکار کرد یکند: باران تو با من چ

تونم فراموش کنم! ینم

.ردیگ یرا م ثیحد یآورد و شماره یم رونیپالتواش ب بیتلفن همراه را از ج یگوش

؟ی:سالم فرشته خانم گل در چه حالچدیپ یدر تلفن م یبمب انرژ کیشاد و انرژ یصدا

به خواهرت یسر هی یخوا ی:سالم خوبم،تو نمندینش یهم م شیبر صدا یانرژ نیا ردیگ یم یجان تازه ا صورتش

!؟یبزن

Page 14: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

14

!?اجاره اش بدم ای ارمیکند:چترمو هم ب یرا پهن م شیها یشوخ یسفره یدوست داشتن دختر

چترتو وا کن رو سرمن. ایتو ب-

بار دومم باشه؟ نیچترمو وا کردم که ا یک ر،منیگم تو بُل نگ ی+حاال من م

نه؟! ای یای ی:مدیگو یم یشود حرص یکالفه م طنتینارنجک ش نیا یها یاز شوخ او

هو هیدم پرت بود، دینبا یشیم یشدم،تو حرص ریدهد:مگه از جونم س یادامه م شیها یهمچنان به لودگ وروجک

.نمیرو س یسرمو گذاشت یدید

وام خ ی:مدیگو یکه جلب توجه کند(م ی)البته نه طوریدمش بگذارد,عصب یپا رو یخدا نکند کس یمهربان ول دختر

.یاین

یواسه فرشته ؟دلمیتلخ نقدیدود:تو چرا ا یحکم خواهر کوچکتر را دارد م شیکه برا یدختر یبه صدا یناراحت

تنگ شده! اون روزا

است که باال شیکه حواسش به صدا یدر حال یکند,عصب یخاطرات دردناک را بر قلبش احساس م ینیسنگ او

متحرکم! یمرده هینرود:فرشته مرد ،من

Page 15: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

15

ثیخاطرات تلخ حالش دگرگون شده است:باور کن حد یادآوریکه قشنگ معلوم است با هیپشت خط با گر یصدا

مامان و باباشو به عزاش ستم،اگهین

زنده مونده! یادی!تا االنم زننشونم

.یکن یشود:تو غلط م یبلند م شیبار صدا نیا

شناسند. یبه خاطر استتار او را نم یکنند ول ینگاهش م ینفر چند

.ینیب یحاال م_

کند. یاش را قطع م یکه حاال داغ کرده است,گوش یپر انرژ دختر

.دیآ ینم یزند اما جواب یم شیچند بار صدا فرشته

یاه شهیدهد،ش یم کیمعرفتش کش یب قیرف یخانه یبلندش نشسته است و جلو یشاس نیدر ماش یعصب دختر

او را یاست و کس یدود لیاتومب

در شکر است که ینیریبه ش یو لبخند دهیکش ینیبه سان آهو با ب یسرو قامت چشمان یدختر ثیشناسد.حد ینم

یب یوقوع اتفاق خنده اش دو چاله

Page 16: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

16

شود. یم جادیا شیبر گونه ها دردسر

افتاده و او را چارهیمثل خوره در جان دختر ب یو ناراحت خشم

را به مسلخ گاه خون بکشد. نیکند که دختر مرموز غمگ یم بیترغ

گه ا قمیتا مث سگ بکشمت. نارف ای, بقینارف ایبآشغال, ایآن سوار است: ب یبر رو یکه خشم و ناراحت ییصدا با

نزنم. قوینارف یِشاهرگ تو

کند و حواسش به اطراف یاش صحبت م ی.او با گوشدیآ یم رونیرسد و باران از خانه ب یم انیانتظار به پا بالخره

.ستین

سراغ من. یمد وی یم دیتو با ام،مثالی یدارم م?یهول نقدیچرا ا?:چته سروشدیگو یلبخند به لب م بایز دختر

یرا که در دستش دارد را بر رو ییو چاقو دیآ یاعصاب از پشت م یبا تلفن دختر ب گریحرف زدن دختر باز نیح در

گذارد و دستش را دور یکمر او م

دهد،از شانس بد باران اطراف هم خلوت است. یقرار م گردنش

Page 17: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

17

میزینوک ت یخوا یخوشگله اگه م نیکند:بب یکلفت م یرا هم کم شیکند و صدا یصحبت م یبا لحن الت ثیحد

.ایآدم باهام را ب ینفلت نکنه،مثل بچه

دهد. یخواسته انجام م ریکه گروگان گ یاست، کار دهیکه به شدت ترس چارهیب دختر

شود. یکند,و بعد خودش سوار م ینشاند و در را قفل م یشاگرد م یشجاع او را بر صندل دختر

گذارد و حرکت یپدال م یرا رو شیپا ریچشمانش از تعجب گشاد شده است،دختر گروگان گ ثیحد دنیاز د باران

از بهت و ترس یکند. دختر وقت یم

؟یخوا یاز جون من م یکه بغض دارد:چ ییبا صدا دیآ یم رونیب

بارد. یزند،از نگاهش آتش م یانگار با نگاهش حرف م یسکوت کرده است ول ثیحد

.دیکند ترس را از نگاه،صدا و رفتارش بزدا یم یبار سع نیا یچشم بادام دختر

کردم،حقش بود! یخوب کار?اون کار رو کردم ؟چرایبرس یبه چ یخوا ی:مثال مدیگو یم یمصنوع یلبخند با

ر د یا یلیاست با پشت دست چنان س یکه حواسش به رانندگ یزند و در حال یآخر م میبار به س نیا یعصب دختر

آورد که یفرود م گریصورت دختر باز

Page 18: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

18

کند محکم باشد. یم ی,اما باز هم سعزدیر یم شیافتد,اشک از چشمانش بر گونه ها یاش راه م ینیاز ب خون

کردم،من از انتخابم یرو انتخاب م یکیرفاقت اون و عشق فرهاد نیب دی:من بادیگو یم یوسرد یتفاوت یبا ب او

.ستمین مونیپش

ند ک یم یدختر خالفکار زندگ کیکه در نقش ،انگاریدانیشده, با همان لحن چاله م یفرشته که حاال عصب وروجک

یسوار م شیخباثت را بر نگاه و صدا

امشب شب مرگته؟ یاگه بدون ی:حتکند

التماس نکنم. یبه کس یول رمیبم ست،حاضرمیدهد:واسم مهم ن یمرموز به همان حسش ادامه م دختر

کشمت. یم ،خودمیریبم یدهد:باشه،حاال که دوس دار یابش را سرد مجو ثیحد

*********

و ردیگ یوروجکش را م یشماره کسرهیو ستادهینگران و مضطرب سر پا ا یمهربان در اتاقش با چهره ا ی فرشته

که یزن یضبط شده یدر جوابش صدا

Page 19: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

19

اش هنوز لباس یمیدوستان قد یبرا یباشد،او از استرس و نگران ی:دستگاه مشترک مورد نظر خاموش مدیگو یم

را عوض نکرده است,کالفه تلفن رونشیب

گذارد. یسرش م یرا بر رو شیو دستها ندینش یتخت م یبر رو یاندازد و خود عصب یم یبه گوشه ا را

راه ندهد. شیتا پدر ومادرش را به جهان غصه ها دیگر یصدا م یب فرشته

خود را فدا کند. یخواهد، دوستش به خاطرش زندگ یجوشد.او نم یو سرکه م ریدلش مثل س فرشته

شیبر صدا یکند نگران یبوق, دختر شروع به صحبت م یاز قطع شدن صداها رد،بعدیگ یرا م ینگران شماره ا دختر

هیسوار است:سالم سمانه جان،

در ه،جونشیباران سپهر یبرنامه ها ریمد ر،شمارهیباهاش تماس بگ دمیرو من بهت م یشماره ا هیواست دارم، یکار

خطره.

یدوستانش به سمانه وقت سالم و احوالپرس یبرا یو از نگران دیگو یتک م هیحرفها را نیا یبا معرفت همه دوست

دهد. ینم

بلند در یواحد از برج کیآنها در ی.خانه ستدیا یپنجره م یشود و جلو یبعد از تمام شدن صحبتش بلند م او

یشهر تهران قرار دارد.شب است،ول یباال

Page 20: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

20

روز است. شهیجور وا جور هم یشب ندارد،از نور چراغ ها تختیپا

آورد. یو در شهر گذشته فرود م ردیگ یدستش را م نیدختر غمگ الیخ ی پرنده

شیسال پ سه

زنند. یاز کشور کانادا قدم م یبا هم عقد کرده اند در پارک یدست در دست شوهرش فرهاد که به تازگ فرشته

.ی:خوشحالم که مال مندیگو یپر از عشق به او م یجذاب با نگاه پسر

طور. نیزند:منم هم یکه عشق را جار م یمهربان با نگاه دختر

.یباهام بمون شهیبده هم قول

باشه رمیاگه نم-

.فرهادرمیم یم یتو م ی:نه نگو من بدیگو یم یبغض یبا صدا ردیگ یدهان عشق اش م یعاشق دستش را جلو دختر

یرانیا ییکانادا یپسر دو رگه کی

Page 21: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

21

را نوازش کند.چشمان شیآورد تا موها یکه باد را به رقص م یخوش حالت مشک یدارد ،موها یمتوسط است،قد

که قلب فرشته را ایبه رنگ در یدرشت آب

است. برده

********

بکشمت)اشاره به نیبا ا یخوا یاندازد:م یبه باران م یدارد،او نگاه غضبناک یرا خارج از شهر نگه م نشیماش ثیحد

خودم یبا دستا ایدر دستش( یچاقو

کنم. خفت

خواهد دختر مرموز را دچار عذاب وجدان یباشد,او م دهیبه ذهنش رس یانگار که راه حل بهتر یعصب دختر

هم هست،که دستم به گهیفکر د هی:البته کند

Page 22: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

22

آلوده نشه! فتیکث خون

که ییجا یکیقفل است.در نزد نیماش یدرها یکند،همه یشود و در سمت راننده را قفل م یم ادهیپ نیاز ماش او

وجود دارد بیش کیپارک شده، نیماش

که با دوستانش داشته را به یگردد و خاطرات یرود بر م یشود،هر قدم که دختر به جلو م یآخرش به دره ختم م که

دیکه مروار یآورد, خاطرات یم ادی

کند که درها را یم یرسد, سع یو آشفته به نظر م شانیکه پر بایکند.دختر ز یچشمانش م یرا مهمان خانه اشک

برد, ینم شیاز پ یباز کند، اما کار

یکند ضربان قلبش کندتر م یشود، دختر مرموز احساس م یم کتریقدم به دره نزد کی یلحظه که دختر عصبان هر

هیچند ثان یبرا ثیشود. قدم آخر حد

شود خودش را از دره یمصمم م هیکند, او بعد از آن چند ثان یمعرفتش را نگاه م یهر چند ب یمیقد قیرف یطوالن

فرشته یبندازد, اما انعکاس صدا نییپا

کار رو نکن. نیا ثمی: نه حدچدیپ یمهربانش در گوشش م ی

دوستش که از هوش دنیباز کند که با د هیخواهد لب به گال یگردد,م یمهربانش بر م یصدا دنیشجاع با شن دختر

رفته است, به سرعت به طرف

Page 23: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

23

دود. یم لشیاتومب

راند. یم مارستانیکند و به سرعت به طرف ب یرا باز م نیدر ماش او

?کردن یکند:من غلط کردم،گوه خوردم،تو رو چه به نامرد یم هیکه گر یفرشته در حال وروجک

شود. یآهنگ رفاقت پخش م لیاتومب در

از جنس جنونه یخونه گاه یاشکه گاه یگاه رفاقت

نبود فقط رفاقت یعشق اگه

جا بذاره قویتونه رف یداد که م یدل به عشق اون کس شهینم ارهیب ایتونست عشقو تو دن یم

را و دستانش ندینش یم یمکتین یسست شده است,بر رو شیرساند و خود که پاها یم مارستانیباران را به ب ثیحد

کند. یبان سرش م هیسا

بعد قهیدق چند

Page 24: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

24

شده؟ یدکتر چ یکند:آقا ینگران با دکتر صحبت م دختر

.ستین ینگران یبوده،خدا رو شکر جا فیسکته البته خف_

.نمشیتونم بب ی+من م

له دخترم.ب-

شیساعت پ میاست. دختر شجاع ن دهیمرموز را به بخش آورده اند،او بر تخت خواب دختر

هیافتدبا گر یم نییچشمش پا یاز گوشه یگذارد،قطره اشک یو دستش را در دستانش م دیآ یتخت دختر م کنار

چرا بهم دروغ قی:بارانم،رفدیگو یم

کردم با عذاب وجدان،با دوست یکار م یافتاد،من چ یواست م یمن خل و چلم اگه اتفاق یدون یتو نم ؟یگفت

گناه به کام مرگ فرستاده یداشتنت که ب

.بودمت

Page 25: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

25

کند. یو خدا را شکر م ردیگ یسرش را باال م بعد

***********

شود،دوستش یتا از آنها خبرشده و منتظر است رهیگوشه خ کیها به وانهیبامداد است و فرشته مثل د 12 ساعت

نداشت،و تلفن یخبر خوب شیهم برا

بغض دارد آرام شیردصدایگ ی. دختر نگران سرش را باال مستین یخاموش بوده،و از خود او هم خبر یسپهر خانم

خواستم،با تو شهیکند:هم یزمزمه م

م خوا ی,فقط ازت می. خدا تو مهربونارهیکنه که اشک بنده هاتو در ب یم یکار هینامرده،همش یلیخ اتیاما دن باشم

هر دوشون خوب باشن.

شود و یبلند م چد،اویپ یاتاق م یزنگ تلفن همراهش در فضا یاست، که صدا شیمشغول حرف زدن با خدا فرشته

یبرم ششیآرا زیم یرا از رو یگوش

انگشتش یآورند, بدون معطل یبه ذهنش هجوم م دیاحساس دو گانه از ترس و ام کی ثیحد یچهره دنیبا د دارد،

کشد،و با یرا بر تلفن سبز رنگ م

نشسته شیبر تن صدا تیدهد،حس عصبان ینکند،جواب تلفن را م داریرا ب یکند کس یم یکه سع ییصدا

است:باران کجاست؟

Page 26: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

26

ا خنده رد بخبر ندا یزیو انگار که از چ یتفاوت یکند،با ب ینشسته و با تلفن همراه صحبت م نشیکه در ماش وروجک

منه! من بیدهد:تو ج یجوابش را م

دونم؟! یم چه

.دیگو یم یدوم را با حالت جد ی جمله

؟یسرش اورد ییاست:بال یکه به شدت عصب دوستش

رد،یکند آرام باشد تا جواب را از او بگ یم یبار سع نیدستم بهت نرسه. ا مگه

یجا من یگی.مگه نمشمیم وونهیخدا دارم د ؟بهیووردیسرش ن ییبگو بال ثمیلرزاند:حد یرا م شیکه صدا یبغض با

نشو به عذاب ی!راض?خواهر نداشتتم

.دنمیکش

ونت قرب ی:نه الهدیگو یگرفته م ییشود با صدا یم یاو حالش باران یحرفها دنیبا شن ینیب شیقابل پ ریغ دختر

یب ینداشتم.اون دختره شیبرم،کار

Page 27: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

27

ام که دستمو به خون آلوده کنم،هم تو رو ناراحت کنم،هم وونهی.مگه دیخواد نگرانش باش یحالش خوبه،نم معرفت

خودمو قاتل.

؟یتو بارانو گروگان نگرفت یعنی-

هی?باشد:دروغ چرا یکند معمول یم یکه سع ییو با صدا ردیگ یخود را م یشود اما جلو یم شتریاش ب هیگر فرهمند

کردم،اما بعدش که به یلحظه قاط

شدم. مونیفک کردم پش تو

دستم بهت هیفقط کاف ؟یکار رو کرد نیا یک ی:تو با اجازه ندینش یاش م یاخالق خواهر یبر رو تیعصبان حس

.امی یبرسه از خجالتت در م

کند. یرا قطع م یآخر گوش یاز گفتن جمله بعد

.دیآ ینم ییزند اما صدا یچند بار او را صدا م ثیحد

یم هیگذارد و گر یکند و خود سرش را بر فرمان م یشاگرد پرتاب م یصندل یرا بر رو یگوش گریباز خانم

پارک کرده و با یرا در گوشه ا نیکند)ماش

Page 28: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

28

بدونه.من حاضرم از یزیچ دیشود:فرشته نبا یدختر مرموز مدام در ذهنش تکرار م یکند.(صدا یصحبت م یگوش

همه.اما اون نف فتمیچشمش ب

از جنس جنونه یخونه گاه یاشکه گاه یگاه رفاقت

ارهیب ایتونست عشقو تو دن ینبود فقط رفاقت م یعشق اگه

جا بذاره قویرف تونهیداد که م یدل به عشق اون کس شهینم

شاگرد بر یصندل یآورد،تلفن را از رو یزنگ تلفن همراهش او را به خود م یکند،که صدا یم هیهمچنان گر وروجک

یدهد.صدا یدارد و جواب م یم

؟ی:سالم وروجک در چه حالچدیپ یم یجوان در گوش یدختر

بگو عیسر یدار یمشخص نباشد:سالم،اگه کار شیدر صدا یگرفتگ نیکند،ا یم یکه حالش گرفته است،سع ثیحد

مژده،وگرنه من خستم.

Page 29: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

29

؟یذار یواسش طاقچه باال م ،چرایتو که دوسش دار ؟خرهیپسره پارسا رو بد نیجواب ا یخوا یم یتو ک-

من دوسش دارم؟ یدیدهد:تو از کجا فهم یکالفه است اما با حوصله جواب دوستش را م دختر

گم خانم فرهمند جواب رد دادن. یم ؟بهشینداره،باشه اگه دوسش ندار یکار-

نیهم یعشقش را بسنجد،برا زانیخواهد م یکه پارسا را دوست دارد و م ثیحد

خودمو که موش نخورده. ؟زبونیاو را منتظر گذاشته است:تو چرا بهش جواب بد فعال

؟یگفتم دوسش دار یدید-

?میبعدا با هم حرف بزن شهیدهد:مژده من خستم, م یباز هم با حوصله و آرام جواب مژده را م ثیحد

از دستش نده،خداحافظ. ه،یخوب فکراتو بکن،پارسا پسر خوب یباشه ول-

چشم خداحافظ-

Page 30: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

30

یکه آن اطرافند جلو م یشود،دو سه نفر یم ادهیپ نیگذارد،و از ماش یم شیپالتو بیتلفن همراه را در ج یگوش او

و با دختر رند،یگ یو از او امضا م ندیآ

رود. یم مارستانی.او بعد از تمام شدن کارش،به طرف برندیگ یعکس م گریباز

عشق خود و زیداستان غم انگ ادیکه فصل عشاق است و فرشته را به یزییاست،پا یزییپا یاز روزها یکی صبح

اندازد. یفرهاد م

خوش قدو باال یدختر او

رفاقت با یایاو را دارند و دخترها رو یهمسر یپسرها آرزو یفرشته هاست که همه یبه معصوم ی, نگاه

پرورانند. یرا در سر م او

را باز نیبخواهد در ماش نکهیرود،قبل از ا یم نگیو به طرف پارک دیآ یم رونیبه چشم از برج ب یدود نکیع

یکند،صدا یتوجهش را جلب م ییکند.صدا

است. ثیحد

؟یکجا خانم-

Page 31: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

31

نداره؟ ی:به تو ربطدیگو یم یکند عصب یگردد،به نفسش غضبناک نگاه م یبرم مهربان

شود:جون من ازم دلخور یبر نگاهش سوار م تیگذارد.مظلوم یاو م یو دستش را بر شانه دیآ یاش جلو م یخواهر

?نباش،غلط کردم خوبه

یشود جوابش را با چاشن یوروجک دلش نرم م مانینگاه پش دنیدارد،با د یکه قلب مهربان یدوست داشتن جذاب

یتذکر م یو کم ،لبخندیمهربان

دونم و تو ها! یمن م یاریدر ب هایباز وونهید نیاز ا گهیبار د هی:باشه قبوله،اما اگه دهد

؟یریم ،کجایزند:باشه خواهر یم ینیریلبخند ش یپر انرژ دختر

.دیواسه قرار داد کار جد رمیدارم م-

؟یریم یدار یکن ی:مهمون دعوت مردیگ یرا دوباره از سر م طنتشیش او

یکند:با هم م یحلقه م ثیحد یدهد دستش را بر گردن و شانه یجوابش را م یبدون بال با مهربان ی فرشته

.میگرد یبندم،با همم بر م یداد م م،قراریر

Page 32: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

32

خاطرات ینیبا لحن دلنش یخورند.دختر پر انرژ یناهار م ییرایدر پذ ثیناهار فرشته با پدر و مادرش و حد زیم سر

هر سه یدوران مدرسه و کارش را برا

خندند. یکند و آنها هم م یم فیتعر

یدخترا فیرفتم،مثل گذاشتن قورباغه تو ک یراستو باال م واریبچه درس خون بودم،د نکهیمن دوران مدرسه با ا_

چسبوندن آدامس به ایلوس مدرسه

آتو بود،که منو از مدرسه اخراج کنه،منم هیناظم ما که از دست من ذله شده بود.منتظر نیروز ا هیو ... ریدب یصندل

و شکست امیخواستم کوتاه ب ینم

یم بیبود منو تعق ره،اومدهیخواست مچ منو بگ یخودش م الیروز که به خ هینامحسوس کردم. طنتامویبخورم،ش

سادهیدر کالس فال گوش وا یکرد،جلو

الصه با .خمیاون پشت دره, سکوت کرده بود مینستدو یبگم ما که م نمیقبلش ا م،البتهی.اون ساعت معلم نداشتبود

و از رونیکمک بچه ها از پنجره اومدم ب

کردم رو سرش و خودمم از همون راه یدوم سطل آشغالو خال یراه داشت،رفتم و از طبقه اطیکه به ح گهید یجا هی

نا محسوس رفتم تو کالس،بدون

آب از آب تکون بخوره. نکهیا

Page 33: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

33

***********

کنند. یتخت نشسته اند و با هم صحبت م یمثل خواهر بر رو اندوست

رو بهت بگم. یزیچ هیخوام ی:فرشته مردیگ یچهره اش رنگ شرم م ثیحد

کرده. یازم خواستگار یکی:دیگو یاز چند لحظه سکوت م بعد

انم.خ نیدار ادیکه تعجب نداره،شما که خواستگار ز نیو لبخند است:ا یاش مهربان یکه چاشن یصبور با نگاه دختر

ریگرفته با تماس دو انگشتش در ز نییپا ایرا که از ح شیکه سر خواهر یرا کشف کرده باشد در حال یزیکه چ انگار

اریبس یآورد با مهربان یچانه باال م

نه؟ خودشه؟کرده ریگ ششیکه گلوت پ گرهیهمون باز انیکند:پارسا معمار یاو نگاه م به

رساند, گونه گل انداخته اش یکه در صورتش نمود دارد جوابش را م ییایبا حرکت چشمانش و شرم و ح یانرژ بمب

بوسد:مبارکت باشه. یرا م

Page 34: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

34

قدر که من دوسش دارم،اونم منو دوس نیخوام بدونم،هم یکنم،م یم نیمن هنوز بهش نگفتم،دارم سبک سنگ_

داره.

یکن یم یآورد:خوب کار یخودش نم یکند،اما به رو یم ینیقلبش سنگ یخاطرات دردناک بر رو ادیباز هم فرشته

.همون قدر که احساستویخواهر

عقلتم کنارش باشه. دی،بایدار

که تک دخترم،اما تو رو ،منیباش میخوام تو هم تو مجلس خواستگار یم م،ی.اگه قرار شد ازدواج کنیباشه خواهر-

دوس دارم. مثل خواهر نداشتم

گاه دوستش هم با ن رد،نگاهیگ یافتد و نگاهش رنگ غم م یمعرفتشان م یب قیرف یحرفها ادیبدون بال به ی فرشته

شد یشود:چ یم یکیاو

?زدم یبد فرشته،حرف

.امی یدهند:حتما م یم یزنند و خودشان را جا یو لبخند شکرخندش غصه را کنار م یمهربان

.رمیم گهیزند:من د یاش م یخواهر یاز جنس لبخندها ییبایشود،لبخند ز یفرشته بلند م وروجک

Page 35: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

35

؟یچترتو وا کن یخواست یم یطور نی:ادیگو یشود، شوخ م یبه احترامش بلند م فرشته

شیدو روز بهم آف یکیتا یلمبرداریدهد:چترمو اجاره دادم به گروه ف یجوابش را م یهم با شوخ طنتیش نارنجک

بخوره.

که اونا باهام یاون کار ،بایرود:اگه تو نبود یرو به دوستش که به طرف در م یخندد با مهربان یربان ممه دختر

کردن،حتما تا االن دق کرده بودم.

شیشانیپ یکه دستش را بر رو یکند،در حال یبا معرفتش را دگرگون م قیحال رف یحرف مهربان دوست داشتن نیا

رود. فرشته با یگذارد،از هوش م یم

!ثمیسوار است: حد شیو دلشوره بر صدا ینگران یبلند در حال یصدا

است،در کنار تخت نشسته و با محبت او را که در خواب یدر آن بستر ثشیکه حد یدر اتاق مارستانیدر ب فرشته

بعد دوستش یکند،لحظات یاست نگاه م

شود. یم داریخواب ب از

.چرا به خودت استراحت یزند:تو که ما رو جون به لب کرد یدر آن موج م یکه مهربان یبدون بال با نگاه ی فرشته

دکتر گفت فشارت افتاده ؟ید ینم

Page 36: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

36

.یتک سر کار هی ماشااهلل

:بخش که نگرانتون کردم.دیگو یآرام م ییبا صدا یانرژ بمب

حرفا رو نداره. نیحرفو نزن،آدم با خواهرش ا نیدهد:ا یمهربان خواهرانه جوابش را م دختر

*************

روند،بهرام پشت یم یبه مقصد لیسوار بر اتومب گریباران با همد یاست. برادر ها یابر مهیهمان روز هوا ن بعدازظهر

کنارش یفرمان و بهزاد هم بر صندل

است. نشسته

کنه؟ یرو از ما پنهون نم یزیچ هیبه نظرت باران -

راجع به اون سکته؟ ایشود:از چه نظر؟ راجع به دوستش یم قیغم به نگاهش تزر بهزاد

Page 37: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

37

زبون اون دختره دوستش حرف بکشم،معما روشن ریدوتا بهم ربط داره،اگه بتونم از ز نیا گهیهر دو حسم بهم م-

.شهیم

کشم. یم ن؟خودمویازش بپرس نیبر ن،یگفته اگه بخوا یگی+مگه نم

بفهمه. یزیذارم چ یخوب نم-

... !ممکنه دوباره.ستیباران شوک واسش خوب ن اطیزند:فقط با احت یدر آن موج م یکه نگران یبزرگتر با نگاه برادر

دهد. یحرفش را ادامه نم

بوده؟ یاون شوک چ یبدون یخوا یتو نم یعنیدهد: ی( کالفه جواب برادرش را می)پسرعصب

.فتهیواسه باران ب یخوام اتفاق ینم یخوام بدونم،ول ی+معلومه م

بفهمه. یزیذارم،چ یتخت نم التیزند:خ یبخش م نانیاطم یلبخند بهرام

************

کنند، دو فنجان یبا هم صحبت م زیم کی یمشهور است، بر رو یکه مخصوص آدم ها یشاپ یو بهرام در کاف فرشته

کیهر کدام به همراه یقهوه جلو

Page 38: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

38

خورد. یبه چشم مدر آن است، کیکه چند تکه ک زیدر وسط م بشقاب

یچ نیبهم بگ شهی.ممیخبر یشما و خواهر من هست،و ما ازش ب نیکه ب هیخانم رادمهر قرض از مزاحمت،مساله ا-

گذشته؟ نتونیب

گفت. یخواست خودش بهتون م ی+اگه م

ن؟یکنم بهم بگ یاست:خواهش م یاش التماس و نگران یکه چاشن ی)برادر عاشق( با نگاه

بپوشاند:بهتره از خودش شیحس را در نگاه و صدا نیکند ا یم یزخم خورده( ناراحت است،اما سع قی)رف

برم. دیکار دارم با ن،منیبپرس

منم ن،خواهریخودتون مقصر ن؟حتمایزن یداره که حرف نم یلیاست:چه دل یو عصب یبار شاک نی)برادر باران( ا

گه. ینم یزیساده است که چ

یصندل یتوجه کند،از رو یبه پسر شاک نکهیگذارد و بدون ا یم زیم یل صورت حسابش را روبال پو یب ی فرشته

رود. یشود و به طرف در م یبلند م

Page 39: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

39

:من ساکت دیگو یخواهرش بشنود م یمیکه فقط دوست قد یو آرام طور دیآ ی( به دنبال او مریگی)برادر پ

که باعث هیچ ن،اونینیب یم نم،حاالیشینم

ره؟یقلب خواهر من بگ شده

که رد،اویگ یرا م شیکه بهرام بازو فتدیخواهد ب یشود و م یسست م شیآخر پا یجمله دنیمهربان با شن دختر

شما؟ نیشده:خوب مانیخود پش

:االن حالش خوبه؟دیگو یم یکشد،او با نگران یم رونیرا از دست پسر جوان ب شیکشد و زود بازو یخجالت م فرشته

خوام که باهاتون بد حرف زدم. یشده؟ معذرت م ینطوریکنه چرا ا یزمون پنهون مآره. ا-

کنم خداحافظ. ینداره درکتون م یبی+ع

آن شب مربوط یریبه دوستش و گروگان گ هیقض نیتواند حدس بزند که ا یرود،م یم یبه طرف در ورود فرشته

به سرعت به طرف نیهم یاست، برا

شود. یرود و سوار م یم نشیماش

Page 40: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

40

کار یلمبرداریف شنیکند و به طرف مقصدش )که لوک یم یاش در اتوبان رانندگ یشخص لیسوار بر اتومب فرشته

دیجد

یشود.او آرام و ب یپخش م لیاتومب یدر فضا یلیاز شادمهر عق نیآهنگ غمگ کیاست(در حرکت است. ثیحد

.زدیر یصدا اشک م

دستات شهینم باورم

دست من نباشن یتو

خونه واریدر و د رو

بپاشن. ییتنها گرد

شهیقلبم مال تو باشه واسه هم یگفت یکه م یتو همون شهینم دایمث من پ یچکیه ایتو دن یگفت یکه م یهمون تو

چشمات شهیباورم نم

شه گرونیمال د بره

آشنا شه بهیغر با

Page 41: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

41

مهربون شه. بهیغر با

شهینم دایمث من پ یچکیه ایتو دن یگفت یکه م یهمون تو

شهیقلبم مال تو باشه واسه هم یگفت یکه م یهمون تو

کند، سرش را بر یعاشق شکست خورده در کنار اتوبان پارک م رد،یگ یاش اوج م هیرسد گر یآخر آهنگ که م به

گذارد و قلب آکنده از یفرمان م یرو

کند. یم یرا خال اندوهش

سال قبل سه

الیآن و برج معروف سر یبایز ی اچهیکانادا در کنار در یاز استانها یکیپرنس ادوارد یبایز ی رهیعاشق در جز دو

اند. فرشته ستادهیا رهیجز یقصه ها

نیا اب نم،منیبب کیرو از نزد نجایخواست ا یدلم م می:از بچگردیگ یکه از وجودش نشات م یبا محبت و مهربان خانم

ونیزیو آدماش تو قاب تلو رهیجز

Page 42: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

42

بود که منو عاشق هنر کرد. الیسر نیهم دیکردم،شا یزندگ

ن م یدون یکند:م یگردن فرشته حلقه م یکه دستش را بر رو یپر از عشق و محبت در حال یکوه کن با نگاه فرهاد

دوست داشتم؟ الویسر نیچرا ا

ز عشق گاس و ماند: خوشم ا یپر از عشق منتظر جواب عشقش م ینگاه دبایبگو یزیچ نکهیعاشق بدون ا همسر

گهیهمد یکه انقد پا ومدی یم یتیسیفل

بشم! یکی ی وونهید ینجوریخواست منم ا یهمش دلم م موندن،

.دمیپرس یسوال از خودم م هی شهیچه جالب،حاال من هم-

؟یپرسد:چ یم یعاشق با کنجکاو مرد

اونقدر عاشق باشم،که با وجود نقص عشقم یتیسیتونم مثل فل یعاشق بشم،م یروز هی،اگه دمیپرس یاز خودم م-

باهاش بمونم.

.باتریتر،ز کیتر،با وقارتر،ش ،خانمیکند:تو از اون بهتر یعاشق با محبت به عشقش نگاه م همسر

بغل عمت بذار. ریهندونه ها رو ز نیدهد:برو ا یفرهاد کوه کن را م یجواب ابراز عالقه یمهربان با شوخ ی فرشته

Page 43: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

43

ادب اگه بهش نگفتم. یشود:ب یخ مهم شو همسرش

********

ی:حاال جواب سوالمو مدیگو یلرزان م ییدارد،با صدا یفرمان بر م یرا از رو د،سرشیآ یم رونیاز گذشته ب فرشته

.چه سالم،چهیدونم،حاضر بودم باش

یکیدست به قیاون باران نا رف ،بایراه شد مهین قی،رفیمعرفت،وسط راه رهام کرد یب ی.اما تویباش ناقص،فقط

.فرهادنیتا از پشت بهم خنجر بزن نیکرد

!؟یآرومم کن یای یکنه.چرا نم یجاش درد م ییکجا

.شمیهوا خفه م نیبرد:دارم تو ا یم شیرا به گلو دستش

چند ی.)برامریبگ میتونم،تصم یم یطور نیبا باران حرف بزنم.ا دیکند:با یرا پاک م شیشود اشکها یکه آرام م یکم

معصوم و یلحظه نفرت بر چهره

یر سععم هیساده باشم، دیآزاد باشم،نبا دی.باکهیمرز بار هیبودن طانیفرشته بودن و ش نی(:بندینش یم مهربانش

شد جز بمینص یکردم خوب باشم،اما چ

Page 44: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

44

که به من مربوطه دخالت نکنه. یرسم،تا تو کار یم ثمیو رنج.حساب اون حد درد

ر را ب تیعصبان یاز انتظار چند لحظه ا رد،بعدیگ یرا م یآورد شماره ا یدر م شیپالتو بیرا از ج لشیموبا فرشته

ثیحد نیکند:بب یسوار م شینگاه و صدا

باشه. دایکه اون سرش ناپ ارمی یسرت م یی،بالیتو کار من دخالت کن گهیبار د هی اگه

باستیکه سرسبز و ز یخلوت یدارند،در گوشه یلمبرداریخوش آب و هوا در خارج از شهر ف یکه در منطقه ا ثیحد

یو با تلفن صحبت م ستادهیا

.میدود:فرشته تو چت شده،ما که قبال راجع به اون مساله حرف زده بود یاو م یبه نگاه و صدا یو ناراحت کند،غم

داغ یبدونم تو چرا کاسه نویخوام ا یسوخته،نه،من فقط مقلبش گرفته،فک نکن دلم واسش یبهم نگفت یآره ول-

؟یشیتر از آش م

:تو دیگو یبه خاطر دوستش که به او قول داده م دامایدروغ بگو شیسخت است که به خواهر شیبرا نیغمگ دختر

یحساب یگوشمال هی دی،بایمثل خواهرم

Page 45: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

45

فیدفه قلبش گرفت.البته خف هیم سوسول بود اون ه؟یکه دل تو رو بشکنه چ یکس یدادم،تا بفهمه سزا یم بهش

به تو گفته؟ یبود.حاال ک

خوام آه و یزنم.نم یباهات حرف نم گهی،دیکارا بکن نیاز ا گهیبار د هیاست:اگه یکه همچنان عصبان گریباز خانم

نیخونوادت پشت سرم باشه که ا نینفر

بد بخت کرد. دخترمونو

***************

شهیهم ست،مثلیتهران ن یفقط نور شبها بایشبها مهتاب ز یتهران است و مثل همه یاز شبها گرید یکی شب

شهر هم فعالند. یچراغ ها

که کوه یآسا و فرهاد لیزند.باران س یو باز هم با ذهنش شهر گذشته را گشت م دهیتختش دراز کش یبر رو باران

سپرده، دست یاش را به فداموش یکن

یآنها سبز م یکند، جلو یکه با قلبش پرواز م یزنند که ناگهان فرشته ا یپارک قدم م کیر د گریدست همد در

صحنه ماال مال نیا دنیشود،قلب او از د

. زنند یاند و لبخند م ستادهیا شیکردند،و حاال با کمال وقاحت رو در رو انتیبه او خ زانشیاست،که دوتن از عز درد

دیکه مثل ب یعاشق دلشکسته در حال

Page 46: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

46

دست او به دنیمانع از رس عیحرکت سر کیبا یمیکند.که عاشق قد یصورت باران م یرا روانه یا یلیلرزد س یم

معرفت یشود. ب یم تهیصورت افر

کشمت،راهتو بکش برو. یم ،خودمیبش کیزند:اگه بهش نزد یبا حرص سر او داد م امروز

که ییشود با صدا یم رهیمعرفتها خ یکشد،بعد با نگاه معصومش به ب یم رونیدستش را از دست عشق سابقش ب او

.نیلرزد:داغونم کرد یم

شود. یاندازد و از آنجا دور م یم یبه آنها نگاه اریبس یبا حرص و ناراحت او

رو بلندش ف یمشک ی،دستانش را در موها یتخت نشسته در حال یکه بر رو د،اویآ یم رونیافسرده از گذشته ب دختر

بغض دارد:فرهاد شیبرده است،صدا

،ازرهیو ازم انتقام بگ ادیب رونیب شیمهربون ی لهیاز از پ یروز هیاگه ی؟حتیکور کرد ؟چشامویکار کرد یچ باهام

ندارم،چون بهش بد کردم. ییمرگ عبا

*************

Page 47: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

47

خانه کیدر یخلوت لواسان جلو یمنطقه در یلمبرداریف شنیشهر در لوک ینور مهتاب و چراغ ها ریشب ز فرشته

رنگش دیسف یبه پرادو ییالیو ی

افکار است که در باز نیکند.در هم یفکر م ماتشیروزها و تصم نیشب است.او به ا مهین12داده است.ساعت هیتک

یاز در بزرگ خانه یشود،دختر یم

، تپل یگونه ها ا،یبه رنگ در یبا قد و قامت متوسط ، چشمان ی.دخترستدیا یو در کنار او م دیآ یم رونیب ییالیو

و ییدخترکان اروپا یدیبه سف یپوست

به مانند قلوه. ییها لب

زجر بکشه،مث تو که دیبا شه،اونیراحت م ینطوریدم،ایواسش کش گهید ینقشه هی؟یبکن یخواد فعال کار ینم-

.یدیزجر کش

شود:اما آخه؟ یقرار م یقلبش ب او

مهربان یشانه یسوزه. او سرش را بر رو یکند:مگه اون دلش واسه تو سوخت که تو دلت واسش م یغرش م ایدر

تاوان پس بده،تاوان دیگذارد:اون با یم

دل تو رو. شکستن

Page 48: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

48

.شهیم وونهید ثیشن،حدیلرزد:اما اگه خونوادم بفهمن داغون م یکه از شدت بغض م ییبا صدا گریباز خانم

بود آها یک م،اسمشینامزدش بهش ضربه بزن قیجلو چه طوره از طر میریفهمه نا محسوس م ینم یزیچ یکس-

سروش.

یاش را جبران م یشب کار یکم خواب یاست،فرشته در تخت خواب کسر یزییپا یاز روزها گرید یکی صبح

زنگ تلفن همراهش که آن را یکند.صدا

یرود،دست و صورتش را م یاتاقش م ییشود و به دستشو یکند، بلند م یم داریساعت گذاشته او را ب یرو

وجود نیب یستد،جنگیا یم نهیآ ید،جلویشو

کار رو نیا دی:تو نباچدیپ یوجدانش در مغز او م یاست که آغاز شده.صدا یوجودش مدت طانیفرشته با ش پاک

.یبکن

ککم بگزه. نکهیاکنم،بدون یکار رو م نیرا سوار شده است:من ا طانیکه خر ش یحال اودر

زنه. یاون دختره داره گولت م-

.رمیکنه که حقمو بگ یاتفاقا بر عکس اون داره کمکم م-

Page 49: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

49

؟یزن یم ثیبه خونوادت و حد یبیکه چه آس یفک کرد نیبه ا-

خوام صداتو بشنوم. یگذارد:خفه شو نم یسرش م یدستانش را بر رو یحرص فرشته

*********

است.فرشته که تا هفته دهیچیمحله پ یدر فضا یلمبرداریف شنیلوک یکیدر نزد یاذان از مسجد یاست و صدا ظهر

اذان به طرف یصدا دنیقبل با شن ی

یجلو نشیپروراند، در ماش یکه در سر م یرا ندارد،با وجود فکر شیخدا شیرفتن پ یشتافت،حاال رو یم معبودش

آنجا یلمبرداریکه ف ییالیو یخانه

جالت خ ام،ازتیتونم ب یندونم،نم فمویکند:ببخش تا تکل یصحبت م شیآرام با خدا هیشود نشسته.با گر یم انجام

یدونم آخرش چ یکشم.نم یم

نیهم نه بذار زودتر تموم شه،دارم تو ا ر،اگهیجلومو بگ یطور هی،یخوام تا آخرش برم،اگه دوسم دار یم یشه،ولیم

پخش یرا رو شم،دستشیهوا خفه م

کند. یم یرا پل یلهراسب یگذارد و آهنگ به من بفهمون عل یم

Page 50: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

50

سرنوشتم یمن بفهمون کجا به

بهشتم یراه ایجهنم رمیم دارم

ندارم یدل خوش یدو راه نیا از

بهارم رسهیم ای زییخورم به پا یم ای

شمیم دیابرا همش تبع مثل

سر سازش ندارم یکوه چیه با

قهر کرده ایموجم که با در هی

تو، من، آرامش ندارم بدون

نکهیغافل از ا یکردم ول گمت

Page 51: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

51

شهیگم نم یبزرگ نیبا ا خدا

وفتمیاز دستت ن یبود مواظب

شهیهم یو داشت یدار هوامو

شمیدود م شمینابود م دارم

تموم شه یدور نیا شیآت بذار

ییایکینزد نیهم دمید خودم

عمرم با جون کندن حروم شه. نذار

مثل خواهر بوده،از شیکه برا یدوست انتیکه در آن افتاده است،از خ یشوند از دو راه یم یفرشته باران چشمان

جان شیکه حاضر بود برا یعشق انتیخ

انتخاب کند. دیبا بدهد،او

Page 52: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

52

یبر رو ثیحد ریآورد،تصو یم رونیرسد،او تلفن همراهش را از داشبورت ب یفرشته به گوش م لیموبا یگوش یصدا

تلفن همراه درج شده است.اخم

.ستیوردار ن ن،دسیباز دوباره ا-شود یصورت معصوم او م مهمان

مجازات بشه. دیکرده،چون دوست داره،با یدهد:اون چه گناه یاز درونش پاسخ م ییندا

!؟یدست از سر من وردار شهیم ثیدهد:حد یرا سرد جواب م یگوش

ت صحب یبه چشم با گوش یدود نکینشسته و ع یلمبرداریمحل ف یروستا یااز پشت بام ه یکیبر سر دوستش

که بغض و غم در آن ییکند،با صدا یم

یپشت بوم م نینداره،فقط اذن بده،خودم از هم ی،کاریخوا یم نویا رم،تویکه بم یشه،روزیکند:آره م یم دادیب

یخوا ی.فرشته چرا نمنییندازم پا

تونم یم یطور م،چهیهم خون باش دیحتما با ،مگهیاالن واسم خواهر ،تویستیخواهرم ن نیع گهید ؟تویبفهم

تونم ازت دل بکنم. یم یطور نمت،چهینب

یم شمیشود:چرا آت یم یقرار گرفته و حالش باران شیخواهر یحرفها ریکه تحت تاث ،یدوست داشتن مهربان

یذار ینم ؟چرایکن یم یوونگید ؟چرایزن

Page 53: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

53

رم؟یبگ آروم

ل و خواهر خ نیا یبخش یکنم.م یصداتو نشنوم دق م اینمت،یروز نب هیازم بگذر،من یمن که گفتم غلط کردم،آبج-

چلتو؟

یکنه.ول یبرخورد کنم سرزنشم م ایکه اگه باهات تند حرف بزنم یکار کنم؟با دل یاگه نبخشمت با دل خودم چ-

یکار احمقانه ا گهیقول بده د یخواهر

.ینکن

.دمیدهد:قول م یطع و محکم جواب فرشته اش را مقا ثیحد

ته؟نرف ادتی.قولت که یواسه خواستگار ادیخوام به آقا پارسا بگم ب یکه بر نگاهش نشسته:م ییایبا شرم و ح او

تخت. التی:مبارک باشه،خندینش یم ث،یمثل خواهر حد قیمهربان بر صورت رف یلبخند

***********

Page 54: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

54

شاپ او پاتوق جوانان و دختر یشهر تهران است.کاف یدر باال بایو ز کیشاپ ش یکاف کینامزد باران صاحب سروش

یعاشق است. او پسر یو پسرها

ازدواج با او را دارد،اما پسر عاشق یآرزو یاست که هر دختر افهیو خوش ق پیو خوش ت یو ابرو مشک قدبلند،چشم

ایدرداده است. گریدلش را به خانم باز

یعکسها یگالر یرود که با تلفن همراهش در پوشه یشاپ م یکاف ریمد زیشود،و به طرف م یشاپ م یکاف وارد

کند. یعشقش را نگاه م

.رمیتونم چند لحظه وقتتونو بگ یم دیسالم ببخش-

آورد:در چه مورد؟ یم رونیب یسرش را از گوش سروش

گم. یحاال بهتون م-

شوند. یها مستقر م یکند،آنها هر دو بر صندل یم ییدونفره راهنما زیم کیرا به طرف ایدر سروش

ه .اگرمیخوام از شما کمک بگ یکه تجربشو ندارم،م ییبزنم،اما از اونجا نیمثل ا کیشاپ ش یکاف هیخوام یمن م-

م،پولیخوام با هم شراکت کن یم شهیم

Page 55: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

55

من کار از شما. از

.اما من خودم کار دارم-

یم شیرا در صدا یکند،و ناراحت یدل پسر عاشق را به رحم آورد،چهره اش را مظلوم م نکهیا یبرا یچشم آب دختر

کی اد،بهی ی:شما چه طور دلتون مزدیر

اومدم نمیهم ی.برانیهست یدونم آدم مطمئن یکردم،م قیراجع بتون تحق د،منیتک و تنها کمک نکن دختر

سراغتون.

انسان را ندارد:باشه قبوله. کیغم دنیاست و طاقت د یکه انسان مهربان سروش

**************

روز بعد چند

روضه یکه برا یمشک یخانه با چادر ها یدر ورود یاست و سر کار نرفته است،مادر و خواهرش جلو شیآف فرشته

در یاند.او هم جلو ستادهیاند ا دهیپوش

کند. یو با آنها صحبت م ستادهیا

Page 56: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

56

.یایب یدوس داشت شهیکه هم ؟تویای یدختر چرا نم-مادر

.ستیحواسشون به روضه ن ینطوریشناسن،ا یکردم،مردم منو م یهم اشتباه م ام،قبالیمادر،من بهتره ن-

کرد که یم چیبا چادر خودشو بقچه پ نیقبل همچ یها ست،دفعهین ادتی اره،مگهی یمادر من،داره بهونه م-خواهر

شناختش. یم یعمرا کس

. مادر و خواهرش از امیخوام ب ینم ه؟یارم،حرفی ی:آره من دارم بهونه مدیآ یلحظه افسار از دستش در م کی فرشته

روند. یکنند و م یم یاو خداحافظ

**************

رسد،او از یبه گوش مزنگ در یکند.صدا یم نیو نقشش را تمر ستادهیساعت بعد فرشته در اتاقش سرپا ا مین

فونیکشد و به طرف آ یدست م نیتمر

.دیآ یم یریتصو

تو. ایزند:ب یسالم دکمه را م-گذارد. یرا به گوشش م ی.گوشندیب یم شینما یصفحه یرا بر رو ثیحد ریتصو

Page 57: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

57

.رندیگ یرا در آغوش م گریکند،آنها مثل دو خواهر با عشق همد یدر را باز م یمهربان سیتند

.ارمیب وهیو م یی:برو تو اتاق تا واست چادیگو یم یبزرگتر با مهربان خواهر

یدهد:زحمت نکش آبج یمسلکانه جواب نفسش را م یلوت یکوچکتر با لحن خواهر

.ینفس آبج ستین یزند:زحمت یلبخند م یمهربان ی فرشته

رود. یبه اتاق فرشته،و فرشته هم به آشپزخانه م ثیحد

م دختر چش ریچد،تصویپ یاتاق م یزنگ تلفن همراهش در فضا یتختش نشسته که صدا یبر رودر اتاق یانرژ بمب

صفحه درج یبر رو با،یز ی دهیکش

؟یخوب یآبج یدهد:سالم چه طور یکشد و جواب م یتلفن سبز را م ثیشود.حد یم

با فاصله از او کارگردان با یاست،کم ستادهی(ایلمبرداریمحل ف شنیحنوب شهر)لوک یاز محله ها یاطیدر ح باران

چه گونه گرفتن نماها یبرا لمبرداریف

کنند. یصحبت م باهم

Page 58: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

58

خودت باش. دم،مراقبیخواب بد د هی شبیجان ،من د ثیبارد:ممنون حد یاز نگاه عشق سروش م ینگران

شود:نترس بادمجون بم آفت نداره. یشوخ م ثیحد

زن یاتاق قدم م یشود و در فضا یبلند م وروجک

باشه. یراه هی دی.شامیبه فرشته بگ یطور هیشد یگم باران کاش م ی:مد

خوردم. یگول فرهاد رو م دیمن نبا دیدونم شا ینم-

باران جان،تو که هیگناه تو چ-

.ینکرد یکار

از یچا ینیشنود،س یرا م شیآخر خواهر یلحظه وارد اتاق شده و جمله ها نیدر هم ،یدوست داشتن مهربان

یبر م یافتد، دوستش با صدا یدستش م

Page 59: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

59

و ردیگ یاو را در دستانش م یشود و گلو یحمله ور م ثیکند و به طرف حد یوجودش سر باز م طانی.فرشته شگردد

در وانهیدهد. عاشق د یفشار م

ننشونده؟منو بد بخت اهیرو به خاک س چارهیمن ب ینکرده،زندگ یرا سوار شده است:کار سیکه خر ابل یحال

؟یکرد یکینکرده؟تو هم باهاش دست به

کند،مهربانش که از نظرش فقط دو بال از فرشته بودن کم داشت یباور نم ندیب یرا که با چشمانش م یزیچ ثیحد

شده و دارد نفس نفس نیاطیمثل ش

آورد. یکم م ژنیکند دارد اکس یاحساس م ثیرد،حدیگ یرا م اش

یم بیبه او نه یاز درون عاشق عصب ییکند.ندا ینم ینجات خود کار یمبهوت کار فرشته است و برا ثیحد

قاتل ش،تویکش یم یزند:ولش کن دار

.یستین

Page 60: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

60

را شیاو قلب خواهر یسرفه ها یکند، صدا یکند، دختر بخت برگشته شروع به سرفه کردن م یرا رها م شیگلو او

که نیا یآورد، اما او برا یبه اندوه م

یم دادیبلند که غم و بغض در آن ب ییکند،با صدا یدستش را به طرف در دراز م یمتوجه حالش نشود،عصب ثیحد

.رونیکند:برو ب

یدوست داشتن ی وانهیبرود که د رونیشود و قصد دارد از اتاق ب یبزند،اما منصرف م یخواهد حرف یم ثیحد

دارد را به طرفش یرا برم فشیو ک یگوش

معرفت. یب قیازت داشته باشم،رف یادگاری چیخوام ه یر،نمیبگ لتویوسا ای:بردیگ یم

کند غم نگاهش را یم یشود،او سع یدر نگاه نفسش قفل م رد،نگاهشیگ یرا م لشیگردد و وسا یترسان برم دختر

بپوشاند تا مهربانش از راز درونش با

نشود. خبر

رود. یم رونیفرشته ب یاز خانه لشیبعد از گرفتن وسا او

***********

Page 61: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

61

یم دادیب شیکند،غم و بغض در صدا یبه گوش با باران صحبت م یبلندش هنزفر یساش نیسوار بر ماش ثیحد

کند:نترس من که گفتم بادمجون بم آفت

.نداره

هیدارد با گر در کنارش قرار یآب قند وانینشسته است،ل یجنوب شهر یخانه اطیدر ح یتخت ینگران بر رو دختر

:تو که به جون سرمدیگو یم

؟یجواب تلفن منو داد ،چرایفرشته بود شیکه پ ،تویکرد

من که یکرده بود،فرشته یقاط رم،فرشتهیم یدونم.باران دارم م یکند:چه م یو هق هق صحبت م هیبا گر ثیحد

فقط دو تا بال کم داشت،باران دارم

بهش بگم،به خاطر خودم و تو نه،به خاطر خودش،باران داره زویخوام همه چ یتونم،م ی.باران من نمشمیم خفه

خوام یمن نم شه،بارانیوحشتناک م

انتقام بسوزه. شیتو آت فرشتم

کند:آروم باش قربونت برم،فرشته یقرار گرفته است،اما آرامش را بر نگاهش سوار م ریاو تحت تاث یاز حال باران باران

یا آسمونسوزن،فرشته ه یها نم

Page 62: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

62

قصه ها خوابم نیبا ا ستمیمن بچه ن ،بارانیکن یدل منو خوش م یگیرو م نای:باران ادیگو یم هیبا گر ثی.حدان

و هشت سالمه. ستیببره.ب

ها ،بچهیندار یبه خودش،اگه کار ،بسپارشیکند باز هم آرامشش را حفظ کند:خدا رو که قبول دار یم یسع باران

منتظرمن.مواظب خودت باش.

خداحافظ. یباشه خواهر-

یبلند زار م یدل و با صدا میرا در شکمش قفل کرده و از صم شیده،پاهایتختش دراز کش یدر اتاقش بر رو فرشته

ثش،باوریاز دست دادن حد یزند،برا

که پر از عشق و شعور بود،رفته با دشمنش طرح شیسخت است،که خواهر است،باورشیمثل رو شیزدن او برا خنجر

.ختهیر یدوست

ی:باران نابودت مندینش یبر نگاهش م یکند نفرت یم ند،سکوتینش یتخت م یپر شده از نفرت،بر رو عاشق

که قمویرف ،همیکنم،هم عشقمو ازم گرفت

.او چشمش به قاب نیفتیتون به پام بکنم هر دو یم یکار هی؟ینیب یکنم،حاال م یخواهرم بود،اونو هم نابود م نیع

ثیکه عکس دونفره اش و حد یعکس

Page 63: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

63

ر که د یشانه ها و گردنش حلقه کرده.عکس یکه او نشسته و دوستش دستانش را بر رو یافتد،عکس یآن است م در

شود و قاب یآن لبخند زده اند، بلند م

منتظر ماندن شروع به یبعد از کم ردیگ یرا م ایدر یکند، شماره یرا باز و عکس دو نفره شان را پاره م عکس

و نفرت شیکند حرص بر صدا یصحبت م

فرهمند رو هم وارد نقشه ثیدختره حد نیمنم باهاتم،فقط ا یبکن یخوا یم یهر کار اینگاهش نشسته است:در در

خوام مث انار مچاله شه تا یکن،م

داد. یم حیاون دختره رو به من ترج دینبا بفهمه

*****

ه ک ندیب یخواب م ند،یب یکند،او کابوس م یدر تخت خوابش استراحت م ثیاست،حد یشب همان روز لعنت ی مهین

فرشته دوست به سان خواهرش به

دهد،سر آخر هم از یکند،گوش نم یالتماس م وانهیهر چه به عاشق د چارهیبردش،دختر ب یم یپرتگاه یبر باال زور

شود. یانداخته م نییپرتگاه پا

پدر ند،یآ یپرد،پدر و مادرش هراسان به طرف اتاقش م یاز خواب م یبلند غیکرده با ج یادینوا که عرق ز یب دختر

زند،هر دو در کنار یبرق را م دیاو کل

Page 64: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

64

یزیمامان بخور،چ ای:بزدیر یم شیتختش است برا یکه بر باال یآب از پارچ وانیل کی نند،مادرینش یم تختش

.یدیدخواب بد ستین

:ممنون مامان.ردیگ یآب را م وانیل ثیحد

کشد. یآب را سر م وانیل

پرسد:مادر یکند،مادرش از او م یشده،توجه شان را جلب م جادیکه بر اثر اتفاق بعد از ظهر ا ثیگردن حد یقرمز

شده؟ یگردنت چ

،واسه گفت،پاکش نکنم مه،کارگردانیگر ستین یزی:چدیکند تا چه بگو یفکر م یبرد کم یدست به گردنش م ثیحد

دینقشم الزمه.من خوبم ببخش

.دیبخواب نیکردم بر نگرانتون

کنند. یاتاق را ترک م آنها

ده به گوش با مژ یکند.او هنزفر یدر اتوبان حرکت م لشیسوار بر اتومب ثیاست.حد زیحزن انگ زییپا یاز روزها یکی

یکند:چرا م یدوستش صحبت م

Page 65: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

65

در حضور خانواده ها باشه. دیهست با یباهام صحبت کنه.هر حرف ییتنها خواد

نیبذار یقرار هیحرف داره. ندت،باهاتیبب دیکنه که با یاصرار م یدونم ه یشود:نم یپخش م یمژده در گوش یصدا

.نیبا هم حرف بزن

درز کنه. ینشده،خبر یازدواجمون قطع یخوام تا وقت یهزار تا چشم هست.نم میکجا؟ هرجا بر-

ن؟یخلوت با هم حرف بزن یجا هین،یدار یلمبرداریهمون روستا که ف ادیبهش بگم ب-

آره خوبه.-

نیکند.در ماش یخود م ییبایرا مسحور ز یا نندهیکه چشم هر ب بایز یخلوت از روستا یدر گوشه ا بعدازظهر،آنها

نشسته اند و با هم صحبت گریخانم باز

کنند. یم

او نیکه ب یکه حاال به خاطر اتفاق یزند،سکوت کرده است. بمب انرژ یدر نگاهش موج م یکه ناراحت یلدر حا پارسا

یآمده فعال خنث شیو فرشته اش پ

Page 66: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

66

ن؟یبگ نیخواست یم یشکند:آقا پارسا چ یسکوت را م شده،

که ساخته بودم خراب شد،کاش ییآرزو یدفه کلبه هی شهیرا غمناک کرده است:باورم نم شیکه صدا یبا بغض پارسا

کردم.عشق یوا م شتریچشامو ب

.ننیب یکور کرده بود،اما حاال چشام م چشامو

هی شهیم ن؟یزن یحرف م دینا ام نقدیشده؟ چرا ا ی:چندینش یم یدوست داشتن گریباز یبر نگاه و صدا ینگران

که منم متوجه شم. نیحرف بزن یطور

؟چطوریدون یتو نم یعنیکه خشم بر آن نشسته است: ییکند با صدا یه معاشق غضبناک به عشقش نگا جوان

که مثل خواهرته یاز پشت به کس یتونست

ی!من نمیکار رو در حق من نکن نیا یروز هی! از کجا معلوم یکن یکار رو م نیکه در حق دوستت ا ییتو ؟یبزن خنجر

تونم باهات ازدواج کنم.خداحافظ.

لشیشود و به طرف اتومب یم ادهیپ گریخانم باز لیجذاب و با نمک است، از اتومب یقدبلند با چهره ا یکه پسر پارسا

پارک شده است یکیکه در آن نزد

رود. یم

Page 67: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

67

من و ی؟خواهریکار کرد یباهام چ یلرزد:خواهر یکه از بغض م ییپر از درد و حزن به همراه صدا یبا قلب ثیحد

ر توبه خاط میکرد یباران هر کار

.یزارم که دلمو شکست یرو دلت م ،داغمویکرد ،نابودمیتو لهم کرد بود،اما

دونم یزند:م یکند،با خودش حرف م یم دادیب شیکه دارد در صدا یکه دارد،با بغض یزیبا حالت فاجعه آم ثیحد

یکارت کنم فرشته خانم،م یچ

ویکه شد ینیمهربونو دوس داشتم، ا یاون فرشته ،منیقلبمو سوزوند ،کهیفرشتمو سوزوند یکه باال سوزنمت

بسوزه. دیبا نیدوس ندارم، ا

دیبا،یکن هیگر دی:نبادیگو یخواهد ببارد، قاطع و محکم م یرد،نمیگ یرا م شیاما او جلو دهیرا بر شیامان گلو بغض

فرشته ای،یباز نیتو ا ؟برویمحکم باش

.دیش یسرنوشت م میخودت و فرشته ت تسل ای،یگردون یمهربونتو بر م ی

یم یشهروز را پل دیسع یزند،او آهنگ دلم گرفته یآورد و به جاده م یرا به حرکت در م لشیاتومب گریباز خانم

تواند تحمل کند و ینم گرید ثیکند.حد

Page 68: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

68

.زدیر یم رونیانباشته شده است را ب شیکه در گلو یبغض

گرفته آسمون دلم

کنم هیگر تونم ینم

شم از خودم یم شکنجه

تونم شکوه کنم ینم

کوه غصه ها یانگار

من اومده ی نهیس رو

شهیداره باورم م آخ

Page 69: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

69

ومدهیبه ما ن خنده

گرفته آسمون دلم

خودتم خسته ترم از

یکس یروزگار ب تو

عمره که در به درم هی

نفسم یصدا یحت

قفسم یکه تو گهیم

زدن شیواسه آت من

کوله بار شب بسم هی

Page 70: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

70

گرفته آسمون دلم

کم منو حوصله کن هی

روزگار نیکه از ا نرون

خرده کم تر گله کن هی

رنیگ یم یبه باز منو

ساعتم یها عقربه

کنه یم میتقو ی برگه

به لحظه لعنتم لحظه

لحظه هی نیزم یآها

نفس نزن تو

Page 71: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

71

رهیتا آروم بگ نچرخ

آدم شکسته تر هی

شود،حالت یم ادهیپ لیکند،از اتومب یرا پاک م شیدارد،اشکها یرا کنار اتوبان نگه م لشیعاشق اتومب ی وانهید

ندارد و در اتوبان شروع به حرکت یعاد

کند. یم

***************

یزنگ تلفن همراهش در فضا یرود. صدا یو نگران رژه م ،کالفهیعصب یهمان روز است،باران در اتاقش با حالت شب

شیآرا زیبه طرف م چد،اویپ یاتاق م

شد یزند:چ یدر آن موج م یو ناراحت یکه نگران ییدارد. دختر نگران با صدا یبرم زیآن است خ یبر رو یگوش که

ازش نشد؟ یرها، خبر

خونه هم ،بایلمبرداریکس ازش خبر نداره،نه خونه رفته،نه سر ف چی:نه هچدیپ یم ینگران دوستش در گوش یصدا

تماس نگرفته.

Page 72: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

72

ممنون رها جان. خداحافظ-کند آرامشش را حفظ کند یم یکه سع ییبا صدا او

ندینش یتخت م یاندازد و خود ناراحت و سرخورده بر رو یم زیم یتلفن همراه را بر رو یگوش گریباز خانم

کند. یبان م هیودستانش را بر سرش سا

ار ک دم،اولیفرشته وسط باشه امونش نم یکند:اگه پا یبا خود زمزمه م د،آرامزیر یصدا اشک م یکه ب یدر حال باران

کنم،بعدش کار خودمو یاونو تموم م

ماجرا کردم. نیگناه رو وارد ا یب ثیحد که

کار رو کرده باشه. نیتونه ا یدهد:نه فرشته نم یاز درونش به او پاسخ م ییندا

یگرفته بود،داشت خفش م ثویحد یکه گلو ؟یکند:پس اون روز چ یم اش مقاومت یدرون یمقابل ندا گریباز دختر

یروز هیهم ممکنه یکرد،هر فرشته ا

فرشته نبود؟ طونیدست بده.مگه خود ش سیابل با

یرا م یرود،شماره ا یآن است م یکه تلفن همراهش بر رو شیآرا زیشود و به طرف م یجذاب بلند م یبایز

او که حال یطوالن یاز بوق زدن ها رد،بعدیگ

Page 73: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

73

افتاده یاتفاق ثیاگه واسه حد نیکند:بب یسوار م یرا هم بر غم و بغض و ناراحت تشیندارد عصبان یروز خوب و

وجدان یزنم.ده آخه ب یم شتیباشه،آت

؟یخواست یم چارهیاز جون اون ب یحساب تو من بودم ،چ طرف

نشسته و با تلفنش لیاتومب یدود یها شهیدر لواسان در استتار ش ییالیو یهمان خانه یجلو نشیدر ماش فرشته

یاست،اما برا یکند،عصب یصحبت م

گ اگه دلم مثل تو سن ی.ولیزن یحرف م یدونم تو از چ یمن نم نیبرد:بب یرا باال نم شیجلب توجه نکند،صدا نکهیا

کردم تا یآب م ریبود،حتما سرشو ز

م نکنه.نده،تا داغون حیرو به من ترج تو

تا منو یکن میقا ثویحد یدینقشه کش یرود:خر خودت یباال م شیدهد،صدا یرا از دست م ارشیآسا اخت لیس باران

که چرا فرهاد یبه گوه خوردن بنداز

.یآب کرد ریبه قول خودت سرشو ز دمیازت گرفتم؟چرا بهت از پشت خنجر زدم؟ شا رو

Page 74: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

74

ستد،گوشیا یدر م یشود و جلو یشنود،کنجکاو م یاو را م یاست و صدا ستادهیبرادر کوچکترش در راهرو ا بهرام

کند. یم

ندارم،پس واسه من صداتو بلند نکن. یترس یکار رو بکنم از کس نیمن اگه بخوام ا نیبب-

.یثیکه تو مسبب گم شدن حد گمیم سیبه پل رمی+باشه منم فردا م

کند. یتلفن را قطع م باران

بکن! یخوا یم ی:هر غلطدیگو یم تیبانبا حرص و عص فرشته

گذارد،او بر یکند و تلفن را در آن م یشنود،در داشبورت را باز م یرا م دیآ یبوق که از آن طرف م یصدا یوقت او

ینگران م ثیحد یحسب عادت برا

سر ییازش خبر نداره؟ نکنه به خاطر اون پسره بال یاالن کجاست،که کس یعنیکه لرزان است: ییصدا شود،با

خودش اورده باشه؟

را در بر گرفته شیکه صدا یتیو عصبان ندینش یکه بر نگاهش م یبا نفرت ردیگ یرا م شیاز درونش جلو ییندا

سرش اومده ییاست:به من چه؟ هر بال

Page 75: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

75

.حقشه

؟یدنبالش بگرد یخوا ینم ؟یچ یشود:اگه اشتباه کرده باش یانداز م نیوجدانش در مغزش طن یبار صدا نیا

خوام صداتو بشنوم. یدهد:خفه شو نم یجواب وجدانش را م وانهید عاشق

****

کار کنم؟ اگه به ی:چدیگو یم هیکند،با گر یتخت نشسته است و اشک را مهمان چشمانش م یدر اتاقش بر رو باران

بگم بعدش معلوم شه فرشته سیپل

کجاست؟ ثیپس حد ؟ینداشته.اونوخ چ یالتدخ

شیآرا زیم یکه بر رو شیگوش یبه صفحه یشود،نگاه یرسد،او بلند م یزنگ تلفن همراهش به گوش م یصدا

یسروش با صورت ریاندازد،تصو یاست م

و لبخند ردیگ یرا م شیصدا یزند،گرفتگ یوصل را م یدرج شده است، دکمه یگوش شگرینما یبر صفحه خندان

کند:سالم یرا بر نگاهش سوار م

؟یجان خوب سروش

Page 76: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

76

هر یکند در جلو یتلفن همراهش صحبت م ینشسته است و با گوش ایدر یدو نفره روبرو زیم کی یبر رو سروش

پرس چلو کباب برگ کیکدام از آنها

؟یگرفت متویشود:سالم باران تصم دهیکه در نگاهش د یعشق چیو ه یشود،او با سرد یم دهیمخلفاتش د با

؟یکه از لحن وحرف سروش جا خورده است:راجع به چ باران

م؟ینامزد باش دیبا یک ؟تایرو به خاطرش االف کرد چارهیکه دوساله من ب یزیهمون چ-

به فرصت دارم،تا فرهاد رو فراموش کنم. اجی+من که گفتم احت

کنه. دایپ ادامه دینبا ینامزد نیباران به نظرم ا-

.میاز هم جدا ش دیکند:ما با یسکوت م یکم سروش

؟یگ یم یچ یدار یفهم یدود:سروش تو م یم شیکه نامزدش را عاشقانه دوست دارد،بغض به صدا باران

Page 77: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

77

منو دوس چوقتینکن،تو ه ینجوریبهتره،صداتو هم واسه من ا ینجوری،ا میتمومش کن دیفهمم با یآره م-

،خداحافظینداشت

کند. یتلفن را قطع م سروش

کوبد. یم واریرا با حرص به د ید،گوشیآ ینم ییصدا یزند،وقت یچند بار او را صدا م باران

انتقام یخوا یفرشته زوم شده است:م یشود،نگاهش رو یم رهیعاشق با حرص به پوستر سه نفره شان خ دختر

هیکار با بق یچ گهیبکش،د ؟منویریبگ

ذارم ینم ی.ولیخوا یکه تو م شهیم یکار کردم؟ باشه همون یبفهمم باهات چ ،تایره لهم کنذره ذ یخوا ی؟میدار

گناهست. یبشه.اون ب یقربون ثیحد

یم یکه از شدت ناراحت ییاست با صدا یشود ناراحت و عصب یکند و وارد م یدر را باز م یمقدمه ا چیبدون ه بهرام

یم قتیلرزد:تو االن دلت واسه رف

؟یتا دلش رو به دست اورد یچقد واسه فرهاد عشوه اومد ؟یچرا با فرشته اون کار رو کرد یحالو دار نیاگه ا سوزه؟

معرفت که یگفتم ب یمن به اون م

؟یشه چطور تونست یشد،باورم نم یباورم نم دمیشن یخودم نم ی.اگه با گوشهاییتو یمعرفت واقع ینموند،ب باهات

لبتتو ق دیفهم یوقت چارهیاون ب

Page 78: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

78

؟یهست یتو؟ تو چه موجود ن،اونوختیبود بخوره زم کیپاهاش رفت،نزد گرفته،رمق

.زدیر یصدا اشک م یانداخته، سکوت کرده است و ب نییسرش را پا باران

.هیچ هیداد بزنم و مامان و بابا و بهزادم بفهمن قض یخوا یبگو، اگه نم-

********

ر د یلمبرداریمکان ف ییالیو یخانه اطیدر ح یلمبرداریاست،فرشته و عوامل ف زییپا یروزها نیاز آخر یکی صبح

کنند،خانم یلواسان سکانس ضبط م

ه است،اسلحه ب شیگناهش که اتفاقا هم نام با خواهر یکند که از دوست ب یرا باز یا نهیک ینقش دختر دیبا گریباز

و او را ردیدست انتقام بگ

د و برو یا نهیآدم ک کیدر وجود دیاست.فرشته با ستادهیکند مقابل او ا یم یباز را ثیکه نقش حد ی.دختربکشد

آن را در صورتش هم بروز دهد،اما انگار

نقش مقابلش که در برابر چشمانش چهره حاتیخودش را گم کرده است.خانم رادمهر در مقابل توض یروزها نیا حال

هیشود به گر یم یتداع ثیحد ی

Page 79: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

79

تونم. یخوام نم ی:معذرت مدیگو یاندازد و رو به کارگردان م یم نیافتد و اسلحه را زم یم

.او دیآ یم رونیب الیدود و از و یبه سرعت به طرف در م یلمبرداریگروه ف یزده رتیدر مقابل چشمان ح فرشته

شود و سرش را بر یم لشیسوار بر اتومب

دهد. یم نیهش را تسکگذارد و دل پر غم و اندو یم نیماش فرمان

کند. یگذشته پرواز م نیمهربان همزمان که اشک مهمان چشمانش هست،به سرزم یفرشته الیخ ی پرنده

یفضا در یسمت شاگرد.آهنگ ثیراننده نشسته و حد یروند،فرشته بر صندل یم یبه مقصد لیسوار بر اتومب ثیحد

شود. یپخش م لیاتومب

!؟یکن یگوش م هیچ نیکند:ا یم طنتیش وروجک

دارد را از نالیکه پوشش اورژ ید یآورد،س یعقب به جلو م یرا از صندل فشیشود و ک یجا به جا م شیاز جا یکم او

آورد و آن را در یم رونیب فیک

خوشگله یگوش کن آبج نویگذارد:ا یم پخش

Page 80: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

80

گونشیکه ن یزند در حال یم ینیریلبخند ش گریشود.خانم باز یپخش م لیاتومب یدر فضا زادهیاز محمد عل یآهنگ

یم شیخواهر یاز گونه یکوچک

طون؟یش یذار یخودتونو م الیاست.(:آهنگ سر یکه حواسش به رانندگ ی)در حالردیگ

.یبهشت یشما خوبه حور الیکند:نه آهنگ سر یم طنتیش یانرژ بمب

نفسش و آهنگ سراب ییاهدا ید ینمناک است.او س شیکه گونه ها یحال د،دریآ یم رونیاز خاطراتش ب فرشته

کند. یم یرا پل زادهیمحمد عل

عاشق یخوشبخت مث

شمیقصه بمون پ ته

امشب یفانوس من تو

شمیم کتریتار یبر

آسمون صافه یکجا

Page 81: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

81

فرجام یآغاز ب نیا نه

حاصل یب یموندنها نه

هنگام یب یرفتن ها نه

امروز تو محتاجم به

یدون یکه تو م یحال به

رهیدلگ یبدجور هوا

یچتر و بارون یب نرو

ثیحد ؟یکار کرد یتونم فراموشت کنم،تو باهام چ ی:چرا نمزدیر یصدا اشک م یبدون بال همزمان که ب ی فرشته

.شمیم وونهیدارم د

Page 82: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

82

یمشهود است:فرشته با خودت دار شیدر نگاه و صدا یند،نگرانینش یکند و در کنار او م یرا باز م لیدر اتومب ایدر

به خاطر یخوا ی؟میکن یکار م یچ

؟یدختره خودتو از پا بنداز اون

سر توهه من ریبفهمم گم شدنش ز ایاست:در شیصدا یهم چاشن یند،ناراحتینش یم شیبر نگاه و صدا تیعصبان

دونم و تو! یم

جون تو من ازش خبر ندارم.-

.یذاشتم پارسا رو ازش برون یشه،نمیم ینطوریدونستم ا یم اد،اگهی ی:از خودم بدم مدیگر یم فرشته

ادیسرش ب ییکار کرد؟هر بال یرفت باهات چ ادتی؟یا ینجوریشود:تو چرا ا یغالب م ایبر در تیبار عصبان نیا

حقشه.

بود. یلیس هیاتفاقات کابوس بود،اونوخ چاره ش فقط نیا یکاش همه -

یدونم کجاست،اما اگه م یمن که نم نی:ببدیگو یم یناراحت یهمچنان ادامه دارد،همرا با چاشن ایدر تیعصبان

یسرش م ییبال هیدونستم کجاست،حتما

Page 83: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

83

.ووردمی

خواست به خاطر من یمقصره پس چرا م ثیکنه.اگه حد یکه اون،دلم داره داغونم م ستمیمن مطمئن ن اینگو در-

عدش فکبه ب نکهیباران رو بکشه،بدون ا

.کنه

دونه یکرده واست،حاال هم خودشو گم و گور کرده چون م یکه آرام شده است:ساده نباش خواهر من،نقش باز ایدر

ذارم. یکه من زندش نم

زایچ نیا یکنه،بگه همه دارمیاز خواب ب یکیبگم،فقط دوس دارم یدونم چ یکند:نم یرا پاک م شیاشکها فرشته

خواب بوده،بگه فرهادت یدیکه د

نشده! شیطور ثتینکنه! بگه حد تمیتو قلبم اذ یخنجر چیه یجا گهینکرده! د انتیخ

ادی دی.فرشته تو بایبه انتقام بود،نه دلسوز ،قراریزن یرو به هم م یقانون باز ینشد بازم دار نیاست:بب یعصب ایدر

دلت به حال ی،ولیگرگ باش یریبگ

نسوزه. گهید یها گرگ

Page 84: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

84

با یبلعمشون،کار یکنم،م یم یتونم گرگ باشم،اگه گرگ باشم،گوسفندا رو زخم یمن نم ایناراحت است:در فرشته

ایگرگا ندارم چون هم نوعمن،نه در

تونم گرگ باشم! ینم من

؟یزن یجا م یدار ؟یدیرسه ترس یحساسش م یحاال که داره به جا گه،ینه د-

نیرحم باشم)اشاره به قلب(ا یتونم ب یکار کنم،نم یچ ایزند:در یدر صدا و نگاهش موج م یهمچنان ناراحت فرشته

ذاره. یدل المصب نم

.یرو بسپار به من،تو تمرکزت رو بذار رو کارت مث امروز گند نزن زیعقب،همه چ سایتو کار نداشته باش،وا-

د، شون یم ادهیپ نیه همراه بهرام برادرش از ماشکند،باران ب یپارک م ییالیو یخانه یجلو یبلند یشاس لیاتومب

فرشته لیبه طرف اتومب گریخانم باز

یکشد.فرشته با سرد یم نییرا پا شهیش یلیم یزند،او با ب یضربه م لیاتومب ی شهیرود و با دو انگشت به ش یم

بگو عیسر شیدهد:،فرما یجوابش را م

خوام برم کار دارم. یم

Page 85: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

85

!؟یجماعت آوانس بد نیبه ا یخوا یم ی:من تو خلقت تو موندم، تا کدیگو یم تیرو به فرشته با عصبان ایدر

شده. یطوالن یادیکنم سکوتم ز یبهت بگم،فک م قتوی:اومدم حقدیگو یقاطع و محکم م باران

!؟یزن یحرف م یباران تو از چ قت؟یکند:حق یچشمان فرشته را درشت تر م یو ناباور رتیح

خواد خودشو تبرئه کنه. یاست:فرشته خام حرفاش نشو،احساس خطر کرده م یعصب ایدر

هم اگه سکوت کردم به خاطر تو بوده. نجایگم،تا ا ی:من دروغ نمندینش یم قشیو اندوه بر نگاه رف یناراحت

با ایبزند،در یفباران بخواهد حر نکهیقبل از ا یدهد ول یم یجان تازه ا یبه صورت مهربان دوست داشتن دیام

کاپشنش بیکه در ج ییچاقو عیسر یحرکت

دهد. یفرشته قرار م یگلو یآورد و بر رو یکرده است را در م پنهان

روشن کن. نویماش عیگلو تو ببرم،سر یخوا ی:اگه نمدیگو یم یعصب ایدر

متحرکم. یمرده هی یدون یخوشمه،خودتم م یکند:ببر فک کرد یم دادیب شیکه در گلو یناراحت با بغض او

Page 86: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

86

گم. یرو بهت م قتیکند:فرشته تو رو به جون فرهاد برو،من حق یرا بغض دار و نگاهش را ناراحت م شیصدا ایدر

بهرام به یخشکش زده است،با صدا ایلحظه به خاطر حرکت در نیاندازد،باران که تا ا یرا راه م نیماش فرشته

رفتن. گهید ای:بدیآ یخودش م

*********

یدوست داشتن ی وانهیگذاشته شده است.د بشیچاقو را در ج ایکنند،در یبا هم صحبت م ایفرشته و در لیاتومب رد

تو وونیو برافروخته است:ح یعصب

باران حرفشو بزنه؟ یچرا نذاشت ؟یدون یم یچ

نقشه هامون به هم یمونده بود،همه ؟کمیکار کنم؟خام دختره شده بود یچ یخواست یکه آرام شده است:م ایدر

.زهیبر

بخشمت. ینم چوقتی،هیداد میاگه بفهمم باز ایاست:در یعصب فرشته

.یکنم،تو مث خواهرم ینم یتخت من با تو باز التیخ-

نگو ازش متنفرم! گهیآخر رو د یجمله نی:اندینش یاو م یبر نگاه و صدا غم

Page 87: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

87

نکنن. بمونیکند:حواست باشه تعق یهم فرشته صحبت م باز

خودش یکند،اما به رو یکه با فاصله از آنها حرکت م ندیب یرا م لشانیاندازد،او اتوم یبه پشت سر م ینگاه ایدر

نم،هریب ینم یزیآورد:نه من که چ ینم

.زمیر یبه ضررخودشونه،خونشونو م انیاگه ب چند

؟یکن یکار رو م نیپرسد:فک کن اومدن،تو واقعا ا یکنجکاو م فرشته

.دمیکنم،اما بعدش جواب م یتونم مدارا م ی:تا اونجا که مدیگو یقاطع و محکم م ایدر

؟یو باران رو بکش ثیحد ی؟حاضریاندازد:فرشته تو چ یم ثیبه نفس حد ینگاه یچشم ریز او

یم یکند عصب یباشد،به او نگاه م یحواسش به رانندگ نکهیحرف را ندارد،بدون ا نیا دنیکه تحمل شن فرشته

؟یگفت یپرسد:چ

:جلو تو به پا.دیگو یبلند م یبا صدا ایدر

Page 88: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

88

کند. یبرخورد م یدیاو به پرا لیکار از کار گذشته،اتومب یدهد،ول یحواسش را به جلو م ایبا هشدار در فرشته

ابوالفضل ایزند: یبلند نام حضرت ابولفضل را صدا م یقبل از برخورد با صدا فرشته

نگران و آشفته به طرف یشود و با حال یم ادهیپ نیکند،باران به سرعت از ماش یتوبان پارک مرا کنار ا نیماش بهرام

دود. یحادثه م محل

*********

ساعت بعد کی

سرش ینشسته و باران هم در کنار او دستانش را بر رو یصندل یاتاق عمل منتظرند،بهرام بر رو یو برادر جلو خواهر

صدا اشک یکه ب یقفل کرده،در حال

Page 89: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

89

.زدیر یم

افتد. یشود و به راه م یبا معرفت بلند م قیرف

؟یر یکجا م-

نماز خونه. رمی:مدیآ یم رونیاز عمق چاه ب ییگرفته که گو ییبا صدا او

.نجامیبرو من ا یباشه خواهر-

یم ای:خدادیگو یم هیکند.با گر یآرام درد دل م شیرود و در آنجا بعد از تمام شدن نماز با خدا یبه نماز خانه م او

شینبرش پ یدونم فرشته است ول

ره؟یگ یبگم که سراغ فرشته شو م یاگه برگرده بهش چ ثمیحد ایما باشه،خدا شیاز فرشته هات پ یکی خودت،بذار

نگام ایجوابشو بدم خدا؟ خدا یچ

فرهاد جلو چشاش از اد،اگهیفرهاد کنار ب یضیتونست با مر یکردم فقط به خاطر خودش بود،اون نم یکار کن،هر

رفت، زبونم الل مرگ اونم یدست م

نشه. شی.حاضر بودم ازم متنفر شه اما طورمیکن ینقش باز میبود،مجبور شد یحتم

Page 90: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

90

تلفن همراه شگرینما یآورد،صفحه یم رونیکاپشنش ب بیشود،تلفن را از ج یزنگ تلفن همراهش بلند م یصدا

یدهد.لبخند ین مرا نشا ثیحد ریتصو

نباشد و هم راحت یتا هم مزاحم کس دیآ یم رونیشود و از نماز خانه ب یبلند م ند،ینش یخودآگاه بر صورت او م نا

تیصحبت کند.باران عصبان یبا گوش

؟حاالیبود یچند روزه کدوم گور نیفرصت صحبت دهد:ا ثیبه حد نکهیکند،بدون ا یسوار م شیبر نگاه و صدا را

ات چارهیمن به جهنم.تو به پدر و مادر ب

؟یکن ینم فک

دهد:بسه یجواب باران را م طنتیسوار است،با لبخند و ش کیقرمز رنگ و ش یفرار کیعقب یبر صندل ثیحد

کم نفس بکش. هی گهید

کارت کنم. یدونم چ یم یاومد ی؟وقتیکن یشود:مسخره م یکمتر م تشیعصبان باران

.رمیگ یوقت هست حالتو م ستم،تایدهد:فعال که اونجا ن یجواب باران را م طنتیباز هم با ش ثیحد

Page 91: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

91

کند به ابراز لطف کارکنان یصحبت م یزند همزمان که با گوش یشده است و در آنجا قدم م مارستانیب یوارد فضا او

و مردم با اشاره و حرکات صورت

یم مارستانیاز ب یرا به بخش یکه دکتر دیآ یم مارستانیب یبلندگو یلحظه صدا نیدهد،در هم یم جواب

را به شیجا ثیخواند.خنده بر صورت حد

؟ییلرزد:تو االن کجا یم یکه از شدت نگران ییدهد او با صدا یم یو نگران دلهره

کجا باشم؟ یخواست یدهد:م یرا م ثشانیدست پاچه جواب حد باران

فتاده.ا یفرشته اتفاق مارستان؟واسهیب یرفت ستم،چرایمن خر ندهد:باران یبلند جوابش را م یبا صدا یعصب ثیحد

شده؟فرشته خوبه؟ یدود: باران چ یاو م یسکوت است بغض به گلو ثیحد جواب

........مارستانیب ای:فقط بدیگو یگرفته م ییبا صدا باران

شده؟دارم یچ یگ یشود:باران بهم نم یم هیبه گر لیکه تبد یدهد. دختر عاشق، با بغض یم ثیآدرس را به حد او

!شمیم وونهید

:فقط دعا کن!دیگر یم باران

Page 92: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

92

شوند، او سرش را به یم یجار شیگونه ها یاندازد اشکها آرام بر رو یکنارش م یصندل یتلفن را بر رو ثیحد

دهد و مسافر شهر گذشته یم هیتک یصندل

شود. یم

شیسال پ کی

یروند، نشسته اند و با هم ناهور م یمعروف آنجا م یبزرگ که معموال آدم ها یبا دوستش مژده در رستوران ثیحد

خانم یاز سوپراستار ها یکیخورند.

کنند. یآنها به او تعارف م د،یآ یآنها م زیم شیاز او بزرگتر است، پ یکه چند سال نمایس

دار و خوش ندهیگن آ یکه م یاندازد: پس اون دختر یم یدوست داشتن گریبه باز یزیسوپراستار نگاه غرور آم خانم

؟ییاست تو هیآت

زنن. یحرفو م نیکه ا یی: لطف دارن اوناندینش یم شیتواضع بر نگاه و صدا یدوست داشتن جذاب

که ییاندازد، با صدا یم چارهیبه دختر ب ینگاه غضبناک رد،یگ یرا م ثیحد ی قهیشود و یخم م یعصب خانم

حرفا رو نیزند: هم یدر آن موج م تیعصبان

Page 93: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

93

.یو نقش شونو مال خودت کن یدور بزن گرانوید ید یزدن که به خودت اجازه م بهت

.نیزن یحرف م یدونم شما از چ یآن سوار است: من نم یبر رو یکه ناراحت ییبا صدا ثیحد

دوستمو ول کن نذار بگم فرشته رادمهر ی قهیکند: یسوار م شیبر نگاه و صدا تیاز دوستش عصبان تیبه حما مژده

بدجور ثیسراغت، اون واسه حد ادیب

کنه. یم یقاط

که حق منو یکس یسزا نمینوازد: ا یم ثیدر صورت حد یا یلیرود، س یباال م تشیعصبان یسوپراستار درجه خانم

بخوره،

یه غلطچ نمیتا ب ادیفرشته خانمتون ب نی: بگو ادیگو یگذاشته م قشیرف یشانه یرو به مژده که دستش را رو بعد

کنه؟ یم

شنود که خانم یم یوقت زد،یر ینشسته و اشک م یصندل یبر رو یلیکه به احترام بزرگترش در جواب س ثیحد

کند، یم نیدارد به نفسش توه گریباز

Page 94: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

94

از آنها یوپر استار که چند قدماست رو به س یکه عصب یبرد در حال یرا باال م شیدهد و صدا یاز دست م اریاخت

!یکرد ی:تو چه غلطدیگو یدور شده م

کشمت. یم ؟یکرد نینفس من توه به

یخانم سوپر استار م ینیبر ب یو مشت دیمایپ یخود و او را م نیب یشود و فاصله یبلند م یدوست داشتن ی وانهید

افتد، یاش راه م ینیزند، خون از ب

که نیخواهد با وجود ا یکه زده دلش خنک نشده است، او م یبا وجود مشت ثیو بر آنها شلوغ شده است، حد دور

حمله گریرا گرفته به باز شیمژده جلو

بر تیعصبان ستد،یا یم شیآشنا سر جا ییصدا دنیببرد که با شن شیو دستان شکل داده اش را به سمت گلو کند

ولش کن ثیصدا سوار است: حد

.یواهرخ

.دیآ یم ثشیاست، او به طرف حد ستادهیدر ا یگردند، فرشته جلو یبه طرف صدا بر م عتیجم

کشم! یهر دو تا تونو م ادیخوشگلم ب ینیسر ب یی: اگه بالدیگو یغر غر کنان م گریباز خانم

Page 95: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

95

برند، یاو را از آنجا م دوستان

خواسته نطوریاند)فرشته ا دهیرا ند گریاست که همد یخانم رادمهر چند ماه یو فرشته که به خاطر حال روح ثیحد

دنیبا د ثیخواست حد یبود، او نم

و تار شود.( رهیت شیبرا یاو زندگ ی هیروح

.رندیگ یرا در آغوش م گریهمد ادیز یعشق و عالقه با

.دیآ یم رونیاز گذشته ب او

نشسته است. یفرار نیسمت راننده و فرهاد همسر سابق فرشته سما شاگرد ماش ثیحد پدر

یجوون پشت رل بود که االن خدا م نیاگه ا ؟ییکجا ؟ید ی: دختر چرا جواب نمدیگو یرو به دخترش م یعصب پدر

افتاده بود. یدونست چه اتفاق

من حالش خوبه؟! یه شده؟ فرشت یچ نیبگ نیخوا یاست: نم شیناراحت و پر از تشو فرهاد

.نیدونم باران گفت فقط واسش دعا کن ی: نمدیآ یم رونیکه انگار از عمق چاه ب ییبا صدا ثیحد

Page 96: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

96

ساعت بعد مین

آن صف یکه طرفداران فرشته در جلو یمارستانیرسانند، ب یم مارستانیبه همراه فرهاد و پدرش خود را به ب ثیحد

آنها رند،یاز او بگ یبسته اند، تا خبر

است که باران او دنیرساند، او مشغول پرس یم رشیبا سرعت زودتر خود را به بخش پذ ثیشوند، حد یآنجا م وارد

زند. یرا صدا م

یوروجک کم جان است اما خود را به زور دوستش م ی)باران(ناراحت و آشفته است، پاهایدوست داشتن یبایز

: باراندیگو یبا بغض م ثیرساند، حد

خوبه؟! هفرشت

فرشته تو کماست. ثیگرفته است: حد هیکه از شدت بغض و گر ییبا صدا باران

یکه م یشود و در حال یباران خم م ند،ینش یم نیزم یشود و بر رو یسست م شیپاها یدوست داشتن ی وانهید

قربونت ی: الهندینش یمقابل او م د،یگر

!رهیم یگرده! فرشته نم یما بر م یفرشته ؟ی. چرا وا رفتبرم

Page 97: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

97

.رندیگ یرا در آغوش م گریهمد آنها

.نندیب یم نیو دو دوست را نشسته بر زم ندیآ یم رشیو عشق فرشته به بخش پذ ثیحد پدر

ساعت بعد کی

i یو باران در جلو ثیبه همراه پدر و مادر فرشته و حد فرهاد cu د،یگو یذکر م انیبه دست گر حیمنتظرند،مادر تسب

یمکتین یدوستان با معرفت بر رو

ییآسا لیکند، باران که حال از س یم هیسرش را در آغوش باران گرفته و گر ثیمادر او نشسته اند، حد یکینزد در

صدا یکه ب یدر حال ستین یاش خبر

کند. یرا نوازش م شانیسر خواهر زدیر یم اشک

iسرش را به در سیو در کنار فرهاد که با چشمان خ دیآ یداده م هیتک واریفرشته که سرش را به د پدر cu داده هیتک

یاست و به فرشته اش زل زده، م

یم میتصم ییتنها دینبا ،ینکرد یزند: پسرم تو کار درست یموج م شیکند غم در نگاه و صدا یو با او صحبت م دیآ

یم یتونه بگه ک یم یک ،یگرفت

Page 98: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

98

و زنده موندنش با اون مارستانهیو فرشته رو تخت ب یاالن زنده ا یضین مرخدا رو شکر پسرم تو با وجود او ره،یم

.هییباال

برگرده. دیتو رو بشنوه شا یرو بگو صدا قتیباهاش حرف بزن، بهش حق برو

*******

iپوشد و به بخش یرا م لیاستر یلباسها فرهاد cu رود. یم

عاشق یخوشبخت مث

شمیقصه بمون پ ته

امشب یفانوس من تو

Page 99: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

99

شمیم کتریتار یبر

آسمون صافه یکجا

فرجام یآغاز ب نیا نه

حاصل یب یموندن ها نه

هنگام یب یرفتن ها نه

امروز تو محتاجم به

یدون یکه تو م یحال به

رهیدلگ یبدجور هوا

یچتر و بارون یب نرو

Page 100: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

100

و آخر قصه بمون

باش المیخ یایدن تو

روز و شب با من زیعز

ماه و سالم باش پناه

و تو مث هم عاشق من

یدرد یب یایدن نیا تو

گردم یاز تو بر نم من

یگرد یاز من بر نم تو

امروز تو محتاجم به

یدون یکه تو م یحال به

Page 101: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

101

رهیدلگ یبدجور هوا

یچتر و بارون یب نرو

ه هم ب تویخواستم زندگ یکند:منو بخش فرشته، نم یو با محبوبش صحبت م ندینش یکنار تخت فرشته م فرهاد

که با اون کار دمیاما االن فهم زم،یبر

جشیمردم. نت یکه افتاده بود به جونم م یاگه از سرطان یموندم. حت یباهات م دی.باختمیتو به هم ر یزندگ احمقانه

.یدیکش یبود که تو انقد درد نم نیا

: افتد یم هیکنه.فرهاد به گر یمنو باز یهم حاضر شد به خاطر تو نقش معشوقه چارهیکردم، ادن دختر ب یعقل یب

التماست یخوا یم ؟یش یچرا پا نم

خواست عذابم بده که تو رو ی! از سرطان نمردم چون خدا مرمیم یم یفرشته غلط کردم. پاشو گلم اگه بر کنم؟

یغصه یبر ینطوریعذاب دادم. اما اگه ا

من پاشو. یکنه! فرشته یآبم م یدیکه کش ییدردا

Page 102: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

102

یآخر را تکرار م یبلند جمله یشود و مدام با صدا یحال و روز فرشته حالش به شدت منقلب م دنیاز د فرهاد

من پاشو! یکند: فرشته

i پرستار cu آورد، همزمان که آنها از یم رونیدهد، پدر فرشته فرهاد را از آنجا ب یو به آنها تذکر م دیآ یمi cu رونیب

که یآسمان یفرشته ند،یآ یم

آورد: فرهاد. یم یفیضع یآمده اسم محبوبش را با صدا رونیشده است و از کما ب اریهوش

ساعت بعد کی

داده و نشسته است، پدرو مادرش در دو طرف تختش نشسته اند، هیرا به بخش آورده اند، او به بالشت تک فرشته

مادر او سرپاست. شیبا مرامش پ قیو رف ستادهیپدر ش ا شیجذاب فرشته پ عشق

خودم و باران خانوم معذرت یاز تو فرشته دیگرفته است: من با هیکه زده و گر ییادهایکه از فر ییبا صدا فرهاد

دیفکر به ذهنم رس نیا یکنم،وقت یخواه

!دمید یخدا رو م دیفهمم که با ینشد! حاال م میجز عشق تو حال یزیچ

کجاست؟ ایدر-

Page 103: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

103

برسه تموم کرد. مارستانیکه ب نی: قبل از ادیگو یگرفته م ییبا صدا باران

داد. یشمیشود: حقش بود، داشت باز یم یحس او عصب نیشود، عشقش از ا یناراحت م یدوست داشتن مهربان

.شهیاز تو شکم مادرش بد متولد نم یآدم چیه-

عشقم. یگ یدهد: تو راس م یپر از عشق جواب فرشته را م یبا لحن و نگاه فرهاد

کند با عشق با یم لیبا مرامش متما قیاندازد نگاهش را به طرف رف یم نییبا وقار با خجالت سرش را پا یبانو

یخوا ی: بارانم نمدیگو یغم م یچاشن

کجاست؟! ثیحد یبگ

لبخند به لب با دسته گل و ثیرسد، در باز و حد یدر به گوش م یرا بدهد، صدا قشیباران جواب رف نکهیاز ا قبل

شود، او یبه دست وارد اتاق م ینیریش

کارت داره! رونینفر ب هیبرود: سالم! بارانم شیبه استقبال خواهر نکهیاز ا قبل

Page 104: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

104

رد،یگ یود و او را در آغوش مر یدهد، بعد خود به طرف نفسش م یرا به دست مادر فرشته م ینیریگلها و ش ثیحد

.ندیگر یآنها در آغوش هم م

است. ستادهیدر دست ا یاتاق فرشته با دسته گل یسروش را جلو د،یآ یم رونیاز اتاق ب باران

.ردیگ یم نییافتد سرش را پا یتا چشمش به او م باران

؟یکن یشرمندم م نییپا ینداز یزند: چرا سرتو م یم یلبخند سروش

کردم از خودم ناراحتم. یبهت شک م دی: نبادیگو یناراحت م ییجذاب با صدا یبایز

کنم؟ یمنم بلدم باز یکردم! حاال باور کرد یکند: خوب باز یم طنتیش سروش

ه رفت پوست کل ینم شیشد، وگرنه اگه خوب پ ریختم به خ هیقض یزند: آره باور کردم. شانس آورد یلبخند م بازان

کندم که یرو م ثیتو ک اون حد ی

!نیگ یبهم نم یزیو چ نیکش ینقشه م نینیش یم

یمن سکیعنوان ر چیبهتره، چون تو به ه می: خانم فرهمند گفت اگه بهت نگردیگ یگلها را به طرف باران م سروش

فرشته خانوم نکهیاز ترس ا یکرد

Page 105: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

105

.فتهیواسش ب یرو بفهمه و اتفاق قتیحق

از من عاقل تره. ثیزند:حد یدر آن موج م یکه ناراحت ییبا صدا باران

**********

خندند. یپاشند و از اعماق وجودشان م یخزر بر سر هم آب م ی اچهیدر کنار ساحل در ثیو باران و حد فرشته

انیپا

Page 106: سکوت خاموش – رقیه علیدادی - fooji.ir fileزار 5 هب نانزدنخبل و دنا هداتسیا مه ی هناش هب هناش هس ره نآ رد هک یرتسوپ،تسا

راز

106

این رمان رمان اختصاصی سایت و انجمن رمان های عاشقانه میباشد و تمامی حقوق این اثر برای رمانهای عاشقانه

محفوظ میباشد .

جعه کنین .امر سایت رمان های عاشقانهبرای دریافت رمانهای بیشتر به

www.romankade.com