bahai faith anna's presentation persian

Post on 28-May-2015

1.576 Views

Category:

Documents

14 Downloads

Preview:

Click to see full reader

TRANSCRIPT

1

معرفی معرفی دیانت بهائیدیانت بهائی

2

دیانتبهائییکدیانتجهانی و تژادها دهمۀ� استکههدفشاتحا

.مردماست

االعظم "  الدریاق الله جعله والذیاالتم علی لصحتھوالسبب من اتحاد هو

واحد شریعة و واحد. امر علی االرض"...ةاست : )  چنین فارسی به مبارک بیان مضمون

اعظم داروی عنوان به را آن خداوند که آنچه ) مقرر) عالم بهبودی برای اتم وسیله و پادزهروشریعت واحد امر بر ارض اهل اتحاد فرموده

است (.واحده

3

  حضرت بهاءالله بما می آموزد که خداوندبه ذاته برای ما قابل شتاسایی نیست. یعنی نباید تصاویری از او در ذهن خود به شکل یک بشر مجسم نماییم. بطور کلی هیچ آفریده ای نمی تواند آفرینندهJ خود را بشناسد. برای مثال یک میز قادر نیست سازندهJ خود را که یک نجOاراست بشناسد وجود نجOار برای اشیایی که می سازد ابدا .قابل درک نیست

4

ا" کی فاحببنی خلقک أحببت االنسان ابن الحیاة ذ یا روح فی و کرکاثبتک"خلق : )  داشتم دوست انسان پسر ای است چنین فارسی به مبارک بیان مضمون

. ثابت حیات روح در و را تو کنم ذکر تا بدار دوست مرا نمودم خلق پس را تو(.بدارم

5

  بنابر این گر چه وجودپروردگا ر باریتعالی بسی دور ازدرک و فهم ما ست Oت الهی ولی عشق و محبهمواره زندگی و وجود ما را تحت تأثیر قرار می دهد. این عشق و حّبO از طریق عهد و میثاق الهی در وجود .ما جاری می شود

  

6

میفرماید بهاءالله ::حضرت

بکمال    امروزروزفضّلاعظموفیضاکبراستبایدکّل@عنایتالهیساکنومستریح Gات@حادوات@فاقدرظّل@سدر...ۀ".باشند

7

طبیعت دارای ما از یک هر چه اگرمتفا معنوی و گرچه . وجسمانی هستیم تی

شایستگی و گوناگون استعدادهای داراییک از همگی ولی باشیم، می مختلفی های : یک به همگی ایم آمده وجود به اصل

. داریم تعلOق بشری بزرگ .خانوادۀ�گلستان یک به توان می را انسانی جامعۀ�با مختلف گلهای که نمود تشبیه بزرگکنار در گوناگون، عطری و رنگها شکلها، . ن ش گل ت ّی� ب ا ذ ج و ی ی ا ب ی ز د ن ا ه د � ئ و ر گر ی کد ی

است آن گلهای تنوOع .در

 

 

است بشر نوع اتحاد بهائی دیانت هدف

8

بهماتعلیمدادهشدههنگامیکهفکرجنگبهخاطرآیدبافکرقویتر . صلحمقابلهکنیموزمانیکه احساسنفرتدرقلبماننقشمی قویترمحب@تاز Gبنددآنرابااندیشۀ

.بینببریم   .

9

"وحد@تراترسیمفرمودهاندوطرحیبرایوحد@تمرد Gمانو حضرتبهاءاللهدائرۀ . وحد@تارائهنمودهاندواینازعنایاتالهیاست Gاجتماعایشاندرظّل@سراپردۀمابایدباجانودلبکوشیمتاحقیقتوحد@تدربینماجلوهنمایدوهرچه Gهمۀ

“. ( بکوشیم،قو@تبیشترینصیبماخواهدشد ترجمه)

10

حضرت ۀGشرح مختصری در باربهاءالله Oد شدند. از اوان 1817حضرت بهاءالله در سال در طهران در پایتخت ایران متول

طفولیت آثار بزرگی از ایشان پدیدار بود. در منزل تعلیم مختصری دیدند ولی در Oی در ایشان به ودیعه هیچ مدرسه و مکتبی حضور نیافتند زیرا خداوند علم لدن.گذاشته بودند

11

12

 " و ث البعید جن هذالس@ فی غربتی و کریتی ثم ای@امک aفی ای@امی ذک@ر ّم@

d اال بسیوف تضرب لو و قلبک یحو@ل لن بحیث حب@ی فی gمستقیما کنواالرضین السموات فی من کّل@ یمنعک و ".عداء

( : و روزهایت در مرا زندگی روزهای است چنین فارسی به مبارک بیان مضمون

در و آور خاطر به دور زندان این در را غربتم و گشته وارد من بر که مشقاتیبا چه نپذیرد،اگر تحوOلی ادنی قلبت که جائی تا باش، ثابت و مستقیم من Oت محب

کنند قیام منعت بر عالم اهل تمام و گردی مضروب اعداء (.شمشیرهای

13

"قدقی@دجمالالقدّمالطالقالعالموحبسفیالحصناالعظملعتقالعالمینو . اختارلنفسهاالdحزانلسرورمنفیاالکونهذامنرحمةربکالر@حمنالر@حیمقد . الذیجاءلتعمیرالعالمقد المو@حدینان@ dکموالش@دائدلرخائکمیامال قبلناالذل@ةلعز@"... اسکنهالمشرکونفیاخربالبالد

( : قدم جمال است چنین فارسی به مبارک بیان مضمونعالمیان و عالم آزادی برای اعظم سجن در را زندان و حبسسرور بخاطر را حزن خود، رحمت و بفضل و فرموده قبولبرای را ت Oشد و مردمان عزOت برای را ذلت و جهانیانکه میفرمایند ونیز است کرده اختیار موحدOان راحتیخراب در آمده عالم سازی باز برای که را کسی مشرکان

دادند مسکن جهان شهرهای (.ترین

14

15

16

حضرت باب مبشر دیانت حضرت باب مبشر دیانت بهائیبهائی

17

 هزاران هزار از مرد ّم پیاّم حضرت باب را قبول نموده و .دستورات ایشان را پیروی نمودند

18

مردمحکمرانی دولتایرانوپیشوایانمقتدردینیکهبرتودۀ�میکردندبهمخالفتایشانبرخاستندپیروانآنحضرت موردصدمهوآزارشدیدقرارگرفتندوتعدادبیشماریاز . سحضرتبابهمدر Oنفسمقد ایشانبهقتلرسیدند

سربازانارتشبهدستوردولتدر 31سOن سالگیبوسیلۀ�حالیکهدرمیدانعمومیشهربهریسمانآویختهشده

.بودندتیربارانگردیدند  

یکفی" وال شیئ کّل@ عن یکفی الله قّلموات الس@ فی ال شیئ من ربک الله عن

ما وال عال کان انه بینهما ما وال االرض فی"... o قدیرا oکافیا  ( : است چنین فارسی به مبارک بیان مضمون

بی چیز همه از را چیز همه که است خداوند تنهاموجود وجود عالم در چیز هیچ و سازد می نیاز

باشد نیاز بی خداوند از که (.نیست

قّل "  غیرالله مفرج من هّلو له عباد کّل هوالله الله سبحان

قائمون امره به "کّل چنین ) فارسی به مبارک بیان مضمون

وجود: خداوند جز ای گشاینده استاو امر به و هستند او بندگان همه ندارد

اند ایستاده پا (بر

19

20

حضرت عبدالبهاء ، مرکز میثاق

21

عهدومیثاقدربرابرچنین ایجادقوۀ� حضرتبهاءاللهدیانتخویشرابا . مرقوم k بهروشنیووضوحکتبا ایشانقبلازصعود، انشعاباتیمحافظتفرمودند . بر Oاءبایدبهحضرتعبدالبهاءرجوعنمایندبنا فرمودندکهبعدازایشانتماماحبOنآیاتومرکزعهدو مبی حضرتعبدالبهاءفرزندارشدایشانبعنوانتنها این،

.پیمانالهیمنصوبشدند . 77حضرتعبدالبهاءدرایندنیایفانی ایشاندرهمان سالزندگیکردند

متوOلدگردیدندودرنوامبرسال 1844شّباظهارامرحضرتبابدرسال 1921 . هرنفسیکه حیاتآنحضرتمملوازمصائّببودامOا صعودفرمودند

. بهحضورشانمشرOفمیشدبهاوشادیوسروربیمنتهیعنایتمیکردندپس بهائیبردوشایشانافتادوآن Oتادارۀ�جامعۀ� مسؤلی ازصعودپدرارجمند، . حضرت حضرتشّبوروزهمOشانانتشارامراللهدرشرقوغربعالمبود

عبدالبهاءهزارانلوحبهافرادو گروههایگوناگوندرنقاطمختلفهنوشتندوبهدورونزدیکارسالداشتندودر

. تبییناتآنحضرت تعالیمحضرتبهاءاللهراتوضیحدادهوروشنفرمودند آنهابهائیمیباشد .هماکنونازاساسیترینقسمتازآثارمبارکۀ�

22

23

 حضرت شوقی افندی ،

ولی امرالله

مقر بیت العد ل اعظم الهی

24

مفاتیح" و عبادی بین عنایتی سرج اوامری ان@" لبری@تی رحمتی( : اوامر بدرستیکه است چنین فارسی به مبارک بیان مضمون

من رحمت کلیدهای و بندگان بین منند عنایت چراغهای منمن آفریدگان (.برای

" لجمالی oحبا حدودی اعملوا "ان( : به مرا احکام است چنین فارسی به مبارک بیان مضمون

کنید عمل من جمال Oت محب (.خاطر

احکاّموقوانینیکهمظاهرالهیبرایبشر .میآورند

25

" اشهدیاالهیبان@کخلقتنیلعرفانکوعبادتکاشهدفیهذاالحینبعجزیوقوتکوضعفیواقتدارکوفقریوغنائکالاله

 ".االانتالمهیمنالقیوّم

( : ای است چنین فارسی به مبارک بیان مضمونبرای مرا تو که دهم می گواهی من خدایبه من هنگام این در کردی خلق خودت شناسائیو تو اقتدار و خود ضعف و تو قوت و عجزخود . نیست دهم می گواهی تو نیازی بی و خود فقر

هستی قیوم و مهیمن که تو جز (.خدایی

صغیر نماز

26

" ای رفیق عرش بد مشنو و بد مبین وخود را ذلیّل مکن و عویّل برمیار. یعنی بد مگو تا نشنوی و عیب مردّم را بزرگ مدان تا عیب تو بزرگ ننماید و ذل@ت نفسی مپسند تا ذل@ت تو چهره نگشاید. پس با دل پاک و قلب طاهر و صدر مقد@س و خاطر ه در ای@اّم عمر خود که اقّل@ از آنی منز@محسوبست فارغ باش تا بفراغت از این جسد فانی به فردوس معانی راجع شوی ".و در ملکوت باقی مقر@ یابی

27

" dفتقرgت کیف غنی@ا خلقتک وح الر@ ابن یابم oعزیزا صنعتک جوهر تستذلو من و

و دونی عن تستعلم لم اظهرتک العلمتشتعّل کیف عجنتک الحب@ طین منفیک لتجدنی الیک البصر فارجع بغیری

قی@وما مقتدرا قادرا “.قائما( : است چنین فارسی به مبارک بیان مضمون

گونه چه ، آفریدم نیاز بی را تو روح پسر ایرا تو نمایی، می محتاج را خود که استمی ذلOت طلّب سبّب چه به آفریدم عزیزچرا. ، ساختم ظاهر علم جوهر از را تو کنیخاک از را تو نمایی می علم طلّب من غیر ازمن غیر به را خود چگونه سرشتم، محبOتو بگشای را چشم پس ، سازی می مشغول ، قائم خویش وجود در مرا تا بنگر را خود

یابی قیوم و مقتدر ، (.قادر

28

" ( با که است آن رحمانی واماء الهی یاران تکلیف او@ل ) اناث و ذکور از اطفال تعلیم و تربیت در کان وجه ی@جهّل نیست فرقی oابدا پسرانند مانند دختران و کوشندهّل . و مبغوض نوع دو هر نادانی و مذموّم دو هر

الیعلمون وال@ذین یعلمون ال@ذین ".یستوی

29

کننده : شرکت نوع سهلات کی ش ،ت ه ع م ا ،ج د ر فاداری

فرد

جامعه

تشکیالت ،اداری

. فرد – و عهد در که است فرد این وظ�فۀ بهائ�ست فرد کننده، شرکت اول�نتعالیم زندگیخودرابا وروزانهنهایتکوششنمایدتا میثاقالهیثابتقدمباشد، . داشته ب�اد همواره و بکوشد انسانی جامعۀ خدمت در دهد تطب�ق بهاءالله حضرتابدی آافریدگار با انسان رابطۀ بلکه پذیرد نمی پایان مرگ با انسان زندگی که باشدالابد. الی تا خدا سوی به را خود پ�شرفت و شود می آازاد روحمان مرگ از پس است

دهد می .ادامه

30

. انسان دومینشرکتکنندهجامعهاست . در ما زیستنخلقنشدهاست برایتنهایکدیگر جامعهزندگیمیکنیموبایدبا . Oتجدیدیرابسازیم مدنی همکاریکنیمتامحلOیاستکه نزدیکترینجامعهبهماجامعۀ� . ماستدر Oلازبهائیانشهرویاقریۀ� متشکمحلOیاستکهیادمیگیریمبا اینجامعۀ�یکدیگرپیشرفت یکدیگرهمکاریکنیم،با

.کنیمومتحOدشویم

31

برای انسان. است جامعه کننده شرکت دومین جامعه در ما. است نشده خلق زیستن تنها کنیم همکاری یکدیگر با باید و کنیم می زندگی

Oت تا جامعه نزدیکترین. بسازیم را جدیدی مدنی بهائیان از متشکOل که است محلOی جامعۀ� ما به

است محلOی جامعۀ� این در.ماست قریۀ� یا و شهر کنیم،با همکاری یکدیگر با میگیریم یاد که

شویم متحOد و کنیم پیشرفت یکدیگر .

که، فرمایند می ما به اعظم العدل بیت بنای در کننده شرکت سومین امری ت مؤسOسا

باشد می جهانی نوین تمدOن . را بهائی آئین اداری نظم بهاءالله حضرت

که معناست این به این و نمودند معOرفی تأسیس باید را مؤسOساتی نوع چه اند، فرموده

و کنند کار مؤسOسات این باید چگونه کنیم،گردد اداره باید بشری جامعۀ� چگونه .

و ندارد وجود آخوند یا کشیش بهائی، امر در خود جامعۀ� امور که است محلOی روحانی محفل رفاه و سعادت مراقّب و نماید می اداره را

باشد می جامعه پیروان و افراد .

32

وح الر@ ابن   یا o جی@دا oقلبا املک القول او@ل فی

o دائما oملکا لتملک oمنیرا oحسنا o الoقدیما از oباقیا.

( : روح پسر ای فارسی مضمون : و پاک قلبی است این گفتار نخستینبتوانی تا باش داشته روشن و مهربانرا انتهایی بی ازلی ابدی دائمی ملک

شوی (.مالک

الوجود ابن یا  

. لن بنی تح@ لم إن حبک ال| أحببنیعبد یا فاعرف oأبدا .أحب@ک

وجود : ) پسر ای فارسی مضمون . بدان پس بدارم دوستت تا بدار دوستمهرگز نورزی، مهر من به اگر بنده ای

رسید نخواهد تو به (.مهرمن

هواللهایخداوندمهربانایندلراازهرتعل@قیفارغنماواینجانرابههربشارتی " . شادمانیبخشازقیدآشناوبیگانهآزادکنوبهمحبتخویشگرفتارنماتابهکلی تو،جزتونخواهموجزتونجویموبهغیرازراهتونپیویموبجز Gشیدایتوگردّمودیوانۀرازتونگویممانندمرغسحردرداّممحبتتوگرفتارگردّموشبوروزبنالموبزارّمو

بگویمیابهاءاالبهی "عع

  

top related