contemporary russian literature at the beginning of the 21st century

17
1 پایان قرن( ین روسيهدبيات نو ا02 - آغازقرن01 ) دگان:ويسن ن. لوبزناياا، ي.و. گوبانوا، تي.و اي.ام. پوپوترجم: م بلوک نخجیري بهمن

Upload: bahman-bolouk

Post on 17-Feb-2017

111 views

Category:

Documents


5 download

TRANSCRIPT

1

(01آغازقرن -02ادبيات نوین روسيه )پایان قرن

نويسندگان:

اي.ام. پوپوا، تي.و. گوبانوا، ي.و. لوبزنايا

بهمن بلوک نخجیريمترجم:

0

پيشگفتار

تفاوت كتاب حاضر با ساير كتاب هايي كه در خصوص ادبيات معاصر روسيه نگاشته شده اند، تمركز آن

ت. هدف ما معرفي شاخص ترين و اس 02و آغاز قرن 02روي ويژگي هاي جريان ادبي پايان قرن

پراهميت ترين جريان ها در ادبيات معاصر امروز روسيه بوده و در همين راستا بر اين باوربوده ايم كه

نثر زنان درست همان منشوري است كه چشم اندازي درست از پيشرفت داستان نويسي در روسيه را در

اختيار ما قرار مي دهد.

كه در اين كتاب از « تاتيانا تالستايا»و « لودميال اوليتسكايا»، «لودميال پتروشفسكايا»سه چهره شناخته شده

آن ها نام برده شده، تنها به دليل محبوبيت و شهرت فراوان آثارشان در بسياري از كشورهاي جهان انتخاب

رد خود آن هاست.نشده اند؛ دليل عمده ديگر اين انتخاب استعداد برجسته و جهان بيني ادبي منحصر به ف

در بخش نخست كتاب حاضر شاخصه هاي وضعيت عمومي رشد ادبي و نيز آثار نويسندگان معاصر مورد

به اختصار به بررسي برجسته ترين آثار سه نويسنده نام « چهره ها»بررسي قرار مي گيرند. در بخش

-ادبي بر اساس اصول سبكي برده شده و تحليل زبان شناختي آن ها پرداخته مي شود. شاخصه هاي رشد

كه از لحاظ ،موضوعي تعيين مي شوند و از همين رو داستان هايي براي بررسي و تحليل برگزيده شده اند

علمي توجه بيشتري را به خود جلب مي كنند و بحث برانگيزترند. اين داستان ها كه با اندكي دخل و

شناختي ادبيات نوين روسيه زيبايي -نگ هاي فلسفيتصرف در كتاب گنجانده شده اند، به منزله پالتي از ر

هستند.

ایپتروشفسکا اليلودم

ایتالستا انايتات

ایتسکاياول اليلودم

در انتهاي كتاب فهرستي از منابع آورده شده و مقاالت و كارهاي انفرادي برخي نيز به دليل عدم وجود

تحقيقات بنيادين به صورت كتاب در اين زمينه، در آن به چشم مي خورند. در پايان هر فصل و بخش

يي گنجانده شده اند. كتاب با واژه نامه كوچكي از اصطالحات تخصصي به پرسش هايي جهت خودآزما

پايان مي رسد. مطالب ارايه شده در هر بخش اين كتاب مي تواند مبنايي براي كارهاي مستقل بعدي در

زمينه پديده ادبيات نوين روسيه قرار گيرد.

3

فصل اول

(01قرن آغاز – 02تنوع قالب و سبك در نثر نوین روسيه )پایان قرن

. ویژگي هاي عمومي ادبيات معاصر روسيه. نثر زنان. یكپارچگي و تنوع.1.1

را در ادبيات روسيه بايد دوره تغيير جهت گيري هاي زيبايي شنلختي، ايدئولوژيك و اخالقي 02پايان قرن

لق اثر، دانست. مسير رشد ادبي در اين دوره متاثر از فراواني و تنوع گرايش هاي ادبي، شيوه هاي خ

تغيير كلي نقش نويسنده و نوع مخاطب، تنوع قالب و از بين رفتن مرزهاي بين آن ها و نيز غنا در

موضوع و سبك مي باشد.

نويسندگاني چون سرگي زاليگين، الكساندر سولژنيتسين، ويكتور آستافيف، والديمير واينويچ، دانييل گرانين

چنان به نوشتن ادامه مي دهند. نويسندگان رئاليست در و والديمير ماكانين در فضاي ادبي معاصر هم

جستجوي مسير مطلوبشان و شيوه هاي نوسازي به كارگيري ابزار زيبايي شناختي در اثر ادبي هستند. در

اين ميان شعر نقش خود را به عنوان بيدارگر احساس در جامعه از دست داده و تنها در حلقه نخبگان )ال.

روف، د. پريگوف، اس. گاندلفسكي( محبوبيت خود را همچنان حفظ كرده است.روبينشتين، تي. كيبي

فرد بودن استعداد ادبی )والديمير ماکانين، مارينا ه در ادبيات بدون در نظر گرفتن مقوله زمان منحصر ب

ار پفسکی، ويکتور پلوين، تاتيانا تالستايا( از اهميت بسياسال الکسی پالی، يوری بودا، يوری داويدف،

ه که نويسنده صاحب سبک به خلق دنيای ادبی خود دست ميازد و در کويژه آنه بااليی برخوردار است. ب

آن استادانه به مفاهيم گوناگون زندگی تجسم می بخشد. امروزه روايتگری به يکی از اصلی ترين اجزای

يف(. پيدايش تفسير های تافسين، و. آو. پلو. اسکندر، آ. اسالپفسکی، فسازنده ادبيات تبديل شده است ) ا

اين اجازه را به نويسندگان داد تا با اعمال تغييرات جديد و اصالحات ،های قديمی و فرعی قالبجديد از

های مؤلف بپردازند. ) ت. تالستايا، قالبسبکی به انواع ادبی تنوع ببخشند و در اين مسير به خلق

سکايا (. وتام.ويشني

از تقسيم آن به دو بخش نخبه گرا و عامه پسند است. اين دو جريان شديدا ويژگی بارز ادبيات معاصر

به «ويکتور يروفيف» و« ويکتوريا تاکاروا»در آثار نويسندگانی چون و حتی يکديگر تأثير می پذيرند

تن مرز تلفيق می رسند. در اين آثار قصه گويی های چند اليه ) از لحاظ معنا شناختی ( با انبوهی از بينام

های متعلق به فرهنگ عامه قالبتأثير آشنايی قبلی با متون کالسيک ادبی و که ها شکل می گيرد

يی معين زيبا بارز است. شالوده ادبيات عامه پسند را کليشه های کامال بر رويشان کامال )فولکلور(

( تشکيل می دهد. تاريخی-ترسناک، جنگی، ملو درام، فانتزی، رمان سنتی جنايی،شناختی خلق متن )

- يزمپ) اسکا «یگرايگريز»اجتماعی، مشابه زندگی و مؤيد آن می دانند. برخی ادبيات عامه پسند را مطلقا

scapism) از ، دنيايی که رويا در آن تحقق می يابد به گام نهادندور شدن از واقعيت و يا گرايش به

زيرا می نامند؛نيز «روزه ادبيات يک»آن را که البته ،ويژگی های اين نوع ادبيات به شمار می رود

هدفش سرگرمی و درگيرکردن سطحی مخاطب است.

ادبيات نخبه گرا ماجراپردازی های تودرتو و موضوعات رمز آلود را از ادبيات عامه پسند وام می گيرد.

م می خورد. در م در آثار ادبی به چشزافزايش بی سابقه سبک ژورنالي 02و آغاز قرن 02در پايان قرن

های ادبی درحال سست شدن می گردد. بدين قالبادبی ترکيبی و وارد قالباين دوره مقاله تبديل به يک

ژورناليستی پديد می آيد.-های ادبی مؤلف شکل می گيرند و يک درهم آغشتگی ادبی قالبترتيب

4

م موجب تقويت زژورناليچراکه ،طور کلی شاخصه ادبيات معاصر استه ميل به عناصر ژورناليستی ب

در نثر بسياری از نويسندگان روس می شود و آن را مملو از (social tonality) انگيزش اجتماعی

در هزار توی پرسش های »اثر و. پلوين؛ «تير زرد»اثر ت. تالستايا؛ «کيس»اطالعات می سازد )

حال در نثر نوين روسی که در قالب در عين .روکينا(سواثر و. «چربی آبی»؛ يروفيفاثر و. «نفرين شده

جريان احساس و »همزمان ،هايی مانند مقاله، سفر نامه، وقايع نگاری، خاطره نويسی به تقرير در آمده

02فرم ژورناليستی به نثر ادبی، نويسندگان پايان قرن نتثبيت می گردد. با وارد شد «فکر قضعمل متنا

و می کوشند آثار بيان متناسب با دوران معاصر می پردازند به جستجوی ابزارهای نمادين جديدی برای

ه دهند. يادبی را با فرم و زبانی جديد ارا

اغلب سرشار از کنايه ای خاص و و مقاله در ادبيات معاصر روسيه بينامتنی ستگرايش به قالب

سکايا (. وتام. ويشني که مانع از خود بزرگ بينی مخرب می گردد ) و. واينويچ؛ ت. تالستايا؛ «محتاطانه»

ها قالبطور عمده بر اساس مدلی مجزا خود را از ساير ه های مؤلف اغلب با چينش سوژه های اثر بقالب

ها به چشم می خورد و موضع ( و چند سويی در آنretrospectionمتمايز می سازند. نگاه به گذشته )

کارگيری عناصر و ابزارهای گوناگون ه يز بتوصيف شده و ن وقايع ترکيب تحليل و تفسير ،باز نويسنده

قالبترکيب برخی در نتيجهد. نخارج از موضوع جهت استناد بخشی از ويژگی های آن به شمار می رو

، يا آخرين رارسمشاهده ا»مقاله ) -داستان بلند، آ. کيم( «سنجاب »قصه ) -هايی از قبيل رمانقالب ها،

زندگی نامه -آ.کيم(، رمان« چيدن قارچ با موسيقی باخ)»رآميز ال.بژين(، رمان اسرا« شواليه گل سرخ

حکايت -ک.اکرامف(، رمان« پرونده پدرم)»وقايع نگاری -اس. واسيلنکو(، رمان« زن ديوانه)»قديسين

تاريخ حقيقی )» تفسير-ال. ميلر( و رمان« رمان با زبان انگليسی)» خاطره-آ.کيم(، داستان« جنگل-پدر)»

پديد آمدند.ی. پوپف( «« سبزموسيقيدانان »

مشخصه های ننويسنده در عنوان اين بخش به بنيان ادبيات نوين روسيه اشاره می کند که با افزوده شد

ها به آن ژانر مؤلف پديد می آيد. می توان گفت که در ژانر مؤلف ويژگی جهانی بودن بيشتر به قالب ساير

چشم می خورد.

5

یکپارچگی و تنوع .يهنثر معاصر زنان روس 1-0

ناديده می خورد، می چشم به پسند عامه ادبيات در که را نويسنده ديدگاه سازی همسان ويژگی زنان نثر

منحصر به فرد و مؤلف بودن آن تأکيد می کند. ويژگی اصلی ادبيات جديد نخبه گرا نيز در گيرد و بر

فته است. ههمين مسئله ن

عه آثار متعلق به ادبيات معاصر با در نظرگرفتن اين عوامل صورت می از مجمو «نثر زنان»مجزا کردن

. نگاه ندقهرمان اصلی، طرح مسائلی که به نحوی با سرنوشت زنان در ارتباطيا نويسنده : زن بودنگيرد

شناسی زنان، نقشی حياتی در اين ميان ايفا می کند. در نظر گرفتن روان به جهان از منظر زنان و با در

به طور رسمی به عنوان يک پديده ادبی پذيرفته شد. در حال حاضر نثر زنان «نثر زنان»ميالدی 92دهه

به عنوان يک پديده متداوم در ادبيات معاصر روسيه در نظر گرفته می شود و در خصوص آن مباحثات و

ر می شود که به کنفرانس های متعددی برگزار می گردد. همچنين تحقيقات ويژه ای نيز در اين باره منتش

شناختی، تاريخی و جامعه تحليل آثار نويسندگان زن اختصاص دارد. اين پديده در سطوح مختلف زبان

يندهايی رخ آفر نشناختی مورد بررسی قرار می گيرد. اما واقعيت اين است که در نثر زنان درست هما

کشف رابطه های جديد در هنر و راه فرآيندهايی با هدف ؛می دهد که در ساير انواع ادبيات ديده می شوند

همواره در درست باشد که زنان، عمال « اُ. اسالونيکوا » ها. شايد اين نظر های جديد برای تثبيت آن

کشف محتوا و مفاهيم جديد پيشگام بوده اند.

آ. » ، «ناوا ان. گورال» ، «تسکايا و. ويشنيما» ، «ت. تالستايا » ، «روشفسکايا تال. پ» ، «و. ناربيکوا »

ان. سادور » ، «ام. ريبکوا » ، «. پاليانسکاياای» ، «ام. پالی » ، «ويوا تآ. ما» ، «. کارالوا ما» ، «دانلينا

از نمايندگان برجسته نثر معاصر زنان « گ. شرباکوا » ، «ال. اوليتسکايا » ، «اُ. اسالونيکوا » ، «

نقاط مشترک جذابی در طرح مسائل مربوط به تضاد ميان د. در نثر زنان می توان نبه شمار می روروسيه

، جستجوی معنای زندگی، ارتباط «بهشت از دست رفته»دوران کودکی و بزرگسالی، يا همان موضوع

مشاهده کرد. «انسان کوچک»فرد با جامعه و مشکالت

ه ساز عمل می که در قالب بستری سوژ ،است «هجوم خاطرات»از ديگر ويژگی های ساختاری نثر زنان

در واقع تنها شيوه ای ست که به کمک آن «اترهجوم خاط»تاکيد می کند که « تسکايا و. ويشنيما» کند.

هجوم »نه از طريق ترکيب حوادث در زمان ها و فضا های مختلف حضور يافت. دامی توان آزا

هرمان زن داستان را در که موقعيت ق ،دن وضعيتی همراه استمبا پديد آ در نثر زنان معموال «خاطرات

(2991)« دعا » يکی می شود. «يادآوری»اختيار خواننده قرار می دهد. هجوم خاطرات اغلب با شيوه

با داستانی درباره کودکی نويسنده آغاز می شود و خانه در اين اثر نماد برجسته ای است « ام. پالی » اثر

گردد. جاده نماد ثابت ديگری که توسط نويسنده مورد که با ترسيم خواب ها در برابر خواننده ظاهر می

زندگی گذشته قهرمان زن داستان را به ياد می آورد. ،استفاده قرار می گيرد

توصيف خواب ها زمان وقوع حوادث را در اثر محو می کند و خود به يکی از ابزار های تکميلی شرح

ر فسيگاه گذشته درک و تدر اين خواب ها ی ها، ه يادآورمه شخصيت قهرمانان تبديل می گردد. عالوه بر

، ( 0222) «ملخی که هم اندازه سگ شد» ا. اسالونيکوا آينده به وقوع می پيوندد. در رمان گاه می شود و

شکل می گيرند. توصيف ،متن همچون هجومی از موقعيت هايی که يکی پس از ديگری حادث می شوند

يفی پيوند می خورد. به همين دليل ظرزنان اغلب با شاعرانگی در نثر «م خشنزرئالي»واقعيت ها يا

روانشناختی، سنتيمنتال، -اشکال مختلفی از نثر زنان پديد می آيند که در ميانشان رمان های جامعه شناختی

، مقاله و داستان بلند پرکاربرد ترين قالب ها به شمار می روند. داستان توصيف زندگی ،-رمان

زان که ادبيات نوين پيچيده و متنوع است، تجربه معنوی جديدی را نيز با خود به همراه درست به همان مي

شکل گرفته اند. در 02خودآگاهی و جهان بينی جديدی که بر اساس تجربه اجتماعی تراژيک قرن :دارد

6

که اين ميان نثر زنان مجدانه در جستجوی آن دسته از روش های خلق اثر و جهت گيری های ارزشی ست

امکان ترسيم نقوش گوناگون جهان جدای از عنصر زمان را از لحاظ زيبايی شناختی فراهم آورد.

ثار نويسندگان در تضاد با پوچی، خشونت، بی اعتقادی و عدم هماهنگی زندگی آثبات انجيلی جهان در

ضرب اين صحنه به رویگشودگی و هان به صحنهجبشری ست. اما فراخواندن تک تک فرهنگ های

ما را به درک معنای حقيقی هستی می رساند. ،آهنگ زمان

« برای چه؟ » جای خود را به « ؟ به چه علتي» تمام اين رنج و عذاب ها به خاطر اين است که پرسش »

توجيه خود، جمع آوری مدرک برای اثبات بی گناهکار، دهد. آنگاه تالش های بی حاصل برای يافتن

اين « کان بی گناه مجازاتی در نظر نگرفته است.دزيرا خدا برای کو ؛می پذيردگناهی خود و ... پايان

تسکايا می باشد. وروشفسکايا، تاتيانا تالستايا، لودميال اوليتسکايا و مارينا ويشنيتتفکر شاخصه آثار لودميال پ

ت لبر روی يک پا ها، رنگ های متفاوت انديشه و گفتمان قالبلوراليزم در انديشه و فرم، در هم آغشتگی پ

فرهنگی، همگی از ويژگی های نثر معاصر زنان در روسيه به شمار می روند، که به پديده ای -معنوی

بارز در هنر معاصر اين کشور تبديل شده است.

پرسش ها

در تاريخ ادبيات روسيه دوره ای خاص تلقی می گردد؟ 02و آغاز قرن 02چرا پايان قرن -2

را بر شمريد؟ 02نثر پايان قرن ويژگی های اصلی -0

های ژورناليستی را توجيه کرد؟ قالبچگونه می توان گرايش به -3

در ادبيات نوين روسيه چه مفهومی دارد؟ گرايش به قالب مقاله -4

نويسندگان برای جستجوی قهرمان معاصر از چه فرم هايی استفاده می کنند؟ -5

های مختلف پديد آمدند؟ قالبپيوستن های جديدی در نتيجه به همقالب چه -6

به چه معناست؟ «نثر زنان»اصطالح -1

چرا موضوع کودکی يکی از موضوعات اصلی در نثر زنان به شمار می رود؟ -9

نويسندگان زن از چه شيوه هايی در آثار خود استفاده می کنند؟ اين شيوه ها برای چه کاری مورد -9

استفاده قرار می گيرند؟

نمايان می گردد؟ چگونهنوع فرم نثر زنان ت -22

چيست؟ آيا می توان از رسالت بزرگ نثر زنان روسيه سخن به ميان آورد؟روسيه هدف ادبيات نوين -22

7

فصل دوم

چهره ها

(1331روشفسکایا )تزیبایی شناسی نثر لودميال پ 0.1

ارچگی مسئله اصلی خلق اثر در پيوند روشفسکايا قرار دارد با يکپتها که مورد توجه لودميال پ قالب تنوع

روشفسکايا چگونگی روند تغيير شکل ) دفورماسيون ( فرد تحت تأثير محيط را پی می گيرد و می تاست. پ

به تصوير مرگ ه دهد و او را در آستانه زندگی و يانسان معاصر ارا «دروندنيای برشی از »کوشد

از چهره ای عادی گرفته تا غير ؛می بيندرا ز اين انسان ا یروشفسکايا چهره های بسيار گوناگونتبکشد. پ

. «دگرديسی به حشره»معمول و در نهايت

و شيوه مکان واقعه ست. در عنوان داستان «منطقه بازرسی»روشفسکايا تهای کليدی پ يکی از داستان

بازگشت چند باره به های نظارت نويسنده بر قهرمانان انعکاس يافته است. اين شيوه ها عبارتند از: امکان

درست مانند آنچه در ؛واسطه مکانه ها ب ناژ ها، آرايش مجدد و تغيير آنويک موقعيت، بررسی پرس

منطقه بازرسی به عنوان نقطه ای برای نظارت و سکويی ويژه رخ می دهد.

استان اما زنان د ،روابط مشترک ميان جوانان است؛ قهرمان مرد ثابت است «منطقه بازرسی»موضوع

جای خود را به يکديگر می دهند. جذابيت اين موقعيت در آن است که تمام شخصيت ها در يک شرکت

ها رخ می دهد. تقريبا همکار هم هستند و به همين دليل تمام نزديکی ها و جدايی ها پيش چشم همگی آن

داده نمی شود. در داستان ها به يکديگر هيچ اطالعاتی درباره مالقات های قهرمانان و ميزان نزديکی آن

هيچ اتفاق مهمی رخ نمی دهد، اما يکی از اپيزود ها در مرکز نظارت و توجه قرار می گيرد و از آن پس

انتظاراتشان، موارد مشابه به آن پيوند می خورد. تمام اين ها نگرش شخصيت ها نسبت به زندگی،

خواننده می گستراند. نويسنده از موقعيت منطقه مقاصدشان و روابطشان با نزديکان خود را در برابر ديد

را از خود بگيرد. «دانای کل»بازرسی نهايت استفاده را می کند تا نقش

موضوع نخستين اپيزود به صورت بازگويی بيان می شود. اهميت اين اپيزود نه به خاطر خود آن، بلکه به

سخنی به ميان »ند و از آن مهم تر اينکه آنها دليل حرف هايی ست که قهرمانان داستان درباره اش می گوي

اگه » د:در ادامه نويسنده به توصيف شخصيت های اصلی از طريق واسطه متوسل می گرد .«نمی آورند

اطرافيان اينگونه به جای آندری فکر می کردند، اما آنچه خود او می انديشيد برايمان ...اينطوره پس درسته

کيد از توصيف مستقيم شخصيت های داستان به عمد از قضاوت های . برای امتناع ا«آشکار نيست

ها از آن» :بسيار تند چشم پوشی می گرددهای ال از ارزيابی حدر عين و انتزاعی راوی استفاده می شود

-که جهان به او نياز داشت. در حالی ،ها و جهان خدمت می کرد چگونه بايد به آناو چه می خواستند. او

. «ه حدس می زنيم او به تنهايی نمی توانسته عطش جهان احساسات را فرو نشاندک فقط چنان

روشن است که اين مسئله : »ه انتظار پايانی مشخص می پرهيزدبنويسنده از فريب خواننده و وا داشتنش

تفسير واقعيت و نه خود آن بر فقدان قطعيت در « نشخوار »و « رژه درجا . » «چطور پايان می گيرد

مان و تفاوت تأثيرات خارجی بر وی و ماهيت درونی او تاکيد می کند. تنها در تکرار های متداوم بر قهر

ها با کندوکاو پيرامون ساده لوحی آشکار و توهين به معنای حقيقی رفتار های آندری و ارزيابی آن

ی تآندريوشا حطور بود. همه چيز خجالت آور می نمود و بی معنی و همين» : شخصيت تأکيد می گردد

. برای «انگار که نمی فهمد در چه دنيايی زندگی می کند .گاهی سرش را پايين می انداخت و تکان می داد

،افشاگری نيست سبک او در اين اثر مطلقا ) پايان داستان نويسنده اين حلقه را با توصيف شخصيت می بندد

کان را می دهد که خود را به جای يکی از بلکه بر مبنای کشف واقعيات است( و به هر خواننده اين ام

قهرمانان بگذارد و سرنوشت نهايی را برای اپيزود هايی که در داستان روايت شده رقم بزند. داستان

1

روشفسکايا، نحوه پرداخت سوژه ها و شيوه معرفی تمنطقه بازرسی ويژگی های خاص سبک آثار پ

ن اين داستان خود جالب توجه است. ترکيب واعنا بودن عنقهرمانان در اين آثار را آشکار می سازد. چند م

دقيق با معنای کلی تر و شايد ناهمخوان با آنچه با خوانش نخست اثر درک می شود، از معنای کامال

د. برای مثال به بررسی عناوين دو داستان می پردازيم آيمی رروشفسکايا به شماتروايتگری پ تخصوصيا

در «. عشق ناميرا » و « راز خانه » :ن نويسنده را نيز به خود اختصاص داده اندکه نام دو مجموعه داستا

خانواده زنبور سرخ که صداهای از خيلی سريع رخ می دهد؛ حشره ای «راز»شف ک «راز خانه»داستان

ناخوشايند و نامفهوم از خودش توليد می کند. واضح است که به جز معنای مستقيم اين عنوان معنايی

، معنای معمولش يعنی «тайна» ری نيز در آن نهفته است که چندان معين نيست. خود واژه راز ديگ

معماگونگی و به تبع آن ضرورت کشف را از دست می دهد. در اين داستان و ساير داستان های مجموعه

سانی در نکته اصلی بيشترمبهم و غير شفاف بودن روابط و تفاوت ميان خانه قديمی مستحکم و روابط ان

شور و شوق را به ذهن خواننده متبادر می سازد. احساس « عشق ناميرا»حال زوال است تا راز. عنوان

يا « ريسا کال» به خود اختصاص داده اند مثل نيز برخی از نام های اشخاص که گاهی نام داستان را

نيز اين حس « در زندگیشعر »و « اشک ها»، «اندوه» ، «سرنوشت تاريک» عباراتی با معنای عام مثل

در اين داستان ها از روابط عاشقانه، حوادث و به طور کلی واقعيت آن است که اما د. نرا تقويت می کن

ماجراجويی های شخصيت ها سخن به ميان می آيد و نه از عشق ناميرا. خواننده در داستان های

رو می شود. برای مثال در ه ب نويسنده رو« من»راوی از « من»روشفسکايا با ضرورت جداسازی تپ

موضع گيری بی رحمانه ای که از سوی اول شخص ديده می شود آشکارا مغاير با « دايره خود » داستان

من انسانی خشن، بی » شيوه نويسنده است، اما به عنوان کليدی برای درک متن حائز اهميت می باشد:

جزييات روزمره و حاصل .«وجود ندارد اصال ، رحم ... من بسيار باهوشم. چيزی که من درک نکنم

» :روشفسکايا به هم پيوند می خورندتزندگی، اشاره به زمان دقيق و درک زمان حيات در متن آثار پ

.داند که چه پرچانگی هايی کرد و بيهوده زير ماشين تلف شد پدر مست کرد، بيهوده خدا می مارشين

. «در ساعت نه و نيم شبی آرام ،جا در آستانه خانه دخترش در همان خيابان استوپينا درست همين

دوستت » در داستان .روشفسکايا به شمار می آيدتترکيب عناصر ترکيب ناپذير يکی از شيوه های ادبی پ

توران رس» :چيز هايی بر شمرده می شوند که از ديدگاه قهرمان با زندگی امروزی ارتباط دارند« دارم

. به واسطه چنين ترکيب هايی ظرفينت هر «ها، هتل ها، پياده رو ها، خريد ها، همايش ها و گردش ها

اعتقاد « عرفان» حاصل می گردد. برای مثال در پايان داستان ،ن ارتباط آن با زندگی ستيعبارت که مع

پيوند می خورند. ضرورت به هم «انعطاف پذيری خود از نظر الکسيوا»و «سهم خود از خوشبختی»به

همانطور که همسايه های ويالی » اعتقاد و خونسردی با اين ارجاع در ذهن ديگران تقويت می شود:

اين شکل از ارجاع خود عمق معنا را به تصوير می کشد. گريز از منحصر به فرد .«روستايی می گفتند

...دختری ناگهان» :شکار می گرددآن بودن و عدم تکرار سرنوشت ها و شخصيت ها با نحوه شروع داستا

. «) انتقام ( .... زنی از همسايه اش متنفر بود ؛) پالتوی سياه (

گاهی در داستانی که موضوع اصليش يک اتفاق است، توجه اصلی به برداشت و ارزيابی از آن اتفاق

زنده به گور کردن با سنگ بر اساس تحليل يک جنايت ) « کودک »معطوف می شود. برای مثال داستان

کودک تازه متولد شده توسط مادر جوانش در نزديکی خانه ( شکل نمی گيرد و تالشی برای توصيف

. داستان با برداشت هر يک از شاهدان انجام نمی شودوضعيت روانی جنايتکار و مقصر جلوه دادن وی

خانه نوزاد »، ...« ه کهميرسگوش از اينجا و آنجا به» ، ....«اين طور که معلومه »ماجرا بسط می يابد.

از »، «درباره اين بچه ها می گفتند که ....»، «معلوم بود که... » ،...« در هراس و آشفتگی فرو رفته بود

»... :قطعيت برخی ادعا ها نيز سايه شک افکنده می شودبر اما ...«.تمام اين حرف ها معلوم ميشه که

گرم شير احتياج دارد و نه هيچ چيز 42بچه کوچکی که فقط به از ،آن هم از کی -انگار که بترسد

. «یديگر

3

روشفسکايا به چشم می خورد. در واقع حادثه يا اتفاقی که برای تشيوه پردازش موضوع اغلب در آثار پ اين

می گيرد. نويسنده با پذيرفتن قرار در معرض برداشت و ارزيابی ديگران ،يکی از شخصيت ها رخ داده

ته کردن خوانندگان با اين تکرارها، بارها و بارها به همان موضوع بر می گردد. برای مثال خطر خس

به طرحی از روند تکامل برداشت ها از يک («عشق ناميرا » از مجموعه داستان )« Н-نا» داستان

به اما .« ... کهديگر اين» ؛« ... معلوم بود که» ؛«... بار دوم» ؛«... بار نخست» :اپيزود شباهت دارد

بيش از هر چيز نه برای جستجوی ؟راستی حرکت حول چنين دايره ای با چه هدفی صورت می گيرد

بلکه برای توضيح اين امر که روابط طبيعی انسانی با نقش های مصنوعی و نقاب های احساسات ،حقيقت

نويسنده از طريق .«فاوتی ست به ظاهر اين مسئله بيانگر ماللت، بی حواسی و بی ت» :دنجايگزين می شو

سير رفتار خود را طه کالم ها و نقل قول هايی که پرسوناژ مربوطه بر اساسشان خيتک ،بازگويی داعيه ها

يشخند در متن مخفی می شود و رشکل می دهد، به شخصيت پردازی قهرمانان می پردازد. در اين ميان

درستکاری و عدالت هميشه بيدار، » :جا می ماندرگه هايی از تشبيه های کوچک و نمادين در آن بر

چيز های اصيل را در زندگی ،لينا بود. چرا تنها مثل کنده درخت کاج می نشستيشعار اين دوست م

به شدت تحت تأثير ادبيات بود و بدون عشق ؛انتظار می کشيد و از کنار چيز های زودگذر می گذشت

. تقليد لحن محاوره در داستان و «يکی از نويسندگان می گفتطور که ، همانحاضر به بوسيدن کسی نبود

استفاده از آن در خصوص قهرمان، احساس حضور هنگام وقوع ماجرا و همدردی طی روند آشنايی با آن

را در خواننده بر می انگيزاند. کنايه و ريشخند نويسنده گويی که مخفی شده است و در تشبيهات و مقايسه

از اين نظر به فرشته آسمانی شبيه بود، به سنگ قبری سفيد و عجيب که ...» :ودها نيز نبايد حس ش

انبوهی از جزئيات شکل می گيرد و ويژگی های ژست ها، لبخند ها و وضعيت .«خواهيم ديد از آن کيست

ناژ ها با دقت مشخص می گردد. وبدن پرس

که نه انسان های بی ذوق، بلکه آگاهی و روشفسکايا به درستی به اين مسئله معترفندتپژوهشگران آثار پ

ها سوژه مورد عالقه اوست. موقعيت های شخصی در داستان ها به روايت بدل می شوند و شناخت آن

معنايی عام به خود می گيرند. احساس عمومی نگرانی برای بشر از جانب نويسنده به خواننده انتقال می

يابد.

گوناگونی سوژه ها و تيپ روسيه، آثار نويسندگان زن معاصر حتی از توصيف های کوتاه ويژگی های

ها آشکار می گردد. طبيعی های قهرمانان، واقعيت های کشمکش برانگيز و راه حل برطرف کردن آن

و تراژدی فقدان عشق، -عشق به عنوان معنا و مفهوم زندگی ؛موضوع اصلی ست ست که عشق غالبا

بی .و مسئله روابط خانوادگی -ازدواجاز ق جسمانی، عشق خارج و عش -عشق معنوی و از خود گذشته

روشفسکايا و نيز اوليتسکايا، پالی و گورالنوا به تنظمی های روزمره، نگرانی ها و مشکالت در آثار پ

ها را آشکار می خودی خود جذاب نيستند، اما ميزان ثبات زندگی قهرمانان و قدرت و ضعف شخصيت آن

سازند.

شفسکايا از خواننده تمرکز طلب می کند و گاهی در وی احساس درد و يأس را بر می انگيزد. روتآثار پ

مورد عالقه قالبل انسان هستند. به گفته خود نويسنده داستان نزحتی داستان های شاد وی تحليلی تند از ت

(، 2992« )النداستان هايی برای بزرگسا»روشفسکايا مجموعه داستان های زيادی نوشته که تاو است. پ

« گربه های خوشبخت» و (2999« )داستان های واقعی»(، 2993« )داستان هايی برای تمام خانواده»

( از آن جمله اند. داستان های او درباره آن نوع خوشبختی ست که برای همه دست يافتنی ست و 0222)

ها بسيار کم سن و سالند و چه آنکه کسانین معناست که همه می توانند خواننده آن ها باشند. چه دااين ب

که زندگی عاقل ترشان کرده است. قهرمانان اين داستان ها، شاهزادگان و جادوگران، بازنشستگان،

همگی متعلق به دوران معاصرند. ... عروسک های باربی

نويسنده به تمايل قالباين باورند که در اين اين اليه از آثار نويسنده بر یبررسی ويژگی ها امنتقدان ب

ماجرا های جديد النای »چيزهای ارزشمند و واال افزايش می يابد ) یزندگی و يادآورشيوه توصيف

12

روشفسکايا می کوشد با ترسيم ت(. در داستان های مذکور پ 1«دوسکا و جوجه اردک زشت»، «زيبا

بپردازد. «بت زنمثقهرمانان »ل اين دنيای پوچ و نيز مشکالت يبه حل مسا« انسان کوچک»چخوف وار

فقيری به و را می آفريند که از زباله دان استادکار کور «باربی ماشا»برای مثال عروسک باربی به نام

باربی ماشا کارهای خوبی انجام می دهد. به دوران پيری کسی که به او پناه ؛بيرون آمده «پدر ايوان»نام

.را تحمل می کند «کالا»و «کريسا»د. رذالت های رونق می بخشد و او را به زندگی باز می گردان ،داده

اما قادر به دفاع از خود نيست. ،ديگران را نجات می دهد

خير و شر، بی تفاوتی از جمله بشر یل اخالقيروشفسکايا اغلب به شکل روايت هستند و مساتداستان های پ

ها (. در تمام آن «ساعت افسانه»، «دو خواهر»، «خانم دماغ»و از خود گذشتگی را برجسته می کنند )

روزی روزگاری زن فقيری بود ... دخترکی » :بچگانه است همه چيز در نگاه اول ساده و حتی کامال

کوچک یداشت زيبا و باهوش .... دخترک کمد را می گردد و جعبه ای پيدا می کند و در آن جعبه ساعت

اما بعد نويسنده به تدريج ما را به اين نتيجه می ،گونه آغاز می شود اين «ساعت افسانه»داستان ....«

زندگی ادامه دارد و کسی که آن را کوک کند، نزديکان خود را از ،رساند که تا وقتی ساعت کار می کند

تا زمانی پابرجا می ماند که آدم هايی وجود و اين جهانمرگ نجات می دهد، جهان را نجات می دهد.

حاال ههر پنج دقيقه... کوک کردن آن باشند. دخترک ،بانی کردن خود و هر ساعتداشته باشند که قادر به قر

من زندگيمو تو خواب سر نمی » بزرگ شده و بزرگترين نگرانيش کودک و مادرش هستند می گويد:

روشفسکايا به درستی معتقد است که داستان واقعه می تواند شاد يا کمی غمگين باشد، اما همواره با تپ .«کنم

. 2تا هرکس که آن را می خواند خود را خوشبخت تر و بهتر احساس کند ؛ايانی خوبپ

. 62-41، ماه مارس و آوريل ، ص 0222ل ادبيات، يو پوچی، مساروشفسکايا تاسالونيکووا، اُ. پ 1

. 41-39، ص. 0222روشفسکايا، ام. تروشفسکايا ال. ، گربه های خوشبخت، داستان، ال. پتپ 2

11

روشفسکايا تجربه ادبيات رئاليستی و مدرن روسيه و جهان را در خود جای داده و به عنوان يک تآثار پ

پديده ادبی مستقل حائز اهميت است.

10

13

«ساعت افسانه»

دت ها پيش از دنيا رفته بود و به سختی عمر می روزی روزگاری زن بيچاره ای بود که شوهرش م

گذراند. دخترکی داشت زيبا و باهوش که به همه چيزهای اطرافش دقت می کرد؛ به اين که کی چه پوشيده

و کی چه با خودش دارد.

يک روز دخترک از مدرسه به خانه می آيد و می رود سراغ لباس های مادرش تا خود را در آن ها ببيند.

بيچاره؛ يک پيراهن خوب اما رفوشده، يک کاله گلدار اما کهنه.مادر

دور خودش می چرخد، اما لباس هايی که پوشيده اصال شبيه –دخترک کاله و پيراهن را به تن می کند

لباس های دوستانش نيست. باز هم کمد را می گردد. جعبه ای پيدا می کند و در آن جعبه ساعتی کوچک.

شود. ساعت را به دست می اندازد و برای قدم زدن می رود بيرون. قدم می زند و دخترک خوشحال می

به ساعت نگاه می کند. پيرزنی نزديک می شود و می پرسد:

دختر جون ساعت چنده؟-

و دخترک جواب می دهد: پنج دقيقه مونده به پنج.

پيرزن می گويد: ممنونم!

عت نگاهی می اندازد. پيرزن باز نزديک می شود: ساعت دخترک دوباره قدم می زند و هر از گاهی به سا

چنده دختر جون؟

و او جواب می دهد: پنج دقيقه به پنج خانم.

پيرزن می گويد: ساعتت از کار ايستاده. به خاطر تو زمان رو از دست دادم!

پيرزن دور می شود و همه جا به سرعت در تاريکی فرو می رود. دخترک می خواست ساعت را کوک

کند، اما نمی دانست چطور می شود اين کار را کرد. عصر که شد از مادرش پرسيد: بهم می گی چطور

ساعتو کوک می کنن؟

مادر پرسيد: چطور مگه؟ ساعت پيدا کردی؟

نه، دوستم يه ساعت داره که می خواد بده من بندازمش.-

ی بزرگی پيش بياد. اين يادت هيچ وقت ساعتی رو که اتفاقی پيداش کردی، کوک نکن! ممکنه بدبخت-

بمونه.

شب مادر جعبه و ساعت داخل آن را از کمد برمی دارد و در يک قابلمه بزرگ مخفی می کند؛ جايی که

دخترک هيچ وقت به سراغش نمی رفت.

اما دخترک نخوابيده بود و همه چيز را ديد. روز بعد او دوباره ساعت را به دستش انداخت و بيرون رفت.

دوباره پيدايش شد و پرسيد: خب، االن ساعت چنده؟پيرزن

دخترک جواب داد: پنج دقيقه به پنج.

پيرزن زد زير خنده: بازم پنج دقيقه به پنج؟ ساعتتو نشونم بده ببينم.

دخترک دستش را سريع پشت خود قايم کرد.

اعت واقعی نيست.پيرزن گفت: به نظر مياد کار ظريف و خوشدستی باشه، اما اگه حرکت نميکنه يه س

دخترک گفت: واقعيه! و به طرف خانه دويد.

عصر از مادرش پرسيد: مامان، ما ساعت داريم؟

مادر گفت: ما؟ خب ما ساعت واقعی نداريم. اگه داشتيم ، خيلی وقت پيش می فروختمش و برات پيرهن و

کفش می خريدم.

ساعت غيرواقعی چی؟ داريم؟-

يم.مادر گفت: اون جور ساعتم ندار

14

شو نداريم؟هيچ جور هيچ جور -

مادر جواب داد: يه موقعی مادرم يه ساعت داشت، اما وقتی مرد از کار ايستاد؛ درست سر پنج دقيقه به

پنج. بعد از اون ديگه نديدمش.

دخترک آهی کشيد: چقد دلم می خواست مال من بود!

مادر جواب داد: نگاه کردن بهش خيلی ناراحت کننده ست.

در پاسخ گفت: برای من اصال !دخترک

هر دو رفتند که بخوابند. شب مادر دوباره جای جعبه و ساعتی را که در آن بود، تغيير داد و آن ها را

داخل چمدان گذاشت. اما دختر باز هم نخوابيده بود و همه چيز را ديد.

روز بعد دخترک برای قدم زدن بيرون رفت وتمام وقت به ساعت نگاه می کرد.

ظاهر شد و پرسيد: بهم می گی ساعت چنده؟ -معلوم نيست از کجا–يرزن پ

دخترک جواب داد: حرکت نمی کنه. منم سر درنميارم چطور بايد کوکش کرد. اين ساعت مادربزرگمه.

پيرزن گفت: آره، می دونم. اون ساعت پنج دقيقه به پنج مرد. خب، ديگه بايد برم و گرنه باز ديرم ميشه.

و همه جا در تاريکی فرو رفت. آن شب دخترک نتوانست ساعت را در چمدان مخفی کند و سپس دور شد

آن را زير بالشش گذاشت.

روز بعد که بيدار شد، مادرش را ديد که ساعت را به دست خودش انداخته بود. فرياد زد: آهای، تو گولم

زدی! ما ساعت داريم. همين حاال بدش من!

مادر گفت: نميدم.

دخترک يکهو زد زير گريه. به مادرش گفت که به زودی ترکش می کند. که همه کفش و پيراهن و آن وقت

دوچرخه دارند، اما او هيچ چيز ندارد. بعد وسايلش را جمع کرد و داد زد که می رود تا با پيرزنی که به

خانه خود دعوتش کرده، زندگی کند.

آورد و به دختر داد. مادر بدون گفتن حتی يک کلمه ساعت را از دستش در

شادی چندين بار ساعت به دست به سمت خيابان دويد. از اين بابت کامال راضی بود و مسير را با دخترک

.برمی گشت طی می کرد و

پيرزن باز پيدايش شد و گفت: سالم! خب، بگو ببينم ساعت چنده؟

دخترک جواب داد: االن پنج ونيمه.

وفرياد زد: کی ساعتو کوک کرده؟! پيرزن ناگهان خودش را پس کشيد

دخترک با تعجب گفت: نمی دونم.

و دستش را در جيبش گذاشت.

شايد تو کوکش کردی؟-

نه، تو خونه ساعت زير بالشم بود.-

حاال چی کار بايد کرد؟ شايد خودش به پيرزن فريادکنان گفت: وای! وای! پس کی ساعتو کوک کرده؟

حرکت افتاده!

و هراسان به سمت خانه دويد. دخترک گفت: شايد.

پيرزن با صدايی بلندتر داد زد: واسا! خرابش نکنی! نشکنيش! اين يه ساعت معمولی نيست. هر ساعت

بايد کوکش کرد! وگرنه بدبختی بزرگی پيش مياد! بهتره بديش به من!

دخترک گفت: نمی دم. و خواست فرار کند. اما پيرزن او را گرفت:

و زندگی خودش رو کوک کرده. هر کی که اين ساعتو کوک کرده، زمان عمريه لحظه صبر کن! -

فهميدی؟ به فرض اگه مادرت کوکش کرده باشه، اين ساعت مدت زمان زنده بودنش رو معين می کنه. اون

بايد هر ساعت کوکش کنه، وگرنه ساعت از کار می ايسته و مادرت می ميره. اما بدبختی اصلی اين

ودش به حرکت دراومده باشه، يعنی زمان عمر من به شمارش افتاده.نيست؛ چون اگه خ

15

دخترک گفت: واسه من چه اتفاقی ميفته؟ اين ساعت مال شما نيست، مال منه.

پيرزن داد زد: اگه من بميرم، روز می ميره. اينو نمی فهمی؟ اين منم که موقع غروب شب رو بيرون می

! اگه ساعت عمر من بايسته، همه چی به آخر می رسه!فرستم تا به اين نور سفيد استراحت بدم

پيرزن بدون اينکه دخترک را رها کند، زد زير گريه و گفت: هر چی که آرزو کنی، بهت ميدم. خوشبختی،

شوهر ثروتمند، همه چی! اما فقط ببين کی ساعتو کوک کرده.

دخترک گفت: من يه شاهزاده می خوام.

رو پيش مادرت و ببين کی ساعتو کوک کرده! به شاهزاده می رسی! و پيرزن فرياد زد: برو، زودتر ب

دخترک را به سمت در هل داد.

دخترک با بی ميلی مسير را تا خانه طی کرد. مادرش با چشمانی بسته روی تخت دراز کشيده و پتو را

محکم دور خودش پيچيده بود.

و کوک کرده؟دخترک گفت: مامان عزيزم! مامان مهربونم! می گی کی ساعت

مادر گفت: من کوکش کردم.

دخترک خودش را به پنجره رساند و به سمت پيرزن فرياد زد: مامان خودش ساعتو کوک کرده، نگران

نباش!

پيرزن سرش را تکان داد و ناپديد شد. هوا تاريک شده بود. مادر به دخترک گفت: ساعتو بده من کوکش

نو دارم حس می کنم.کنم، وگرنه عرض چند دقيقه می ميرم. اي

دخترک دستش را به سمت او دراز کرد. مادر ساعت را کوک کرد. دختر گفت: خب حاال راس هر ساعت

می خوای ساعتمو ازم بگيری؟

چی کار ميشه کرد دخترم؟ هر کی که اين ساعتو راه انداخته، بايد خودش کوکش کنه.-

؟دخترک گفت: يعنی من نمی تونم با اين ساعت برم مدرسه

مادر جواب داد: می تونی، اما اون وقت من می ميرم.

دخترک در جواب مادرش گفت: تو هميشه همين جوری هستی. يه چيزی بهم می دی، بعد پسش می گيری!

حاال من چه جوری بخوابم؟ می خوای هر ساعت بيدارم کنی؟

ت مراقبت کنه؟چی کار ميشه کرد دخترم؟ وگرنه می ميرم. اون وقت کی بهت غذا بده؟ کی از-

دخترک گفت: ای کاش من اين ساعتو کوک کرده بودم. ساعت خودم بود. باهاش همه جا می رفتم و خودم

هم کوکش می کردم. اما حاال تو بايد همه جا دنبالم راه بيفتی.

مادر جواب داد: اگه تو ساعتو کوک می کردی، نمی تونستی شبا هر ساعت بيدار بشی. احتماال خوابت می

برد و می مردی. منم نمی تونستم بيدارت کنم، چون تو هميشه خوشت نمی اومد اين جوری بيدار شی.

واسه همين ساعتو ازت مخفی کرده بودم. اما فهميدم که تو پيداش کردی و من بايد خودم کوکش کنم. وگرنه

يه وقت خوابم ببره هم، تو زودتر از من اين کارو می کردی. از اين به بعد سعی می کنم خوابم نبره. اگه

اتفاق وحشتناکی نميفته. مهم اينه که تو زنده می مونی. من فقط به خاطر توه که زندگی می کنم. تا وقتی که

هنوز بچه ای، من بايد با دقت ساعتو کوک کنم. پس بدش به من.

شد کاری و ساعت را از دخترک پس گرفت. دخترک عصبانی شد و مدت ها همين طور گريست، اما نمی

کرد.

از آن زمان سال ها گذشت. دخترک بزرگ شد و با يک شاهزاده ازدواج کرد. حاال ديگر هر چيزی که می

خواست، داشت : يک عالمه پيراهن، کاله و ساعتی زيبا. اما مادرش مثل سابق زندگی نمی کرد.

او گفت: عمر من داره به يک روز مادر به دخترش زنگ زد و خواست که پيشش بيايد. وقتی دختر آمد، به

آخر می رسه. ساعت تندتر کار می کنه و اون لحظه به زودی می رسه که درست بعد از اينکه کوکش

کردم، از حرکت بايسته. يه وقتی مادر من هم همين جوری مرد. من هيچ چی در موردش نمی دونستم، اما

تو دور بندازم، وگرنه بدبختی بزرگی پيش يه پيرزنی اومد و از اون برام گفت. پيرزن ازم تمنا کرد ساع

16

مياد. حق فروختن ساعت رو هم نداشتم. اما تونستم تو رو نجات بدم و اين خودش جای شکر داره. حاال

دارم می ميرم. اين ساعتو با من دفن کن و نذار از اين به بعد هيچ کس ديگه ای از جمله دختر کوچولوت

چيزی ازش بفهمه.

عی نکردی کوکش کنی؟دختر گفت: باشه! س

هر پنج دقيقه اين کارو می کنم. از حاال ديگه هر چهار دقيقه.-

دختر گفت: بده من امتحان کنم.

مادر داد زد: چی می گی؟ بهش دس نزن! وگرنه شروع ميکنه به شمردن زمان عمر تو. تو يه دختر

کوچيک داری. به اون فکر کن!

يک دستش محکم انگشت دخترش را می فشرد و دست ديگرش سه دقيقه گذشت و مادر داشت می مرد. با

را به همراه ساعت پشت سرش پنهان کرده بود. در اين هنگام دختر احساس کرد که دست مادر سست شده.

دست مادر را گرفت. ساعت را درآورد و سريع کوکش کرد.

به دستش بود. و زد زير مادر نفس عميقی کشيد و چشمانش را باز کرد. دخترش را ديد و ساعتی را که

گريه.

برای چی؟ برای چی دوباره اين ساعتو کوک کردی؟ حاال سر دختر کوچولوت چی مياد؟ -

هيچ طوری نميشه، مامان. من ديگه ياد گرفتم که خوابم نبره. بچه شبا گريه می کنه، منم به بيدار شدن -

ای و اين از همه چی مهم تره.عادت کرده م. ديگه زنديگيمو تو خواب سر نمی کنم. تو زنده

آن ها مدت ها کنار هم نشستند. پيرزن لحظه ای از کنار پنجره گذشت. شب را روانه زمين کرد. دستی

تکان داد و با خشنودی دور شد. و هيچ کس نشنيد که او با خودش می گفت:

خب، چه اشکالی داره؟ اين طوری جهان هم همچنان پابرجا می مونه.

پرسش ها

پتروشفسکايا از چه شيوه هايی برای تحليل ادبی بهره می گيرد؟ (2

عناوين داستان های پتروشفسکايا از چه ويژگی خاصی برخوردارند؟ (0

نويسنده يکی هستند؟« من»راوی با « من»آيا (3

نمود می يابد؟« ترکيب عناصر ترکيب ناپذير»در آثار اين نويسنده چگونه اصل هنری (4

چگونه بسط می يابد؟ کدام اصل پردازش سوژه در اين اثر به طور « کودک»ن سوژه در داستا (5

خاصی محسوس می باشد؟

17

ساختارهای دستوری خاص آثار پتروشفسکايا را برشمريد. (6

توصيف شخصيت قهرمانان از سوی نويسنده چگونه انجام می شود؟ (1

تقليد لحن محاوره در خصوص قهرمان داستان با چه هدفی صورت می گيرد؟ (9

چرا کتاب های پتروشفسکايا از خواننده تمرکز بيشتری را طلب می کنند؟ (9

ويژگی های داستان های پتروشفسکايا را برشمريد. (22

می آورد؟ روی ژانر افسانهبه چرا پتروشفسکايا با تامل در معنا و هدف زندگی بشر (22

چه مسايل عمومی بشری را مطرح می سازد؟« قصه ساعت»نويسنده در داستان (20

را جستجو و مورد بررسی قرار « شب-روز»و « مرگ-زندگی»متن مفاهيم متضاد در (23

دهيد.

« خب، چه اشکالی داره؟ اين طوری جهان هم همچنان پابرجا ميمونه»چرا داستان با جمله (24

پايان می پذيرد؟ کدام واژه در اين جمله بار معنايی اصلی را در خود دارد؟