american english file: vocabulary, grammartahlilgaran.org/download/aef2.pdf · english file 2 ......

راهنماي گرامر و نكات كاربردي

American

English File 2

دومجلد

1393ارــــبه: پ دوماـــچ عليرضا معتمد: گرد آوري و تاليف

- 1358 معتمد، عليرضا،:سرشناسه

.گردآوري و تاليف عليرضا معتمد/ American English Fileراهنماي گرامر و نكات كاربردي:عنوان و نام پديدآور .1392 تحليلگران، : تهران:مشخصات نشر

.م س5/21×5/14؛ . جدول: .ج4:مشخصات ظاهري 978-600- 5866-38- 1 4.ج 978-600-5866- 37-7دوره:شابك

978- 600-5866- 41-4 4.ج 978- 600-5866-40- 7 3.ج 978-600- 5866-39-1 2.ج

فيپا:فهرست نويسي.باشد مي] ديگران[و ... تاليف كاليو آكسندن " American English file"كتاب حاضر راهنمايي بر كتاب :يادداشت.نامه واژه:يادداشتUpper‐Intemediate. 4.ج Intermediate. 3.ج Pre‐Intermediate. 2.ج Elementary. 1.ج:مندرجات

زبانان فارسي -- راهنماي آموزشي --زبان انگليسي:موضوعآكسندن ، كاليو:شناسه افزودهOxenden , Clive:شناسه افزوده

PE 1128/ م 6ر2 1392:رده بندي كنگره

428/0076:رده بندي ديويي 3310866:شماره كتابشناسي ملي

انتشارات تحليلگران ناشر آموزش از راه دور زبان انگليسي

هجدهم، گاندي ونك، خيابانتهران، ميدان 80801223: تلفن 2، واحد18پالك

www.TahlilGaran.org : اينترنت سايت [email protected] : الكترونيك پست

جلد دوم – American English Fileراهنماي گرامر و نكات كاربردي :نام كتاب عليرضا معتمد :گردآوري و تاليف

1393 بهار: چاپ دوم صفحه 74: قطع رقعي نسخه 1000 :شمارگان

978- 600-5866-37-7 :شابك دوره 978-600-5866-39-1 :شابك ريال45000:بها

كليه حقوق مادي و معنوي اين اثر براي ناشر محفوظ است و هرگونه نسخه .برداري از آن پيگرد قانوني دارد

به نام آنكه جان را فكرت آموخت Americanكتابهاي آموزشي زبان انگليسي English File ،يكي از بهترين

با جهت آموزش زبان انگليسي آموزشي انتشارات دانشگاه آكسفورد بوده كه التمحصوبه نوجوانان و جوانان غير انگليسي زبان، بصورت كاربردي و با شيوه لهجه آمريكايي

هر درس شامل مجموعه اي از لغات جديد به همراه نكات . اي نوين طراحي شده استافزايش مهارتهاي چهارگانه زبان بوده و موجب ...، شيوه تلفظ صحيح و گرامري

. مي گردد) خواندن، نوشتن، مكالمه و درك مطلب شنيداري(انگليسي

يكي از نكات برجسته درسها، استفاده از زبان محاوره واقعي با اقتباس از زندگي مردم از طرف ديگر بيان موضوعاتي از . مي باشددر كنار آموزشهاي آكادميك انگليسي زبان

مواردي از كاربرد زبان ... كردن، تاكسي گرفتن، سفارش غذا در رستوران و قبيل خريد .انگليسي در زندگي روزمره بوده كه در اين كتاب به آن پرداخته شده است

كتاب حاضر مجموعه اي از نكات گرامري به همراه واژگان جديد و راهنماي تلفظ چهار جلد ويژه هر سطح ارايه لغات هر درس از امريكن انگليش فايل مي باشد كه در

شده و مي تواند به عنوان كتاب راهنما و خودآموز زبان انگليسي در كنار كتابهاي اصلي .امريكن انگليش فايل مورد استفاده قرار گيرد

به ياد داشته باشيد كه تكرار و برنامه ريزي، كليد موفقيت شما در آموختن هر زبان . جديد مي باشد

موفق باشيد عليرضا معتمد

موسس و مدير مسئول

:فهرست مطالب

WHجمالت پرسشي با .1درس زمان حال ساده

زمان حال استمراري

افعال حركتي و غيرحركتي

ضماير ربطي

6

زمان گذشته ساده .2درس زمان گذشته استمراري

كاربردas وwhile در زمان گذشته استمراري

كاربرد جمالت پرسشي باWH

بيان هدف و نتيجه

15

be going toكاربرد .3درس

كاربردwill وshall

كاربرد زمان حال استمراري در آينده ساده

23

زمان حال كامل .4درس كاربردfor وsince وyet وjust در زمان حال كامل صفت تفضيلي

صفت عالي

27

كاربرد مصدر .5درس كاربرد اسم مصدر

كاربردcan وmust وhave to

36

جمالت شرطي غير حقيقي نوع اول و دوم .6درس كاربردcan’t وmight وmust

كاربردshould

42

در زمان حال كامل justو yetو sinceو forكاربرد .7درس كاربردused to

جمالت معلوم و مجهول

49

.8درس

اسامي قابل شمارش و غير قابل شمارش كاربردQuantifier ها

كاربردtoo

كاربردenough

افعال دو جزئي

56

زمان گذشته كامل .9درس نقل قول مستقيم و غير مستقيم

64

فهرست موضوعي واژگان

69

منابع و مراجعفهرست

74

راهنماي گرامر و نكات كاربردي 6

Unit 1 Grammar

جمالت پرسشي باWH : جهت پرسيدن اطالعات بيشتر در خصوص جمله بكار مي WHكلمات پرسشي با

:عمده ترين كلمات پرسشي عبارتند از. روندWho چه كسيبه معني :

Who is your boss? When چه وقتبه معني :

When did she call? What چه كس يا چه چيز به معني:

What’s your name? Why چرا به معني :

Why are we waiting? Where كجابه معني :

Where does he live?

در حالت فاعل قرار گيرند، كافيست جاي فاعل را WHاگر كلمات پرسشي با : توجه :مثال. با آن عوض كرده و جمله را در حالت پرسشي ادا نماييم

Julie lives here. ► Who lives here?

در حالت غير فاعل قرار گيرند، كافيست جاي فعل WHاگر كلمات پرسشي با : توجه :مثال. و فاعل را با هم عوض كرده و جمله را در حالت پرسشي ادا نماييم

I called my sister. ► Who did you call?

7 American English File 2

Jim was talking to his brother-in-law. ► Who was Jim talking to? I saw Ali yesterday. ► When did you see Ali?

زمان حال ساده :

در زبان انگليسي براي بيان حقايق و يا امور روزمره و روتين از زمان حال ساده استفاده به معني خواندن زبان انگليسي .)من انگليسي مي خوانم(مثال جمله .مي شود

در فصل تابستان زمين گرم مي (بصورت روزمره و تكراري مي باشد و يا جمله .استهوم بيان حقايق در خصوص فصلها به مف .)شود

:زير مي باشد ساختار جمالت زمان حال ساده بصورت فاعل+ فعل + )مفعول يا ساير تركيبهاي مكمل (

:به مثال زير توجه نماييد I Speak English. You Speak English.

I , You فاعل جمالت وSpeak فعل وEnglish مفعول مي باشد.

پرسشي جمالت به كوتاه پاسخ : زمان حال ساده مي توان از تركيبهاي زير استفاده پرسشي در پاسخ كوتاه به جمالت

:نمودDo you speak English? Yes, I do. Does she speak English? Yes, she does.


Do you speak English? No, I do not. Does she speak English? No, she does not.

doتوجه داشته باشيد كه بجاي not مي توان از مخفف آنdon't و بجاي does not از مخفف آنdoesn't استفاده نمود:

Do you speak English? No, I don't. Does she speak English? No, she doesn't.

زمان حال استمراري:

زمان حاضر در حال وقوع بوده و همچنين فعل حال استمراري رويدادي است كه در :مثال . تكرار پذير باشد

I am smoking now. .هم اكنون من دارم سيگار مي كشم

در حاليكه جمله .فوق استمرار سيگار كشيدن در حال حاضر را نشان مي دهد هجملI smoke a cigarette مي من كال سيگار . (استبه مفهوم عادت سيگار كشيدن

:زير مي باشد ساختار جمالت حال استمراري بصورت )كشمفاعل + am,is,are + فعل اصلي + ing

:مثالI am wearing jeans. You are walking to work. It is working.


، كافيست پس از افعال تركيبهاي منفي زمان حال استمراريبراي ساختن : توجه am,is,are از واژهnot همچنين جمالت سوالي با آوردن . ييماستفاده نماam,is,are مثال . دنبه ابتداي جمله ساخته مي شو:

I am not wearing jeans. Are you walking to work? Yes, I am. No, I am not.

حذف مي eبه آن، ing‐ختم شود، هنگام اضافه شدن eاگر انتهاي فعل به :توجه :مانند. شود

write ► writing

اگر انتهاي فعل به حرف بي صدا ختم شود و ماقبل آن حرف صدادار قرار :توجه :مانند. به فعل، حرف بي صدا تكرار مي شود ing‐داشته باشد، هنگام اضافه شدن

run ► running

افعال حركتي و غير حركتي : افعالي هستند كه صورت گرفتن عملي را نشان مي action verbsافعال حركتي يا

...دويدن، راه رفتن، نوشتن و : مانند. دهندافعالي هستند كه براي نشان دادن حالتي بكار state verbsافعال غير حركتي يا

...مانند متنفر بودن، دوست داشتن، ترجيح دادن و . مي روند :مهمترين افعال غير حركتي عبارتند از

Thinking & opinions: believe, feel, hate, know, like, love, prefer, think, understand, want Sense: appear, feel, look, seem, smell, sound, taste


. بكار برده نمي شوند) دار ing(افعال غير حركتي معموال بصورت استمراري :توجه :مثال

I feel cold. I see her. David likes art and music. Phil and Julie have three children.

ضماير ربطي : Relativeضماير ربطي يا Pronouns مانندwho, what, when,

where, that ضمايري هستند كه براي اتصال مابين جمالت اصلي و جمالت تابع :مثال. بكار مي روند

Fred is the man. Fred cleans the school. ► Fred is the man who cleans the school.

.مدرسه را تميز مي كند كهفرد مردي است :برخي از ضماير ربطي عبارتند از

who )براي اشاره به فاعل انسان بكار مي رود) به معني كه. whom )براي اشاره به مفعول انسان بكار مي رود) به معني كه او را. which )ه فاعل و مفعول اشياء بكار مي رودبراي اشاره ب) به معني كه. that )بجاي ) به معني كهwho, whom, which مي تواند بكار برود. :مثال

A dentist is someone that takes care of people’s teeth. A watch is a thing which shows the time. A dictionary is a book that tells you the meaning of words.


هنگاميكه ضماير ربطي بصورت مفعول در جمله نوشته مي شوند، حذف آنها، : توجه :مثال. تغييري در مفهوم جمله بوجود نمي آورد

The book that you bought gives great information about holidays ►The book you bought gives great information about holidays.

ضماير ربطي بصورت فاعل در جمله نوشته مي شود، نمي تواند حذف زمانيكه : توجه :مثال. شود

The author who wrote that book did a great job. ► The author wrote that book did a great job.


Vocabulary (at the) back back /bæk/ پشت سر (at the) front front /frʌnt/ روبرو

(go on a) date date /deɪt/ رفتن(قرار مالقات( (have) in common com‧mon /ʹkɑːmən/ با هم داشتن(اشتراكات( (on the) Internet In‧ter‧net /ʹɪntərnet/ شبكه جهاني اينترنت

(the) date date /deɪt/ تاريخ

abroad a‧broad /əʹbrɒːd/ خارج از كشور

across (from) a‧cross /əʹkrɒːs/ از ميان

another an‧oth‧er /əʹnʌðər/ ديگري

appearance ap‧pear‧ance /əʹpɪrəns/ ظاهر

(art) gallery gal‧le‧ry /ʹɡæləri/ هنري(گالري( artist art‧ist /ʹɑːrtɪst/ هنرمند

(at) least least /liːst/ حداقل

author au‧thor /ʹɒːθər/ نويسنده ، مولف

be born be born متولد

behind be‧hind /bɪʹhaɪnd/ پشت سر

between be‧tween /bɪʹtwiːn/ ميان در

borrow bor‧row /ʹbɑːroʊ/ قرض كردن ، وام گرفتن

carefully care‧ful‧ly /ʹkerfəli/ با دقت

choice choice /tʃɔɪs/ انتخاب

choose choose /tʃuːz/ انتخاب كردن

coin coin /kɔɪn/ سكه

colleague col‧league /ʹkɑːliːɡ/ همكار

company com‧pa‧ny /ʹkʌmpəni/ كمپاني ، شركت

conference con‧fe‧rence /ʹkɑːnfərəns/ ، سخنرانيكنفرانس

contain con‧tain /kənʹteɪn/ شامل بودن

definition def‧i‧ni‧tion /ͺdefəʹnɪʃən/ تعريف ، معني ، مشخصات

dislike dis‧like /dɪsʹlaɪk/ دوست نداشتن


draw draw /drɒː/ كشيدن

each each /iːtʃ/ هركدام

exercise ex‧er‧cise /ʹeksərsaɪz/ تمرين ، ورزش

explain ex‧plain /ɪkʹspleɪn/ توضيح دادن

famous (for) fa‧mous /ʹfeɪməs/ مشهور ، بلند آوازه

favorite fa‧vo‧rite /ʹfeɪvərət/ ، مطلوب برگزيده

flight flight /flaɪt/ پرواز ، هواپيما

for example for example بعنوان مثال

foreign (languages) for‧eign /ʹfɑːrən/ )خارجي) زبانهاي

get along (well) with get along )با كسي كنار آمدن) بخوبي

instrument in‧stru‧ment /ʹɪnstrʊmənt/ ابزار ، آالت

introduce in‧tro‧duce /ͺɪntrəʹduːs/ معرفي كردن

lose lose /luːz/ كردن ، از دست دادنگم

mime mime /maɪm/ ادا در آوردن ، پانتوميم بازي

next to ʹnext to كنار ، مجاور

opposite op‧po‧site /ʹɑːpəzɪt/ مقابل ، معكوس

painting paint‧ing /ʹpeɪntɪŋ/ نقاشي

panic pan‧ic /ʹpænɪk/ ترسناك ، در بيم و هراس

picture pic‧ture /ʹpɪktʃər/ تصوير

pleased pleased /pliːzd/ خوش ، با صفا

popular pop‧u‧lar /ʹpɑːpjʊlər/ عمومي ، مردم پسند

poster post‧er /ʹpoʊstər/ پوستر ، آگهي

prefer pre‧fer /prɪʹfɜːr/ ترجيح دادن

program pro‧gram /ʹproʊɡræm/ دستور كار برنامه ،

puzzle puz‧zle /ʹpʌzəl/ جدول معما ، چيستان

recognize rec‧og‧nize /ʹrekəɡnaɪz/ ص دادنيتشخ

same same /seɪm/ يكسان ، همانطور

(sense of) humor humor /ʹhjuːmər/ خوش خلقي ، خوش مزاجي

show show /ʃoʊ/ نشان دادن

single sin‧gle /ʹsɪŋɡəl/ ، مجرد تنها

stand stand /stænd/ ايستادن ، قرار گرفتن


sunglasses sun‧glass‧es /ʹsʌnͺɡlæːsəz/ عينك آفتابي

surprised sur‧prised /sərʹpraɪzd/ متعجب ، حيرت زده

sweet sweet /swiːt/ شيرين

test test /test/ آزمون

the opposite (of) op‧po‧site /ʹɑːɒpəzɪt/ مخالف ، معكوس

traditional tra‧di‧tion‧al /trəʹdɪʃənəl/ سنتي ، باستاني

try try /traɪ/ سعي كردن

type type /taɪp/ گونه ، مدل ، تايپ كردن

under under /ʌndər/ زير در

unusual un‧u‧su‧al /ʌnʹjuːʒuəl/ غير معمول

website web‧site /ʹwebsaɪt/ سايت اينترنتي

wrong wrong /rɒːŋ/ اشتباه


Unit 2 Grammar

زمان گذشته ساده : زمان گذشته ساده براي بيان فعلي استفاده مي شود كه در گذشته اتفاق افتاده و خاتمه

:مثال . پيدا كرده باشدI worked yesterday. .من ديروز كار كردم

:زير مي باشد ساختار زمان گذشته ساده بصورتفاعل+ گذشته فعل اصلي

به انتهاي آنها به فعل گذشته ساده تبديل مي ed‐افعال با قاعده با افزودن : توجه :مانند . گردند

rain ► rained work ► worked

ختم شده باشد، براي ساختن زمان گذشته فعل ، e زمانيكه انتهاي فعل به: توجه :مثال . كافي مي باشد آنبه انتهاي d‐افزودن

exercise ► exercised صدا وجود داشته بيحرف yختم شده باشد و قبل از yزمانيكه انتهاي فعل به : توجه :مانند . قرار مي گيرد - iedحذف شده و بجاي آن yباشد،

study ► studied حرف صدادار وجود داشته yختم شده باشد و قبل از yزمانيكه انتهاي فعل به : توجه

:مانند . نوشته مي شود - yedباشد، گذشته فعل بصورت عادي play ► played


ختم نشود ولي ماقبل آن )a, e, i, o, u( اگر انتهاي فعل به حروف صدا دار: توجه :مانند . حرف آخر تكرار مي شود -edحرف صدا دار باشد، هنگام اضافه شدن

stop ► stopped تركيبهاي مختلف جمالت زمان گذشته ساده:

گذشته فعل + فاعل همانطور كه گفته شد ساختار جمالت گذشته ساده بصورت به ابتداي جمله و تبديل didودن جمالت پرسشي گذشته ساده با افز. مي باشد اصلي

:مانند. دنفعل اصلي به وضعيت حال ساده ساخته مي شوDid you watch TV last night?

ماقبل فعل اصلي و تبديل فعل didn'tجمالت منفي گذشته ساده نيز با افزودن :مانند. دناصلي به وضعيت حال ساده ساخته مي شو

I didn't watch TV last night. فعل كمكي:

اين افعال جهت ساختن زمانهاي . فعل كمكي گفته مي شود didبه افعالي از قبيل .مختلف بكار رفته و به تنهايي معنايي ندارند

در ابتداي جمله براي didهمانطور كه گفته شد هميشه از فعل كمكي : توجه ختن ماقبل فعل اصلي براي سا didn'tساختن جمالت پرسشي و از فعل كمكي

beاز تركيبات زمانيكه فعل اصلي جمله .جمالت منفي استفاده مي شود)was / were( از بدون استفاده جمالت پرسشي و منفي ،باشدdid وdidn't و

:مثال. بصورت زير نوشته مي شوندI was late. I wasn’t late. Was I late? You were happy. You weren’t happy. Were you happy?


زمان گذشته استمراري: زمان گذشته استمراري براي اموري استفاده مي شود كه در زمان مشخصي از گذشته

:مثال. رخ داده و در همان زمان استمرار داشته استI was listening to the radio yesterday. .من ديروز داشتم به راديو گوش مي كردم

ساختار .نشان مي دهد زمان گذشتهدر دن به راديو را گوش دافوق استمرار هجمل :زير مي باشد استمراري بصورت گذشتهجمالت

was/were + فاعل + فعل اصلي + ing :مثال

I was watching TV. .من داشتم به تلويزيون نگاه مي كردم

، كافيست پس از افعال تركيبهاي منفي زمان گذشته استمراريبراي ساختن : توجه was, were از واژهnot همچنين جمالت سوالي با آوردن. استفاده نماييم was, were مثال . دنبه ابتداي جمله ساخته مي شو:

Was he sitting in the garden? No, he wasn’t.

ورد براي بيان اموري كه در زمان گذشته استمرار داشته و با كار ديگري برخ: توجه كه معموال با عبارت (مي كند، زمان گذشته استمراري همراه با يك جمله حال ساده

when مثال. بكار مي رود) همراه است: He was watching TV when we arrived. .زمانيكه ما رسيديم، او داشت تلويزيون نگاه مي كرد


كاربردwhile وas در زمان گذشته استمراري: در ابتداي جمالت گذشته استمراري )هنگاميكه(به معني asو whileكلمات

:مثال. هنگام اتصال به جمالت گذشته ساده بكار مي روندWhile you were driving, I saw you. .هنگاميكه داشتيد رانندگي مي كرديد، من شما را ديدم I was watching TV as he came.

.گاه مي كردمهنگاميكه او آمد، داشتم تلويزيون ن

حذف ) ,(در وسط جمله بكار رود، عالمت when, while, asهنگاميكه :توجه مابين جمله گذشته ساده و گذشته استمراري استفاده ) ,(مي شود، در غير اينصورت از

:مثال. مي كنيمI saw you while you were driving. While you were driving, I saw you.

داشتيد رانندگي مي كرديد، من شما را ديدمهنگاميكه

جمالت پرسشي باWH : جهت پرسيدن WHكلمات پرسشي با همانطور كه در درسهاي گذشته گفته شد ، :عمده ترين كلمات پرسشي عبارتند از. اطالعات بيشتر در خصوص جمله بكار مي روند

Who چه كسيبه معني : Who is your boss?

When چه وقتبه معني : When did she call?

What چه كس يا چه چيز به معني: What’s your name?


Why چرا به معني : Why are we waiting?

Where كجابه معني : Where does he live?

در حالت فاعل قرار گيرند، كافيست جاي فاعل را WHاگر كلمات پرسشي با : توجه :مثال. جمله را در حالت پرسشي ادا نماييمبا آن عوض كرده و

Julie lives here. ► Who lives here?

در حالت غير فاعل قرار گيرند، كافيست جاي فعل WHاگر كلمات پرسشي با : توجه :مثال. و فاعل را با هم عوض كرده و جمله را در حالت پرسشي ادا نماييم

I called my sister. ► Who did you call? Jim was talking to his brother-in-law. ► Who was Jim talking to? I saw Ali yesterday. ► When did you see Ali?


بيان هدف و نتيجه: منظور و نتيجه انجام كار مي توان از كلمات ، براي بيان هدف

because , in order that مثال .استفاده نمود... و: I scrolled down the page because I wanted to read the text. .من نوار اسكرول صفحه را پايين آوردم چون خواستم متن را بخوانم I clicked on that icon in order that I wanted to save the file.

.ل را ذخيره كنممن روي آن آيكون كليلك نمودم چون خواستم فاي

براي بيان اهداف و نتيجه كار ) به همراه حالت اوليه فعل to(گاهي از مصدر افعال :مثال. استفاده مي شود

I scrolled down to read the text. .من براي خواندن متن، اسكرول صفحه را پايين آوردم I clicked on that icon to save the file.

.روي آن آيكون كليك كردم من براي ذخيره فايل

:مثال. در پاسخ كوتاه به پرسشها نيز مي توان از حالت فوق استفاده نمود: توجه Why did you click on that icon? ►To save the file.


Vocabulary (the) news news /nuːz/ اخبار

again a‧gain /əʹɡen/ دوباره

ambition am‧bi‧tion /æmʹbɪʃən/ بلند پروازي ، جاه طلبي

argue ar‧gue /ʹɑːrɡjuː/ بحث و گفتگو

attack at‧tack /əʹtæk/ حمله كردن ، يورش

awful aw‧ful /ʹɒːfəl/ ترسناك ، مهيب

balcony bal‧co‧ny /ʹbælkəni/ بالكن

become be‧come /bɪʹkʌm/ شدن ، آمدن

break up with break up with دوستي با كسي(بهم زدن( club club /klʌb/ كلوب ، باشگاه

couple cou‧ple /ʹkʌpəl/ ، جفت زوج

dark dark /dɑːrk/ تيره ، تاريك

degree de‧gree /dɪʹɡriː/ درجه ، رتبه

delicious de‧li‧cious /dɪʹlɪʃəs/ خوشمزه

deserve de‧serve /dɪʹzɜːrv/ سزاوار بودن ، استحقاق داشتن

disaster di‧sas‧ter /dɪʹzæstər/ فاجعه ، مصيبت

diving div‧ing /ʹdaɪvɪŋ/ غواصي

dramatic dra‧mat‧ic /drəʹmætɪk/ مهيج ، چشمگير

each other each ʹother هر كدام

elevator el‧e‧va‧tor /ʹeləveɪtər/ آسانسور

escape (from) es‧cape /ɪʹskeɪp/ فرار كردن

exhibition ex‧hi‧bi‧tion /ͺeksəʹbɪʃən/ نمايش ، ارايه ، نمايشگاه

fabulous fab‧u‧lous /ʹfæbjʊləs/ شگفت آور ، افسانه اي

fantastic fan‧tas‧tic /fænʹtæstɪk/ خيالي ، خارق العاده

follow fol‧low /ʹfɑːloʊ/ دنبال كردن

furious fu‧ri‧ous /ʹfjʊriəs/ عصباني ، خشمگين

great great /ɡreɪt/ عظيم ، هنگفت

honeymoon hon‧ey‧moon /ʹhʌnimuːn/ ماه عسل


hurry hur‧ry /ʹhɜːri/ عجله كردن

(I’m) afraid a‧fraid /əʹfreɪd/ هستم(متاسف( immediately im‧me‧di‧ate‧ly /ɪʹmiːdiətli/ فورا

invite in‧vite /ɪnʹvaɪt/ دعوت كردن

knock knock /nɑːk/ در زدن ، ضربه زدن

lifetime life‧time /ʹlaɪftaɪm/ مادام العمر

lift lift /lɪft/ ، باال بردن آسانسور

luckily luck‧i‧ly /ʹlʌkɪli/ خوشبختانه

lyrics lyrics /ʹlɪr.ɪks/ اشعار

madly (in love) mad‧ly /ʹmædli/ در عشق(ديوانه وار( memorable mem‧o‧ra‧ble /ʹmemərəbəl/ حايز اهميت ، جالب

miserable mis‧e‧ra‧ble /ʹmɪzərəbəl/ بد بخت

paradise par‧a‧dise /ʹpærədaɪs/ بهشت ، فردوس

peace peace /piːs/ صلح و دوستي

perfect per‧fect /ʹpɜːrfɪkt/ كامل ، بي عيب

(plane) crash crash /kræʃ/ هواپيما(سقوط( poem po‧em /ʹpoʊəm/ شعر ، منظومه

romantic ro‧man‧tic /roʊʹmæntɪk/ ، خيالي رومانتيك

seafood sea‧food /ʹsiːfuːd/ غذاي دريايي

share share /ʃer/ تسهيم كردن ، به اشتراك گذاشتن

shock shock /ʃɑːk/ شوك ، تكان شديد

shout shout /ʃaʊt/ داد زدن

sight sight /saɪt/ رويت كردن

sign sign /saɪn/ امضا كردن

somewhere some‧where /ʹsʌmwer/ جايي

stone stone /stoʊn/ سنگ

suddenly sud‧den‧ly /ʹsʌdnli/ ناگهان

terrible ter‧ri‧ble /ʹterəbəl/ وحشتناك ، هولناك

(text) message mes‧sage /ʹmesɪdʒ/ متني(پيغام( wedding wed‧ding /ʹwedɪŋ/ عروسي

wonderful won‧der‧ful /ʹwʌndərfəl/ شگفت انگيز


Unit 3 Grammar

كاربردgoing to در آينده ساده : در زمان آينده ساده تصميم انجام فعلمي توان جهت بيان going toاز تركيبات :مثال. استفاده نمود

I am going to lose weight. .قصد دارم تا وزن كم كنم He is going to learn Japanese. .او قصد دارد تا زبان ژاپني بياموزد

:وجه نماييدبه تركيبهاي سوالي و منفي زير تAre you going to join a gym? No, I’m not. Yes, I am.

بر اساس وقايع جاري نيز پيش بيني آيندهمي توان براي going toاز : توجه :مثال. استفاده نمود

I’m going to start work. .نزديك است كه كار را شروع كنم It is going to fall. .نزديك است كه بيفتد

رد كاربwill, shall : در زمان حال بيان بيشنهاديا قول دادن انجام كارمي توان براي willاز

:مثال. استفاده نمودWe will send you a postcard. .ما قول مي دهيم كه براي شما يك كارت پستال ارسال كنيم I’ll open the door for you. چطور است كه درب را برايتان باز نمايم؟


براي قول دادن انجام كار يا بيان پيشنهاد در جمالت willنيز مانند shall: توجه :مثال. بكار مي رود) weو I(پرسشي اول شخص مفرد و جمع

Shall I lend you some money? چطور است كه مقداري پول به شما قرض دهم؟

كاربرد زمان حال استمراري در آينده ساده : در زمان آينده برنامه ريزي انجام فعل استمراري مي توان جهتاز جمالت حال

:مثال. ساده استفاده نمودI am working tomorrow. You are taking a day off next week. He is leaving tonight. We are meeting him for lunch. They are going home after the lesson. Are you going home after the lesson? No, I’m not.


Vocabulary appear ap‧pear /əʹpɪr/ ظاهر شدن

appetizer ap‧pe‧tiz‧er /ʹæpətaɪzər/ پيش غذا

baked baked /beɪkt/ پخته شده

Best wishes best wishes ي بهترينهاوبا آرز

builder build‧er /ʹbɪldər/ سازنده

call back call back مجددا تماس گرفتن

come back come back بازگشتن

congratulation con‧grat‧u‧la‧tion /kənͺɡrætʃʊʹleɪʃən/

تبريك و تهنيت

definitely def‧i‧nite‧ly /ʹdefɪnətli/ قطعي

depressed de‧pressed /dɪʹprest/ افسرده ، فشرده

(don’t) worry wor‧ry /ʹwɜːri/ نباش(نگران( electrician el‧ec‧tri‧cian /ͺelɪkʹtrɪʃən/ برقكار

especially es‧pe‧cial‧ly /ɪʹspeʃəli/ مخصوال

eternal e‧ter‧nal /ɪʹtɜːrnəl/ ابدي ، جاويد

exchange ex‧change /ɪksʹtʃeɪndʒ/ معاوضه ، تبادل

exotic ex‧ot‧ic /ɪɡʹzɑːtɪk/ نامتعارف ، بيگانه ، غير بومي

freezing freez‧ing /ʹfriːzɪŋ/ يخ بندان

frightened fright‧ened /ʹfraɪtnd/ وحشت زده

Good luck! luck /lʌk/ موفق باشيد!

hurt hurt /hɜːrt/ صدمه زدن ، آسيب رساندن I don’t think so. think /θɪŋk/ فكر نمي كنماينگونه. I hope so hope /hoʊp/ من هم اميدوارم. improve im‧prove /ɪmʹpruːv/ پيشرفت كردن

injection in‧jec‧tion /ɪnʹdʒekʃən/ تزريق كردن

It depends de‧pend /dɪʹpend/ بستگي دارد به...

look for look for درجستجوي چيزي بودن

look forward to look forward to انتظار چيزي را داشتن

main course ͺmain ʹcourse غذاي اصلي


maybe / possibly may‧be /ʹmeɪbi/ احتماال

mushroom mush‧room /ʹmʌʃrʊm/ قارچ

nervous ner‧vous /ʹnɜːrvəs/ عصبي و دستپاچه

operation op‧e‧ra‧tion /ͺɑːpəʹreɪʃən/

عمل جراحي ، عمل

organize or‧gan‧ize /ʹɔːrɡənaɪz/ تشكيل دادن ، سازمان دادن

owl owl /aʊl/ جغد

patient pa‧tient /ʹpeɪʃənt/ بيمار ، صبور و شكيبا

pessimist pes‧si‧mist /ʹpesəmɪst/ بدبين

piece (of paper) piece /piːs/ از كاغذ(يك تكه( plumber plumb‧er /ʹplʌmər/ لوله كش

positive pos‧i‧tive /ʹpɑːzətɪv/ مثبت

probably prob‧a‧bly /ʹprɑːbəbli/ شايد

promise prom‧ise /ʹprɑːmɪs/ قول دادن

psychoanalyst psy‧cho‧an‧a‧lyst /ͺsaɪkoʊʹænəlɪst/

روانكاو

rare rare /rer/ خام

research re‧search /ʹriːsɜːrtʃ/ تحقيق

romance ro‧mance /ʹroʊmæns/ افسانه ، رمان عاشقانه

sales tax ʹsales tax ماليات فروش

secret se‧cret /ʹsiːkrət / راز

steak steak /steɪk/ استيك كبابي

stingy stin‧gy /ʹstɪndʒi/ خسيس

successful suc‧cess‧ful /səkʹsesfəl/ موفق و پيروز

symbol sym‧bol /ʹsɪmbəl/ نشانه ، نماد

(that’s) great great /ɡreɪt/ است(عالي( throw a party throw /θroʊ/ سازماندهي جشن و دعوت ميهمانان

tip tip /tɪp/ انعام

(too) expensive ex‧pen‧sive /ɪkʹspensɪv/ )گران) بيش از حد

truth truth /truːθ/ حقيقت ، صداقت

well-done ͺwell-ʹdone آفرين ، خوب انجام شده


Unit 4 Grammar

زمان حال كامل : رفتن علي مفهوماين جمله به . توجه نماييد )علي به مدرسه رفته است(به عبارت

در گذشته مي باشد و در حال حاضر نيز اثر رفتن علي مشخص بوده و تا كنون ادامه

به عبارت ديگر حال كامل . به اين زمان حال كامل يا ماضي نقلي گفته مي شود .دارد .باشدزماني است كه در گذشته شروع شده و نتيجه و اثر آن در حال حاضر باقي مانده

:زير مي باشد مل بصورتساختار جمالت حال كافاعل + have / has +قسمت سوم فعل

:مثال He learns English every day.

)حال ساده( او هر روز انگليسي مي آموزد He has learned English for two years.

)حال كامل. (او براي مدت دو سال انگليسي خوانده است

يا )...براي مدت (به معني forدر انتهاي جمالت حال كامل معموال از : توجه since مثال . به همراه قيد زمان استفاده مي شود )كنونتا ،...از (به معني:

She has lived in Iran since 1380. .زندگي كرده است تا كنون در ايران 1380او از سال She has lived in Iran for two years. او براي دو سال در ايران زندگي كرده است

از گذشته نامعلوم شروع كاربرد ديگر زمان حال كامل در جمالتي است كه : توجه :مثال. باشدشده و اثر آن تا كنون باقي مانده

I haven't gone there. من به آنجا نرفته ام


اسم مفعول( قسمت سوم فعل( : مانند زمان (به انتهاي آنها ed‐فعال با قاعده با افزودن ا مسوت اسم مفعول يا قسم

از قاعده سوم آنها قسمتدرخصوص افعال بي قاعده . بدست مي آيد) گذشته سادهسوم برخي از افعال قسمت .مي بايست به تدريج آموخته شودخاصي پيروي نكرده و

:زير استبي قاعده بصورت have ► had go ► gone see ► seen begin ► begun sing ► sung do ► done take ► taken draw ► drawn choose ► chosen forget ► forgotten

كاربردfor, since, yet, just : به معني forانتهاي جمالت حال كامل معموال از در مثالهاي قبل ديديم،همانطور كه

به همراه قيد زمان استفاده )كنونتا ،...از (به معني sinceيا )...براي مدت ( :مثال. مي شود

I’ve worked here for six years. We’ve lived in this house since 1995.

yet هنوز(به معني( و در جمالت منفي يا پرسشيjust به معني)چند لحظه نيز در جمالت مثبت )اينپيش از ( معنيبه alreadyو در جمالت مثبت )قبل

:مثال. مي تواند بكار رودHave you had breakfast yet? No, not yet. I haven’t had a shower yet. I’ve just made some coffee.


They’ve just got up. They’ve already gone to work.

,haveمابين فعل كمكي alreadyو justهمانطور كه ديده مي شود، : توجه

has همچنين . مفعول بكار مي روند و اسمyet معموال در انتهاي جمالت حال كامل .نوشته مي شود

در انتهاي جمالت حال كامل استفاده مي )قبال(به معني beforeگاهي از : توجه

:مثال. شودI haven’t seen her before.

ال به همراه يك جمله كوتاه ح sinceدر جمالت حال كامل مي توان از : توجه :مثال. ساده نيز استفاده نمود

I haven’t seen that book since you came here.

در زمان حال كامل مابين فعل كمكي neverو everكلمات گاهي: توجه have, has مثال. و اسم مفعول بكار مي روند:

Have you ever seen Isfahan? No, I have never seen it.


تفضيليصفت : علي از مانند . بكار مي رودنسبت بهم دو اسم برتري صفت تفضيلي براي مقايسه

.صفت تفضيلي مي باشد بلندقدتر در اين جمله .مريم بلندقدتر استبدست به انتهاي صفتهاي تك سيالبي er‐در زبان انگليسي صفت تفضيلي با افزودن

:مثال . مي آيدtall : بلند ► taller : ربلندت Ali is taller than Mary. علي از ماري قدبلندتر است

than جهت مقايسه دو )از(در جمالتي كه داراي صفات تفضيلي هستند به معني

.اسم بكار مي رود :مثال

This book is not cheaper than that book. كتاب ارزان تر از آن كتاب نيستاين

اي صفتهاي تك سيالبي كه حرف انتهاي آنها بي به انته er‐هنگام افزودن :توجه مانند . حرف انتهايي تكرار مي شود صدادار است، آخرصدا بوده و حرف ماقبل

hotter ,bigger , fatter سيالبها در زبان انگليسي :

catبه لغاتي مانند , dog , horse ، كلمات تك كه در يك بخش ادا مي شوندكه در دو بخش ادا مي monkey , dolphinغاتي مانند ل. سيالبي گفته مي شود

ي مانند همينطور لغات. شوند ، كلمات دو سيالبي گفته مي شوندkangaroo , elephant سه سيالبي هستنددر سه بخش ادا گرديده و كه.


، صفت تفضيلي با oldو tallهمانطور كه ديديد در صفتهاي تك سيالبي مانند

olderو taller: مانند. به انتهاي لغت تشكيل مي شود er‐افزودن صفت تفضيلي چند سيالبي :

more، صفت تفضيلي با افزودن beautifulدر صفتهاي دو يا چند سيالبي مانند more beautiful :مانند . به ابتداي لغت تشكيل مي شود

:ماييدبه مثالهايي در اين زمينه توجه نMy mother is older than your mother. مادر من از مادر تو مسن تر است My father is more hardworking than my uncle. پدر من از عمويم سختكوش تر است

صفت هاي تفضيلي بي قاعده : به انتهاي صفت ساخته نمي er‐و با افزودن بوده بعضي صفتهاي تفضيلي بي قاعده

:مانند . شوندGood : خوب ► Better : بهتر Bad : بد ► Worse : بدتر far : دور ► further : دورتر

كاربردless : به معني moreبجاي )كمتر(به معني lessگاهي صفتهاي تفضيلي چند سيالبي با

:مثال . در اين حالت جمله مفهوم منفي خواهد داشت. مي شوند نوشته )بيشتر(

My book is more expensive than your book. كتاب من از كتاب شما گرانتر استYour book is less expensive than my book. كتاب شما از كتاب من گرانتر نيست


صفت عالي : علي مانند . اسم بكار مي رود چندين برتري ميانصفت عالي براي مقايسه

.صفت عالي مي باشد بلندقدتريندر اين جمله . بلندقدترين دانش آموز استساخته به انتهاي صفتهاي تك سيالبي - estدر زبان انگليسي صفت عالي با افزودن

:مثال . مي شودtall : بلند ► tallest : بلندترين Ali is the tallest student.

ترين دانش آموز استعلي قدبلند

در جمالتي كه داراي صفات عالي هستند هميشه قبل از صفت عالي the: توجه :مثال . بكار مي رود

Ali is the youngest child. علي جوانترين بچه است

صفت عالي چند سيالبي : به most، صفت عالي با افزودن beautifulدر صفتهاي دو يا چند سيالبي مانند

most beautiful :مانند . مي شود ساختهابتداي لغت :مثال

Isfahan is the most beautiful city in Iran. اصفهان زيباترين شهر ايران است


صفت عالي بي قاعده : به انتهاي صفت ساخته نمي est‐بعضي صفتهاي عالي بي قاعده هستند و با افزودن

:مانند . شوندGood : خوب ► Best : بهترين Bad : بد ► Worst : بدترين far : دور ► furthest : دورترين

تركيبmuch با صفت عالي : veryدر اين حالت از . (مي دهد )خيلي(با صفت عالي به آن مفهوم muchتركيب

:مثال) استفاده نمي شود This book is much cheaper than that book.

.كتاب بسيار ارزانتر مي باشد اين كتاب از آن


Vocabulary (the main) reason rea‧son /ʹriːzən/ اصلي(دليل( (un)comfortable com‧fort‧a‧ble /ʹkʌmfərtəbəl/ )راحت) نا

accent ac‧cent /ʹæksent/ لهجه ، تاكيد

accident ac‧ci‧dent /ʹæksɪdənt/ سانحه

already al‧read‧y /ɒːlʹredi/ پيش از اين

answering machine ʹanswering maͺchine پاسخگوي اتوماتيك

business busi‧ness /ʹbɪznəs/ كسب و كار

chain chain /tʃeɪn/ زنجير ، رشته

change change /tʃeɪndʒ/ تعويض كردن ، تغيير دادن

chat chat /tʃæt/ دوستانهگپ

clean up ʹclean-up تميز كردن

company com‧pa‧ny /ʹkʌmpəni/ شركت ، كمپاني

complain com‧plain /kəmʹpleɪn/ شكايت كردن

contribute con‧trib‧ute /kənʹtrɪbjuːt/ همكاري و كمك

costume cos‧tume /ʹkɑːstuːm/ لباس ، جامه

covered (with) cov‧ered /ʹkʌvərd/ با(پوشيده شده( exactly (the same) ex‧act‧ly /ɪɡʹzæktli/ كامال مشابه(عينا( fall down fall down سقوط كردن

fashionable fash‧ion‧a‧ble /ʹfæʃənəbəl/ مد روز ، شيك

find out find out كشف كردن ، پي بردن

gardener gar‧den‧er /ʹɡɑːrdnər/ باغبان

(go to) court court /kɔːrt/ رفتن(دادگاه( grocery (store) gro‧cer‧y /ʹɡroʊsəri/ فروشي(خواربار( argument ar‧gu‧ment /ʹɑːrɡjʊmənt/ بحث ، مباحثه

headline head‧line /ʹhedlaɪn/ عنوان ، سر صفحه

inexpensive in‧ex‧pen‧sive /ͺɪnɪkʹspensɪv◂/

كم خرج ، ارزان

insult in‧sult /ɪnʹsʌlt/ دشنام ، توهين


intolerable in‧tol‧e‧ra‧ble /ɪnʹtɑːlərəbəl/ تحمل ناپذير ، دشوار

judge judge /dʒʌdʒ/ قضاوت كردن ، قاضي

key ring 'key ring حلقه كليد

kind kind /kaɪnd/ محبتگونه ، نوع ، با

leave leave /liːv/ دست كشيدن ، ترك كردن

mess mess /mes/ شلوغ و آشفته

moody mood‧y /ʹmuːdi/ بداخالق ، بدخلق

(newspaper) article ar‧ti‧cle /ʹɑːrtɪkəl/ روزنامه(مقاله( population pop‧u‧la‧tion /ͺpɑːpjʊʹleɪʃən/ جمعيت

predict pre‧dict /prɪʹdɪkt/ پيش گويي كردن

previous pre‧vi‧ous /ʹpriːviəs/ پيشين ، سابق

(public) transportation

trans‧por‧ta‧tion /ͺtrænspərʹteɪʃən/

)عمومي(حمل و نقل

relaxed re‧laxed /rɪʹlækst/ آرميده

reputation rep‧u‧ta‧tion /ͺrepjʊʹteɪʃən/ ، آبرو ، شهرتاعتبار

ruin ru‧in /ʹruːɪn/ تباه كردن ، نابود كردن

save (time) save /seɪv/ در زمان(صرفه جويي( several sev‧er‧al /ʹsevərəl/ چندين ، متعدد

sickness sick‧ness /ʹsɪknəs / ناخوشي

slow down slow down آهسته كردن

speed speed /spiːd/ سرعت

store store /stɔːr/ مغازه ، فروشگاه

straight straight /streɪt/ مستقيم ، رك و راست

stressful stress‧ful /ʹstresfəl/ پر دغدغه

subway sub‧way /ʹsʌbweɪ/ قطار زير زميني ، مترو

throw throw /θroʊ/ كردنپرتاب

too much too much زيادخيلي

traffic traf‧fic /ʹtræfɪk/ عبور و مرور

treat treat /triːt/ رفتار كردن ، درمان كردن

washing machine ʹwashing maͺchine ماشين لباسشويي

waste time waste time اتالف وقت


Unit 5 Grammar

كاربرد مصدر : همانند مصدر در زبان فارسي حالت اوليه و بدون زمان براي Infinitiveمصدر يا

مي باشد، گاهي to+ صورت اوليه فعل از آنجاييكه مصدر شامل . افعال مي باشدمصدر مي to goدر مثال زير . مي گويند Infinitive with toيا toآنرا مصدر با

:باشدI want you to go with him.

)از تو مي خواهم كه با او بروي(= خواهم با او را ميرفتن از تو، بطور كلي مصدر به تنهايي در جمالت بكار نمي رود مگر بعد از بعضي افعال خاص

پركاربرد ترين افعالي كه بعد از آن فعل دوم بصورت ) در مثال قبل wantمانند ( :بكار برده مي شود، عبارتند از) toبا (مصدر

want, agree, be sure, choose, decide, expect, hope, learn, need, plan, seem, wish, would like

:مثال. نوشته مي شود toقبل از notدر تركيبات منفي مصدر، : توجه

I want you not to go there. )از تو مي خواهم كه آنجا نروي(= آنجا را مي خواهم نرفتناز تو

كاربرد اسم مصدر :

مانند . به انتهاي فعل ساخته مي شود ingبا افزودن Gerundاسم مصدر يا painting )اسم مصدر بصورت اسم در جمالت انگليسي بكار )به معني نقاشي

:مثال. مي رود


She enjoys painting.

.را دوست داردنقاشي كردن او I’ve finished cooking.

.را به اتمام رسانده ام آشپزي كردنمن

:افعال زير اسم مصدر بكار مي رودپس از : توجه enjoy, feel, like, mind, practice, quit, suggest, would you mind, can’t help, can’t stand, to be used to

:مثالI enjoy watching TV.

:مثال. پس از حروف اضافه، فعل بصورت اسم مصدر بكار مي رود: توجه Thanks for asking.

كاربردcan, must, have to : can مثال. امور در جمالت بكار مي رود )مجاز بودن(به معني:

You can take photos in the museum. .شما مي توانيد در موزه عكس برداري نماييد You can’t take dogs into restaurants in Britain. .بردن سگ به داخل رستورانهاي بريتانيا قدغن است

must تقريبا مترادف )ضرورت و اجبار(معني بهhave to در جمالت بكار مي :مثال .رود

You must have a licence to drive a car. .شما مي بايست براي راندن ماشين، گواهينامه داشته باشيد You mustn’t smoke in the classroom. .استعمال دخانيات در كالس قدغن است


have to وhas to )و تقريبا )مجبور بودن( به معني )اي سوم شخص مفردبر :مثال. مي باشد mustمترادف

I have to do it. انجام دهممجبورم كه اين كار را

She has to wash her hands. مجبور است كه دستهايش را بشويد

don’tاز : توجه have to براي بيان مواردي استفاده مي شود كه انجام آن :مثال. ضروري نباشد

We don’t have to pass a test to ride a bicycle. .الزم نيست براي راندن دوچرخه، آزمون بدهيد

should گذشتهshall جهت بيان و درخواست )... بهتر است كه (به مفهوم و :مثال . در جمالت بكار مي روداخالقي نصايح، راهنمايي و پيشنهاد و الزام

I am tired. I should go to bed . بهتر است كه به تختخواب بروم . خسته هستم

My mother is ill. She should not go to work . بهتر است كه به سركار نرود . مادرم بيمار است

جمالت بكار مي درجهت بيان الزام have toتقريبا مترادف با need to: توجهبراي بيان مواردي استفاده مي don’t have toمترادف needn’t همچنين. رود

:مثال. شود كه انجام آن ضروري نباشدYou have to take the pills three times a day. You’ll need to show your passport at the hotel.


Vocabulary (a) whole day whole /hoʊl/ تمام روز

(planes) take off take off هواپيما(بلند شدن( a little (bit) lit‧tle /ʹlɪtl/ اندكي

accommodation ac‧com‧mo‧da‧tion /əͺkɑːməʹdeɪʃən/

منزل و وسايل راحتي

aerobics aer‧o‧bics /eʹroʊbɪks/ ورزش ايروبيك

against (the rules) a‧gainst /əʹɡenst/ قانون(در مقابل(

alive a‧live /əʹlaɪv/ زنده ، در قيد حيات

baseball base‧ball /ʹbeɪsbɒːl/ بال بازي بيس

basketball bas‧ket‧ball /ʹbæskətbɒːl/ بازي بسكتبال

be good at good /ɡʊd/ دنودر چيزي خوب ب

blow blow /bloʊ/ تركيدن ، وزيدن

body language ʹbody ͺlanguage حركات و اشارات(زبان بدن( breathe breathe /briːð/ نفس كشيدن

celebration cel‧e‧bra‧tion /ͺseləʹbreɪʃən /

برگزاري جشن

champion cham‧pi‧on /ʹtʃæmpiən/ قهرمان

control con‧trol /kənʹtroʊl/ كنترل كردن ، بازرسي

cycling cy‧cling /ʹsaɪklɪŋ/ دوچرخه راني

despair de‧spair /dɪʹsper/ نااميدي ، مايوس شدن

dial dial /daɪəl/ شماره گرفتن

dominate dom‧i‧nate /ʹdɑːmɪneɪt/ تسلط يافتن كنترل داشتن ،

experiment ex‧per‧i‧ment /ɪkʹsperɪmənt/ امتحان ، تجربه آزمايش ،

fairly fair‧ly /ʹferli/ منصفانه

fan fan /fæn/ طرفدار

fascinated fas‧ci‧nat‧ed /ʹfæsɪneɪtəd/ مجذوب ، شيدا

field field /fiːld/ زمين بازي ، ميدان ، دشت

fire fire /faɪr/ ، شليك كردن آتش


forest for‧est /ʹfɑːrəst/ ، بيشه جنگل

goal goal /ɡoʊl/ هدف ، مقصد ، دروازه فوتبال

golf golf /ɡɑːlf/ بازي گلف

guide guide /ɡaɪd/ هدايت كردن

hairdresser hair‧dress‧er /ʹherͺdresər/ آرايشگر مو

hairstyle hair‧style /ʹherstaɪl/ مدل مو

health health /helθ/ ، تندرستيسالمت

hole hole /hoʊl/ ، حفره گودال

impersonal im‧per‧son‧al /ɪmʹpɜːrsənəl/ غير شخصي

impression im‧pres‧sion /ɪmʹpreʃən/ اثر ، عقيده ، ادراك

(in the) corner cor‧ner /ʹkɔːrnər/ )گوشه زمين) در

incredible in‧cred‧i‧ble /ɪnʹkredəbəl/ باور نكردني ، غير قابل قبول

intense in‧tense /ɪnʹtens/ سخت ، شديد

intensive in‧ten‧sive /ɪnʹtensɪv/ سخت و فشرده

judo ju‧do /ʹdʒuːdoʊ/ ورزش جودو

karaoke kar‧a‧o‧ke /ͺkɑːrəʹoʊki/ نوعي سرگرمي و خوانندگي

match match /mætʃ/ ، زورآزماييمسابقه

miss miss /mɪs/ از دست دادن

motivate mo‧ti‧vate /ʹmoʊtɪveɪt/ برانگيختن ، تهييج كردن

mystery mys‧te‧ry /ʹmɪstəri/ راز ، معما

nature na‧ture /ʹneɪtʃər/ طبيعت ، ذات

net net /net/ تور ، شبكه ، به تور انداختن

Never mind! never mind مهم نيست! obligatory ob‧lig‧a‧to‧ry /əʹblɪɡətɔːri/ اجباري ، الزام آور

outside out‧side /aʊtʹsaɪd/ خارج از

pain pain /peɪn/ رنج ، زحمت

permit per‧mit /pərʹmɪt/ اجازه دادن

phrase (book) phrase /freɪz/ )سخنان موجز و اندرز) كتاب

player play‧er /ʹpleɪər/ ، نوازنده بازيكن

pleasure plea‧sure /ʹpleʒər/ لذت بردن ، خوشايند

psychiatrist psy‧chi‧a‧trist /səɪʹkaɪətrɪst/ روانپزشك


really real‧ly /ʹrɪəli/ واقعا

receipt re‧ceipt /rɪʹsiːt/ قبض رسيد ، رسيد دادن

recommend rec‧om‧mend /ͺrekəʹmend/ پيشنهاد كردن ، توصيه كردن

referee ref‧er‧ee /ͺrefəʹriː/ معرف ، داور

score (a goal, points) score /skɔːr/ امتياز ، نمره آوردن

skiing ski‧ing /ʹskiːɪŋ/ ورزش اسكي

stadium sta‧di‧um /ʹsteɪdiəm/ ورزشگاه

storm storm /stɔːrm/ طوفان

survive sur‧vive /sərʹvaɪv/ زنده ماندن ، نجات يافته

technique tech‧nique /tekʹniːk/ مهارت ، تكنيك

track track /træk/ مسير ، شيار ، رديابي ، پيگيري

tricky trick‧y /ʹtrɪki/ نيرنگ آميز

volleyball vol‧ley‧ball /ʹvɑːlibɒːl/ بازي واليبال

warm warm /wɔːrm/ گرم ، صميمي ، با حرارت

(wedding) reception re‧cep‧tion /rɪʹsepʃən/ جشن عروسي(مهماني(

whistle whis‧tle /ʹwɪsəl/ سوت

(Yours) sincerely sin‧cere‧ly /sɪnʹsɪrli/ شما(ارادتمند(


Unit 6 Grammar

جمالت شرطي: ‐main و) شرط( if‐clauseدر زبان انگليسي جمالت شرطي از دو قسمت

clause )تشكيل مي گردند) پاسخ شرط. . توجه نماييد درجه گرم كني، به جوش مي آيد 100اگر آب را تا به عبارت

و ) if clause(جمله شرطي درجه گرم كني 100اگر آب را تا در اين عبارت .خواهد بود) main clause(پاسخ شرط مي آيدبه جوش عبارت

جمالت شرطي غير حقيقي:

جمالت شرطي غير حقيقي به جمالتي گفته مي شود كه بيان آن با احتمال همراه جمالت شرطي غير حقيقي به سه نوع جمالت شرطي نوع اول ، نوع دوم و نوع . است

.سوم تقسيم مي شوند

لجمالت شرطي غير حقيقي نوع او: جمالت شرطي نوع اول به جمالتي داللت دارد كه احتمال رويدادي در آينده نزديك را

:مثال. به شرط انجام فعلي در زمان حال بيان نمايدIf I have time, I will phone you. اگر زمان داشته باشم به تو تلفن خواهم كرد

:ساختار جمالت شرطي نوع اول بصورت زير مي باشد

if جمله شرط در زمان حال ساده, جمله پاسخ در زمان آينده ساده :مثال


If he studies hard, he will pass the exam. .اگر به سختي درس بخواند در آزمون قبول خواهد شد If I have time, I'll finish the homework this afternoon.

.تمام خواهم كرد اگر فرصت داشته باشم، تمريناتم را اين بعدازظهر

:نيز بكار بردهمچنين مي توان جمالت شرطي نوع اول را بصورت زير جمله شرط در زمان حال ساده if جمله پاسخ در زمان آينده ساده

:مثال He will pass the exam if he studies hard. در آزمون قبول خواهد شد اگر به سختي درس بخواند I'll finish the homework this afternoon if I have time. تمريناتم را اين بعد ازظهر تمام خواهم كرد اگر فرصت داشته باشم

كاربرد جمالت شرطي غير حقيقي نوع دوم: دوم، زماني استفاده مي شود كه انجام جمله شرط براي گوينده جمالت شرطي نوع

يا اگر خانواده اش مي .... مثال اگر چيني صحبت مي كردم. (فرضي و غير ممكن باشد :بصورت زير مي باشد دومساختار جمالت شرطي نوع ...) دانستند و

if ساده گذشتهجمله شرط زمان , در گذشتهجمله پاسخ زمان آينده :مثال

If I spoke Chinese, I would apply for that job. .اگر مي توانستم چيني صحبت كنم، براي آن كار درخواست مي دادم If her parents knew about her tattoo, they would be angry. .اگر خانواده اش خالكوبي را مي فهميدند، عصباني مي شدند


wereمعموال از wasدوم، بجاي در قسمت شرط جمالت شرطي نوع : توجه :مثال. استفاده مي شود

If I were you, I wouldn’t go there. .اگر بجاي تو بودم، به آنجا نمي رفتم If he were rich, he could help you. .اگر او پولدار بود، مي توانست به شما كمك كند

كاربردmust, might, can’t در نتيجه گيري و قياس: must به مفهوم نتيجه گيري در جمالت انگليسي، هنگامي كه از نتيجه فعل مطمئن

:مثال. باشيم، بكار مي رودHe must be very rich if he’s got a Rolls-Royce.

might مثال. زمانيكه از نظر گوينده نتيجه محتمل است، بكار برده مي شود: The shutters are closed. She might be asleep.

can’t زمانيكه از نظر گوينده نتيجه غير محتمل و بعيد باشد، بكار برده مي شود . :مثال

They can’t be poor if they live in the most expensive part of town.

:مثال. مي باشد mustمنفي can’tدر مفهوم نتيجه گيري و قياس، : توجهIt must be difficult to live without electricity. It can’t be easy to live without electricity.

كاربردshould : should گذشتهshall جهت بيان و درخواست )... بهتر است كه (به مفهوم و

:مثال . در جمالت بكار مي رودنصايح، راهنمايي و پيشنهاد و الزام اخالقي


I am tired. I should go to bed .

بهتر است كه به تختخواب بروم . خسته هستم My mother is ill. She should not go to work .

بهتر است كه به سركار نرود . مادرم بيمار است

should مي بايست منفي تركيبهايبراي ساختن فعل كمكي بوده و not را بهshould همچنين با آوردن . اضافه كنيمshould به ابتداي جمالت مي توان

:نمودپرسشي را جمالت They shouldn’t go out every night. Should I do more exercise?


Vocabulary (good) taste taste /teɪst/ خوب(طعم( (in) decisive de‧ci‧sive /dɪʹsaɪsɪv/ )قطعيت) با

allergic (to) al‧ler‧gic /əʹlɜːrdʒɪk / حساسيت داشتن به...

annoying an‧noy‧ing /əʹnɔɪ-ɪŋ/ رنجش آور

ask for (advice) ask for نصيحت(درخواست( backache back‧ache /ʹbækeɪk/ كمر درد

bark bark /bɑːrk/ پارس كردن

belong be‧long /bɪʹlɒːŋ/ تعلق داشتن

Bless you! bless /bles/ عافيت باشد! change (mind) change /tʃeɪndʒ/ عقيده(تغيير( climb (a tree) climb /klaɪm/ )باال رفتن) از درخت

closet clos‧et /ʹklɒːzət/ گنجه ، صندوق

communicate com‧mu‧ni‧cate /kəʹmjuːnɪkeɪt/ ارتباط برقرار كردن

communication com‧mu‧ni‧ca‧tion /kəͺmjuːnɪʹkeɪʃən/

ارتباط

compare com‧pare /kəmʹper/ مقايسه كردن

confuse con‧fuse /kənʹfjuːz/ باهم اشتباه كردن

cough cough /kɒːf/ سرفه كردن

desperate des‧per‧ate /ʹdespərət/ نااميد

directly di‧rect‧ly /dɪʹrektli/ راست ، مستقيماسر

disappear dis‧ap‧pear /ͺdɪsəʹpɪr/ ناپديد شدن

drown drown /draʊn/ غرق شدن

educate ed‧u‧cate /ʹedʒəkeɪt/ دانش آموختن

education ed‧u‧ca‧tion /ͺedʒəʹkeɪʃən/ تحصيالت

elect e‧lect /ɪʹlekt/ انتخاب كردن

election e‧lec‧tion /ɪʹlekʃən/ انتخابات

excuse ex‧cuse /ɪkʹskjuːz/ عذر ، معذرت خواستن

fall in love fall /fɒːl/ عشق ورزيدن

flirt flirt /flɜːrt/ اينسو و آنسو جهيدن


fur (coat) fur /fɜːr/ )خز) كت

headache head‧ache /ʹhedeɪk/ سر درد

imagination i‧ma‧gi‧na‧tion /ɪͺmædʒɪʹneɪʃən/ تخيل

imagine i‧ma‧gine /ɪʹmædʒɪn/ تصور كردن

indecisive in‧de‧ci‧sive /ͺɪndɪʹsaɪsɪv◂‚/ دو دل ، غير قطعي

inform in‧form /ɪnʹfɔːrm/ اطالع دادن ، آگاهي دادن

information in‧for‧ma‧tion /ͺɪnfərʹmeɪʃən/ اطالعات

investigate in‧ves‧ti‧gate /ɪnʹvestɪɡeɪt/ تحقيق كردن

invitation in‧vi‧ta‧tion /ͺɪnvɪʹteɪʃən/ دعوت

it’s not worth it worth /wɜːrθ/ ارزشش را ندارد! kill kill /kɪl/ كشتن ، به قتل رساندن

land land /lænd/ زمين ، به زمين نشستن

law law /lɒː/ قانون

lock lock /lɑːk/ قفل

(make a) decision de‧ci‧sion /dɪʹsɪʒən/ گرفتن(تصميم(

(make an) excuse ex‧cuse /ɪkʹskjuːz/ آوردن(بهانه(

muscle mus‧cle /ʹmʌsəl/ ماهيچه

obsessive ob‧ses‧sive /əbʹsesɪv/ وسواسي ، عقده اي

offended of‧fend‧ed /əʹfendəd/ رنجور

option op‧tion /ʹɑːpʃən/ اختيار ، گزينه

organization or‧gan‧i‧za‧tion /ͺɔːrɡənəɪʹzeɪʃən/

سازمان ، سازماندهي

painkiller pain‧kill‧er /ʹpeɪnͺkɪlər/ مسكن درد

pet pet /pet/ حيوان خانگي

rent rent /rent/ اجاره دادن

run away run away گريختن

sensitive sen‧si‧tive /ʹsensətɪv / حساس

shore shore /ʃɔːr/ كرانه ، ساحل

simple sim‧ple /ʹsɪmpəl/ آسان

size size /saɪz/ اندازه


spill spill /spɪl/ ريختن

suggestion sug‧ges‧tion /səʹgestʃən/ پيشنهاد

symptoms symp‧tom /ʹsɪmptəm/ عاليم مريضي ، نشانه

temperature tem‧pera‧ture /ʹtemprətʃər/ درجه حرارت

together to‧geth‧er /təʹɡeðər/ با هم

translate trans‧late /trænsʹleɪt/ ترجمه كردن

translation trans‧la‧tion /trænsʹleɪʃən/ ترجمه

treat treat /triːt/ درمان كردن ، رفتار كردن

wave (your hands) wave /weɪv/ دست تكان دادن

weigh weigh /weɪ/ وزن كردن ، وزن داشتن


Unit 7 Grammar

كاربردfor, since, yet, just در زمان حال كامل : forدر انتهاي جمالت حال كامل معموال از در درسهاي گذشته آموختيم،همانطور كه

به همراه قيد زمان )كنونتا ،...از (به معني sinceيا )...براي مدت (به معني :مثال. استفاده مي شود

I’ve worked here for six years. We’ve lived in this house since 1995.

yet هنوز(به معني( و در جمالت منفي يا پرسشيjust به معني)چند لحظه نيز در جمالت مثبت )اينپيش از ( معنيبه alreadyو در جمالت مثبت )قبل

:مثال. مي تواند بكار رودHave you had breakfast yet? No, not yet. I haven’t had a shower yet. I’ve just made some coffee. They’ve just got up. They’ve already gone to work.

مابين فعل كمكي alreadyو justهمانطور كه ديده مي شود، : توجه have, has همچنين . و اسم مفعول بكار مي روندyet معموال در انتهاي جمالت

.حال كامل نوشته مي شود


در انتهاي جمالت حال كامل استفاده مي )قبال(به معني beforeگاهي از : توجه :مثال. شود

I haven’t seen her before.

به همراه يك جمله كوتاه حال sinceدر جمالت حال كامل مي توان از : توجه :مثال. ساده نيز استفاده نمود

I haven’t seen that book since you came here.

در زمان حال كامل مابين فعل كمكي neverو everكلمات گاهي: توجه have, has مثال. و اسم مفعول بكار مي روند:

Have you ever seen Isfahan? No, I have never seen it.

كاربردused to : used to جهت بيان عادت به انجام كاري در ...)عادت داشتن به (به معني

:مثال .بكار مي رود) كه در زمان حال ترك شده باشد(زمان گذشته I used to drink too much coffee. .در گذشته عادت به نوشيدن مقدار زيادي قهوه داشتم

didبيانگر زمان گذشته است، با استفاده از فعل كمكي used toاز آنجائيكه : توجه :مثال. مي توان جمالت را سوالي و منفي نمود

I didn’t use to eat coffee. .در گذشته عادت به نوشيدن قهوه نداشتم Did he use to avoid sweet? No, he didn’t.


جمالت معلوم و مجهول : و فعل جمله به فاعل آن بر به جمالتي كه در آن فاعل نقش موثري را به عهده دارد

تجمال متمامي جمالتي كه تاكنون آموخته اي. شود ، جمله معلوم گفته ميمي گردد :مثال . معلوم مي باشند

I study English. و فعل بصورت عمل انجام آن مفعول نقش موثري را به عهده داردبه جمالتي كه در

:زير توجه نماييد تبه جمال. مي گويند، جمله مجهول شده به مفعول نسبت داده شودAli sees me.

)جمله معلوم. (علي من را مي بيند I am seen.

)جمله مجهول. (من ديده مي شوم

به ابتداي را جهت تبديل جمالت معلوم به مجهول، ابتدا مفعول همانطور كه مي بينيدصورت اسم مفعول فعل اصلي جمله را به حذف نموده و ، سپس فاعل را دهجمله آور

.ذكر مي كنيم to beهمراه زمان مناسب آن به اسم مفعول :

مشكل سو. به شكل سوم فعل گفته مي شود Past participleاسم مفعول يا . بدست مي آيد) مانند زمان گذشته ساده(به انتهاي آنها ed‐با قاعده با افزودن افعال

مي بايست از قاعده خاصي پيروي نكرده و درخصوص افعال بي قاعده شكل سوم آنها :شكل سوم برخي از افعال بشرح زير است .به تدريج آموخته شود

see ► seen draw ► drawn build ► built learn ► learned speak ► spoken discover ► discovered


حال ساده ساختار جمالت مجهول: مفعول+ am/is/are+ اسم مفعول ) ... + by+ فاعل (

:مثالEvery year the government builds a new railway line. ► A new railway line is built by the government every year.

گذشته ساده ساختار جمالت مجهول: مفعول+ was/were+ اسم مفعول ) ... + by+ فاعل (

:مثالLast year the government built a new railway line. ► A new railway line was built by the government last year.


Vocabulary

according to acʹcording /əʹkɔːdɪŋ/ بر اساس... affect af‧fect /əʹfekt/ ، تمايل داشتن متاثر

afraid of a‧fraid /əʹfreɪd/ ، ترسيده از هراسان

appalling ap‧pal‧ling /əʹpɒːlɪŋ/ ترسناك

appropriate ap‧pro‧pri‧ate /əʹproʊpriət/ مناسب ، درخور

ballpoint (pen) ball‧point /bɔːlpɔɪnt/ )سر ساچمه اي) قلم

baptism bap‧tis‧m /ʹbæptɪzəm/ آيين غسل تعميد و نامگذاري

base base /beɪs/ پايه ، اساس ، بنيان

biology bi‧ol‧o‧gy /baɪʹɑːlədʒi/ زيست شناسي

boat boat /boʊt/ قايق ، كشتي كوچك

bomb bomb /bɑːm/ بمب

bright (intelligent) bright /braɪt/ تيز هوش ، زرنگ و باهوش

bulletproof vest ʹbullet-ͺproof vest جليقه ضد گلوله

cab (taxi) cab /kæb/ تاكسي

career ca‧reer /kəʹrɪr/ شغل و حرفه

chemistry chem‧is‧try /ʹkemɪstri/ علم شيمي

computer science comͺputer ʹscience علم رايانه

create cre‧ate /kriʹeɪt/ ساختن ، خلق كردن

critic crit‧ic /ʹkrɪtɪk/ منتقد ، انتقاد كننده

cure cure /kjʊr/ بهبودي ، درمان كردن

design de‧sign /dɪʹzaɪn/ طراحي كردن

deteriorate de‧te‧ri‧o‧rate /dɪʹtɪriəreɪt/ وخيم شدن

discover dis‧cov‧er /dɪsʹkʌvər/ كشف كردن ، يافتن

dishwasher dish‧wash‧er /ʹdɪʃͺwɒːʃər/ ماشين ظرفشويي

disposable dis‧pos‧a‧ble /dɪʹspoʊzəbəl/

چيزي كه پس از استفاده دور .انداخته شود

drama dra‧ma /ʹdrɑːmə/ نمايشنامه ، تاتر

drug drug /drʌɡ/ مواد مخدر ، دارو


entrance en‧trance /ʹentrəns/ ورودي ، دروازه

episode ep‧i‧sode /ʹepɪsoʊd/ بخش فرعي ، فصل

especially es‧pe‧cial‧ly /ɪʹspeʃəli/ مخصوصا

fear fear /fɪr/ ترس

fight fight /faɪt/ جنگيدن ، مبارزه

frustrated frus‧trat‧ed /ʹfrʌstreɪtəd/ بي نتيجه ، باطل

geography ge‧og‧ra‧phy /dʒiʹɑːɡrəfi/ علم جغرافيا

giant gi‧ant /ʹdʒaɪənt/ غول پيكر

hairy hair‧y /ʹheri/ پر مو

heat heat /hiːt/ حرارت دادن ، گرم شدن

history his‧to‧ry /ʹhɪstəri/ تاريخ

honor hon‧or /ʹɑːnər/ افتخار ، آبرو

(in this) respect re‧spect /rɪʹspekt/ )حيث) از اين(رابطه ، ) در اين

lawyer law‧yer /ʹlɒːjər/ وكيل ، حقوقدان

(light) bulb bulb /bʌlb/ چراغ(حباب( literature lit‧e‧ra‧ture /ʹlɪtərətʃʊr/ ادبيات

manufacturer man‧u‧fac‧tur‧er /ͺmænjʊʹfæktʃərər/

توليد كننده ، سازنده

math math /mæθ/ رياضي

memory mem‧o‧ry /ʹmeməri/ حافظه

muse muse /mjuːz/ تفكر كردن ، در شگفت ماندن

nominate nom‧i‧nate /nɑːmɪneɪt/ نامزد كردن ، كانديد كردن

(parking) ticket tick‧et /ʹtɪkət/ پاركينگ(بليط( paste paste /peɪst/ چسباندن ، سريش

PE ͺphysical eduʹcation ورزش

phobia pho‧bi‧a /ʹfoʊbiə/ هراس ، ترس ، تشويش

physics phys‧ics /ʹfɪzɪks/ فيزيكعلم

play (the part of) play /pleɪ/ )بازي كردن) نقش

prison pris‧on /ʹprɪzən/ زندان

protest pro‧test /ʹproʊtest/ اعتراض

rebel reb‧el /ʹrebəl/ شورش كردن ، طغيان كردن


recently re‧cent‧ly /ʹriːsəntli/ به تازگي

retire re‧tire /rɪʹtaɪr/ بازنشسته شدن ، كناره گيري

role role /roʊl/ نقش ، رل

safety safe‧ty /ʹseɪfti/ ايمني

scene scene /siːn/ منظره ، صحنه

science sci‧ence /ʹsaɪəns/ علوم ، دانش

separate sep‧a‧rate /ʹsepərət/ جدا كردن ، تفكيك كردن

space space /speɪs/ فاصله ، فضا ، صحن

spire spire /spaɪr/ مخروطي ، مارپيچ

statue stat‧ue /ʹstætʃuː/ تنديس ، مجسمه

step step /step/ پله ، گام برداشتن

strict strict /strɪkt/ يك دنده ، سختگير

terrified ter‧ri‧fied /ʹterɪfaɪd/ وحشت زده

the rest (of us) rest /rest/ ما(بقيه( toothache tooth‧ache /ʹtuːθeɪk/ دندان درد

treatment treat‧ment /ʹtriːtmənt/ معالجه ، درمان ، رفتار

unemployed un‧em‧ployed /ͺʌnɪmʹplɔɪd◂/

بيكار

used to used to /ʹjuːst tuː/ عادت داشتن به...

vacuum cleaner ʹvacuum ͺcleaner جارو برقي

view view /vjuː/ نظريه ، ديدگاه ، ديدن

violence vi‧o‧lence /ʹvaɪələns/ خشونت

windshield wind‧shield /ʹwɪndʃiːld/ شيشه جلوي اتومبيل

wonder won‧der /ʹwʌndər/ شگفتي ، حيرت انگيز


Unit 8 Grammar

اسامي قابل شمارش و غير قابل شمارش : ...ومانند كتاب ، ميز . اسامي شمارشي به اسامي گفته مي شود كه قابل شمارش هستند

books , tables :مانند. همراه مي باشد) esو يا ( sاسم جمع اين اسامي با

، مانند آب، نمك. اسامي غير شمارشي به اسامي گفته مي شود كه قابل شمارش نيستندهنگامي كه و ت مفرد در جمله ظاهر مي شوند بصوراسامي غير شمارشي ...حبوبات و

نظير عبارتهاييبخواهيم اسامي غير شمارشي را بصورت جمع در جمله بكار ببريم از :مثال .بسته به نوع اسم استفاده مي كنيم... قطعه ، ليوان ، كيلو و

two glasses of water دو ليوان آب two kilos of rice دو كيلو برنج three pieces of bread سه تكه نان

:برخي از اسامي غير قابل شمارشي عبارتند ازabstract ideas: health, advice, help, luck, fun sports and activities: tennis, swimming, golf, basketball illnesses: cancer, AIDS, diabetes, dengue natural events: rain, snow, wind, light, darkness academic subjects: English, Chemistry, Art, Mathematics foods: rice, milk, sugar, fat

:مثال. فعل اسامي غير قابل شمارشي، بصورت مفرد در جمالت بكار مي رود: توجهFat isn’t good for you. .چربي براي شما خوب نيست Mathematics is my favorite subject. .رياضيات موضوع مورد عالقه من است


مي توان از ولي . استفاده نمي شود a, anماقبل اسامي غير قابل شمارش از : توجهthe مانند .استفاده نمود شودهنگامي كه به اشياي خاصي اشاره مي : the water

كاربردQuantifier ها :

quantifiers )به كلماتي اطالق مي شود ) كميت و تعداد مي باشند لغاتي كه بيانگر. آمده و كميت آنرا مشخص مي كند) شمارشي يا غير شمارشي(كه قبل از اسم

:ها عبارتند از quantifierپركاربردترين all(100%) most(90%)

a lot of(80%) lots of(80%) many(80%) much(80%) some(70%) any(70%)

a few(30%) a little(30%) few(10%) little(10%)

none(0%) ماقبل اسامي قابل شمارش و غير مقداري و چندتايي به معني some: توجه

:مثال. قابل شمارش در جمالت مثبت بكار مي رودI’ve got some oranges. I’ve got some water.

تنها در جمالت مثبت بكار مي رود، بجاي آن در جمالت someاز آنجاييكه : توجه :مثال. استفاده مي شود anyمنفي و سوالي از

I haven’t got any apples. Have you got any bread?

,many: توجه a few, few و كلماتفقط براي اسامي شمارشيmuch , a little, little شمارشي بكار مي روندقابل فقط براي اسامي غير .


كاربردmuch, many, a lot of : much ماقبل اسامي غير قابل شمارش و در جمالت منفي و مقدار زيادبه معني

:مثال. سوالي بكار مي رودHow much water is there? There isn’t much water.

many الت منفي و ماقبل اسامي قابل شمارش جمع و در جم تعداد زيادبه معني :مثال. سوالي بكار مي رود

How many oranges are there? There aren’t many eggs.

a lot of بجاي تعداد و مقدار زيادبه معنيmuch وmany ماقبل اسامي :مثال. قابل شمارش و غير قابل شمارش و در جمالت مثبت بكار مي رود

There are a lot of oranges. There is a lot of water.

كاربرد too : too بوده و به جمله مفهوم منفي مي )خيلي، آنقدر زياد(قبل از صفت به معني :مثال. دهد

The water is too cold. )كه نمي توان در آن شنا كرد( آب آنقدر سرد است

I can't drink this tea. It's too hot. .خيلي داغ است ،نمي توانم اين چاي را بنوشم

:مثال. بكار مي رود) toبا (بصورت مصدر tooفعل جمله پس از :توجه The water is too cold to swim. The tea is too hot to drink.


همراه forاز tooپس از اگر بخواهيم فعل جمله را به شخصي نسبت دهيم، :توجه :لمثا. با مفعول يا ضمير مفعولي استفاده مي كنيم

The water is too cold for him to swim. The tea is too hot for me to drink. It’s too dangerous for children to go swimming at that beach.

كاربرد enough :

enough بوده و به جمله مفهوم مثبت مي ) به اندازه كافي( قبل از صفت به معني :مثال. دهد

He is old enough to go to school. .او به اندازه كافي بزرگ شده كه به مدرسه برود It was warm enough to go to school. .به اندازه كافي هوا گرم شده كه بتوانيم به مدرسه برويم

افعال دو جزئي: ، افعالي هستند كه از دو كلمه شامل فعل اصلي Phrasal Verbsافعال دو جزئي يا

مانند . و حرف اضافه، تشكيل شده و معني متفاوتي نسبت به فعل اصلي دارندturn on )روشن كردن (

:برخي از افعال دو جزئي رايج عبارتند از

turn on, turn off, fill up, try on, take off, put out, break up, take out, give up, pick up, look up, put on, put off, turn up, turn down

:مثال I will turn on the car.


:عبارت فوق بصورت زير نيز مي تواند نوشته شودI will turn the car on.

.در اين جمله مفعول مابين دو قسمت افعال دو جزئي قرار مي گيرد

مفعولي استفاده نماييم، ضمير مفعولي مي بايست اگر بجاي مفعول از ضماير : توجه به عبارت ديگر جمالت زير از نظر نگارش . مابين دو قسمت افعال دو جزئي نوشته شود

:صحيح بوده و معني واحدي مي دهدI will turn off the light. I will turn the light off. I will turn it off. .من چراغ را خاموش خواهم كرد

:جمله زير نادرست است وليI will turn off it.

برخي از افعال دو جزئي قابليت جداشدن از هم را نداشته و همواره بصورت :توجه :نمونه اي از اين افعال عبارتند از. يك تركيب مورد استفاده قرار مي گيرند

look for, search for, think of, look for, hold on, get on, catch on, get off, keep on, ask for, fall off,

:مثالI am looking for my book.

:به عبارت ديگر جمله زير نادرست مي باشد

I am looking my book for.


Vocabulary active ac‧tive /ʹæktɪv/ فعال

(be) adopted a‧dopt‧ed /əʹdɑːptəd/

،پذيرفته شده به فرزند خواندگي گرفته شده

(go) wrong wrong /rɒːŋ/ خراب شدن

(on my) own own /oʊn/ خودم به تنهايي

admit ad‧mit /ədʹmɪt/ موافقت كردن ، رضايت دادن

alarm clock a'larm clock ساعت زنگدار

allergic to al‧ler‧gic /əʹlɜːrdʒɪk/ داشتنبه چيزي حساسيت amazed a‧mazed /əʹmeɪzd/ حيران ، متعجب

amazing a‧maz‧ing /əʹmeɪzɪŋ/ شگفت انگيز

because of be‧cause /bɪʹkɒːz/ زيرا

belief be‧lief /bəʹliːf/ عقيده ، اعتقاد

body clock 'body clock ساعت درون

bored bored /bɔːrd/ خسته و ملول

boring bor‧ing /ʹbɔːrɪŋ/ ، مالل آور خسته كننده

button but‧ton /ʹbʌtn/ دكمه

claustrophobia claus‧tro‧pho‧bi‧a /ͺklɒːstrəʹfoʊbiə/

هراس از مكانهاي بسته و محصور

close (friends) close /kloʊz/ )نزديك و صميمي) دوستان

convinced con‧vinced /kənʹvɪnst/ متقاعد

day off ͺday ʹoff از كارروزانه مرخصي

depressed de‧pressed /dɪʹprest/ پريشان و دلتنگ

depressing de‧press‧ing /dɪʹpresɪŋ/ پريشان كننده

determine de‧ter‧mine /dɪʹtɜːrmən/ تعيين كردن

diet di‧et /ʹdaɪət/ رژيم غذايي

discover dis‧cov‧er /dɪsʹkʌvər/ كشف كردن ، دريافتن

DNA DNA /ͺdiː en ʹeɪ◂/ دي ان اي

during dur‧ing /ʹdʊrɪŋ/ در طي ، در مدت

elevator el‧e‧va‧tor /ʹeləveɪtər/ آسانسور


energetic en‧er‧get‧ic /ͺenərʹdʒetɪk◂/ پر انرژي

enormous e‧nor‧mous /ɪʹnɔːrməs/ عظيم ، هنگفت

except ex‧cept /ɪkʹsept/ بجز ، باستثناي...

excited ex‧cit‧ed /ɪkʹsaɪtəd/ تهييج شده ، بر انگيخته

exciting ex‧cit‧ing /ɪkʹsaɪtɪŋ/ مهيج

exhausted ex‧haust‧ed /ɪɡʹzɒːstəd/ خسته ، بي رمق

exist ex‧ist /ɪɡʹzɪst/ زيستن ، موجود بودن

fresh fresh /freʃ/ تازه

gene gene /dʒiːn/ ژن

identical i‧den‧ti‧cal /aɪʹdentɪkəl/ همانند

instead of in‧stead /ɪnʹsted/ بجاي...

interested in‧terest‧ed /ʹɪntrəstəd/ عالقه مند

interesting in‧terest‧ing /ʹɪntrəstɪŋ/ جالب توجه

irritable ir‧ri‧ta‧ble /ʹɪrɪtəbəl/ زود رنج kid kid /kɪd/ طفل

lifestyle life‧style /ʹlaɪfstaɪl/ روش زندگي

message mes‧sage /ʹmesɪdʒ/ پيغام

pessimistic pes‧si‧mis‧tic /ͺpesɪʹmɪstɪk◂‚/

بد بين

portion por‧tion /ʹpɔːrʃən/ بخش ، قسمت

preference pref‧e‧rence /ʹprefərəns/ برتري ، ترجيح

press press /pres/ فشار دادن ، مطبوعات

processed pro‧cessed /ʹprɑːʊsest/ فرآورده

psychology psy‧chol‧o‧gy /saɪʹkɑːlədʒi/

روانشناسي

ready read‧y /ʹredi/ حاضر و آماده

regularly reg‧u‧lar‧ly /ʹreɡjʊlərli/ مرتبا

repair re‧pair /rɪʹper/ تعمير كردن ، اصالح كردن

research re‧search /rɪʹsɜːrtʃ/ تحقيق كردن

reunited re‧u‧nite /ͺriːjuːʹnaɪt/ دوباره بهم پيوستن

similar sim‧i‧lar /ʹsɪmɪlər/ همانند ، شبيه


similarity sim‧i‧lar‧i‧ty /ͺsɪmɪʹlærəti/

همانندي ، همساني

skin skin /skɪn/ پوست

so (tired) so /soʊ/ خسته(بسيار( sunscreen sun‧screen /ʹsʌnskriːn/ )ضد آفتاب) كرم

supposed sup‧posed /səʹpoʊzəd/ تصور شده

tense tense /tens/ عصبي و هيجان زده ، سفت ، وخيم

tiring tir‧ing /ʹtaɪrɪŋ/ خسته كننده

twin twin /twɪn/ دو قلو

vote (for) vote /voʊt/ به(راي دادن( wood wood /wʊd/ چوب ، هيزم


Unit 9 Grammar

زمان گذشته كامل : قبل از عمل (زمان گذشته كامل يا ماضي بعيد، بيانگر عملي است كه در گذشته دور

معموال اين زمان همراه با يك جمله كوتاه گذشته . كامل شده باشد) ديگري در گذشته :ساختار زمان گذشته كامل بصورت زير مي باشد. ساده همراه است

فاعل+ had+ اسم مفعول ) + كلمه ربط+جمله كوتاه گذشته ساده( :مثال

I had arrived when you called. .گرفتي، رسيده بودموقتي تماس

لذا براي سوالي نمودن جمله مي . فعلي كمكي مي باشد hadدر زمان گذشته كامل، hadرا به notرا به ابتداي جمله آورده و همچنين در تركيبهاي منفي، hadبايست

:مثال. اضافه مي كنيمI hadn’t seen the movie when it came out on DVD.

.م زمانيكه روي دي وي دي منتشر شدمن فيلم را نديده بود Had the film finished when you went there? آيا زمانيكه به آنجا رسيدي، فيلم تمام شده بود؟

:قيدهاي زمان زير معموال در قسمت گذشته ساده بكار مي روند: توجه when )هنگاميكه( , before ) قبل از اينكه( , by )تا(

:مثالBy 2001, she had already met her husband. I had already seen the movie when it came out on DVD. I had learned to speak Greek before I graduated.

:قيدهاي زمان زير معموال در قسمت گذشته كامل بكار مي روند: توجه after ) بعد از اينكه( , as soon as )به محض اينكه(


:مثال

I became a good driver after I had finished my work. I became a good driver as soon as I had graduated.

و قبل از اسم مفعول hadپس از معموال) قبال(به معني alreadyكلمه : توجه

:مثال. بكار مي رودI hadn’t already seen them.

بجاي زمان گذشته كامل، از گذشته ساده گاهي در مكالمه هاي غير رسمي : توجه :مثال. نيز استفاده مي شود

Before I graduated, I learned to speak Chinese.

نقل قول مستقيم: انگليسي در زبان . توجه نماييد ".من به مدرسه مي روم": علي گفتبه جمله

به آن نقل قول هرگاه جمالت شخص غايب را عينا و بدون هيچ تغييري بيان كنيم، :مثال .مستقيم گفته مي شود

Ali said, “I am going to school.”

استفاده مي ) ,(و عالمت sayجهت بيان نقل قول مستقيم، از زمان مناسب فعل .مي نويسيم) ” “(سپس جمله مورد نظر را بدون هيچ تغيير داخل گيومه . نماييم :مثال

They said, “The weather is awful.” They said to me, “The weather is awful.”


نقل قول غير مستقيم: در نقل قول غير مستقيم، جمالت شخص غايب را با اندكي تغيير و با حفظ مفهوم آن

در . توجه نماييد ".من به مدرسه مي روم": علي گفتبه جمله . بيان مي كنيم) .او به مدرسه رفت علي گفت كه(نقل قول غير مستقيم جمله فوق بصورت

:مثال. نوشته مي شودAli said that he went to school.

براي تغيير جمالت نقل قول مستقيم به نقل قول غير مستقيم بصورت زير : توجه

:عمل مي كنيم .استفاده مي كنيم thatرا حذف نموده و بجاي آن از رابط ) ,(عالمت – 1 .ي كنيمرا از جمله حذف م) “ “(عالمت – 2 .زمان جمله نقل شده را يك زمان به عقب مي بريم – 3 :در ضماير فاعلي، مفعولي و صفات ملكي از الگوي زير پيروي مي كنيم – 4

I ►He / She You ► I / We We ► They

:در صورت نياز از الگوهاي زير براي تبديل لغات استفاده مي كنيم – 5this► that these ►those here ►there now ► then ago ► before today ► that day yesterday ►the day before tomorrow ►the next day


:مثال

They said, “The weather is awful.” ► They said that the weather was awful. Dan said, “We all had the flu.” ► Dan said that they had all had the flu.

:مثال. در جمالت غير مستقيم مي تواند حذف شود thatرابط :توجه They said the weather was awful.

براي تبديل جمالت نقل قول مستقيم امري به نقل قول غير مستقيم از الگوي :توجه :زير پيروي مي كنيم

فاعل+ said/told/asked+ مفعول ) + toبا (مصدر... + :مثال

He said, “Read the book.” ►He asked me to read the book. She told Dan, “Call me tomorrow.” ►She told Dan to call her the next day.

اگر جمله نقل قول مستقيم درخصوص يك رويداد علمي و يا حقيقت انكار :توجه . اهيم داشتنشدني باشد، هنگام نوشتن جمله نقل قول غير مستقيم تغيير زمان نخو

:مثالThey said that English is an international language.


Vocabulary accidental ac‧ci‧den‧tal /ͺæksɪʹdentl◂‚/ اتفاقي ، تصادفي

application ap‧pli‧ca‧tion /ͺæplɪʹkeɪʃən/ تقاضاي كار

arrest ar‧rest /əʹrest/ دستگير كردن

behave be‧have /bɪʹheɪv/ رفتار كردن

bride bride /braɪd/ عروس

catch catch /kætʃ/ گرفتن ، درك كردن

citizen cit‧i‧zen /ʹsɪtɪzən/ شهروند

coast coast /koʊst/ ساحل ، كرانه

commit (a crime) com‧mit /kəʹmɪt/ شدن) جرم(مرتكب

customer cus‧tom‧er /ʹkʌstəmər/ مشتري

highway high‧way /ʹhaɪweɪ/ بزرگراه

hold hold /hoʊld/ نگه داشتن

jump jump /dʒʌmp/ پريدن

luckily luck‧i‧ly /ʹlʌkɪli/ خوشبختانه

passenger pas‧sen‧ger /ʹpæsəndʒər/ مسافر

phone booth 'phone booth اطاقك تلفن همگاني

porter por‧ter /ʹpɔːrtər/ باربر

previous pre‧vi‧ous /ʹpriːviəs/ پيشين

raffle raf‧fle /ʹræfəl/ بخت آزمايي

rob rob /rɑːb/ دستبرد زدن

scream scream /skriːm/ جيغ زدن

shine shine /ʃaɪn/ درخشيدن ، روشن شدن

snore snore /snɔːr/ و پفخر خر كردن ، خر

solve solve /sɑːlv/ حل كردن

suddenly sud‧den‧ly /ʹsʌdnli/ ناگهان

tight tight /taɪt/ تنگ ، كيپ

unfortunately un‧for‧tu‧nate‧ly /ʌnʹfɔːrtʃənətli/ متاسفانه

whisper whis‧per /ʹwɪspər/ نجوا كردن


Topic wordlist Classroom language Ask and answer the questions. Don’t speak (Spanish). Don’t write. Go to page 33. Look at the board. Sit down. Stand up. Turn off your cell phone. Work in pairs. Write down the words. Bye. Can I have a (piece of paper), please? Could you repeat that, please? Have a good weekend. Here you are. How do you pronounce it? How do you say (sheep) in English? How do you spell it? See you on Monday. Sorry I’m late. That’s OK. What does (awful) mean? Which page is it? You too. check choose circle complete copy the rhythm cover the text cross out match put an x underline

Personality adjectives friendly funny generous hardworking lazy outgoing quiet serious shy stingy talkative unfriendly The body arm back brain ear eye face feel finger foot (plural feet) hair hand head heart knee leg lip mouth neck nose shoulder stomach teeth (singular tooth) toe tongue


Topic wordlist Phrases with go go abroad go away for the weekend go by car / bus / plane / train go camping go for a walk go out at night go sightseeing go swimming / sailing go to the beach

Opposite verbs arrive (at the station) borrow (from somebody) buy (a house) catch fail find (your keys) forget (a name) get / receive learn leave lend (money to somebody) lose miss (a train) pass (an exam) pull push (the door) remember sell send (an e-mail) teach (a language) turn off turn on (the TV) win (a game)

Other vacation activities buy souvenirs have a good time meet friends rent a car / an apartment spend money / time stay in a hotel / campsite sunbathe on the beach take photos walk in the mountains / around the town The weather boiling cloudy cold foggy freezing hot rain snow sunny windy


Topic wordlist Singular clothes belt blouse cap coat dress hat jacket scarf shirt skirt suit sweater tie top T-shirt warm-up suit

Opposite adjectives boring clean (un)comfortable crowded dangerous empty exciting / interesting far (un)happy (un)healthy (im)mature modern near noisy old-fashioned (im)patient (im)polite polluted (im)possible quiet rude safe Prepositions of movement across (the street) along (the street) around (the lake) down (the steps) into (the store) out of (the store) over (the bridge) past (the factory) through (the tunnel) toward (the lake) under (the railroad) up (the steps)

Plural clothes boots jeans pants pajamas shoes shorts socks tennis shoes / sneakers tights / pantyhose Verbs used with clothes get dressed put on (her coat) take off (her boots) try on (a dress) wear (a black hat)


Topic wordlist Animals bear bee bird bull butterfly camel chicken cow crocodile dolphin duck eagle elephant giraffe goat gorilla horse insect kangaroo lion mosquito mouse (plural mice) pig rabbit shark sheep snake spider swan tiger whale

Phrasal verbs be over fill out find out get along with give up look up pick up put away stay up throw away turn down turn up Confusing verbs carry (a bag) wear (clothes) do (homework / housework) make (a cake / lunch / dinner / a noise) earn (a salary / money) win (a prize / a game) know (somebody / something) meet (somebody for the first time) hope (that something good will happen) wait (for a bus) look (happy) look like (your mother) look at (a photo) watch (TV)


Topic wordlist get get + adjective get angry get divorced get in shape get lost get married

get + comparative get better get older get worse

get = buy / obtain get a haircut get a job get a newspaper get a ticket

get + preposition (phrasal verbs) get along (well) with get into get on (opposite off) get up (opposite out of)

get = arrive get home get to school get to work

get = receive get a letter get a present get a paycheck get an e-mail

Verbs + infinitive decide forget help hope learn need offer plan pretend promise remember start try want would like

Verbs + -ing dislike enjoy feel like finish keep on (=continue) hate like love practice (don’t) mind spend time start stop


منابع و مراجع

Clive Oxenden & Christina Latham-Koenig & Paul Seligson, American English File 2, Oxford University Press 2008

Mark Hancock & Annie McDonald, English Result Pre-Intermediate, Oxford University Press 2010

Raymond Murphy, English Grammar in Use 3rd Edition, Cambridge University Press 2010

Alireza Motamed, TDictionary, TahlilGaran 2012 Alireza Motamed, PersianVi Pre-Intermediate, TahlilGaran

2010

آموزشگاه مجازي زبان انگليسي

تحليلگران ، برنامه اي جهت ارتقاي مهارتهاي زبان انگليسي بصورت آموزشگاه مجازي زبان انگليسيمطالعات نشان داده اند آموزش از راه دور . شما مي باشدخودآموز و براساس زمانبندي دلخواه

همان انگيزشي كه در كالسهاي سنتي وجود دارد را فراهم آورده و دركل نود درصد سريعتر از .آموزش انفرادي نتيجه مي دهد

، پاسخي است به نياز كساني كه جهت صرفه جويي در آموزشگاه مجازي زبان انگليسيهمچنين اين برنامه آموزشي مناسب . به شركت در كالسهاي درسي ندارند وقت و هزينه ، تمايلي

.افرادي مي باشد كه قصد دارند در حين كار و تحصيل به مطالعه و آموختن زبان دوم بپردازند

جهت كسب اطالعات بيشتر به سايت اينترنتي گروه آموزشي انتشارات تحليلگران www.TahlilGaran.org :مراجعه نماييد

american english file: vocabulary, grammartahlilgaran.org/download/aef2.pdf · english file 2 ......

Documents