m. namari 1

14
" مبارزه یجتما ا عی" و" سیاست/ قدرت/ مداری" در بارهِ میانِ پیوند ی" جتماعی اِ جنبش" و" اسی سیِ جنبش" دداشت يا های پراكنده م- ماریَ ن5731

Upload: mnamari

Post on 27-Mar-2016

217 views

Category:

Documents


0 download

DESCRIPTION

 

TRANSCRIPT

Page 1: M. Namari 1

"مداری/قدرت/سیاست" و "عیاجتما ی مبارزه"

ی پیوند میان در باره

"جنبش سیاسی"و "جنبش اجتماعی"

پراكنده های يادداشت

نماری -م 5731

Page 2: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 2

ضامن جامعه و آن گی سرزنده يك جامعه، نشان اجتماعی در ی و مبارزه جنبش ه آيا وجودك ، اين سرر گفتگو ب

باشد، در چه اين پرسش هر پاسخ به. دادگری در آن است يا نه، گفتگويی است سودمند ماندن وگسترش زنده

آن و با از صنعتی يا غیر -بشری اجتماعات های يك از گونه امروزه هیچ: كه ،دهد نمیخ دگرگونی ر واقعیت هیچ اين

امروز، به روزگارها تا ترين از كهن. اجتماعی خالی نیستند جنبشمبارزه يا ی پديده از -اجتماعی نظام ای از هرگونه

پی پديد /در/پی ،انسانی ی كوچك و بزرگها اجتماعی گروه جنبش بشری، مبارزه و جوامع كنارو گوشه در هر

.آيد آمده و می می

، فلسفه، هنر، مذهب: چون-جامعه وعملی فكری های های فعالیت بخشديگر وسو، از يكاجتماعی ی مبارزه اين میان

نشان داده شكلی واكنش به ديگر/هم ها در برابر دارد؛ و آن بیش كنش وجودداشته و/يا /همیشه كم -...و، سیاست

را با پیوند ترين تنها بیش نه سیاستبخش بشر، اجتماعی های فعالیت های بخش"ديگر"اين از میان. دهند می و

و مايه درون. همانندی نیز هست بی گی ، دارای ويژهآن با شكه پیوند دارد، بل اجتماعی داشته و جنبش

اين فقط . است"سیاسی قدرت"فقط ، اجتماعی های با جنبش پیوند ايناصلی سیاست، برای برقراركردن ی انگیزه

های داشت/اين ياد اصلی از مراد. كند اجتماعی برقرار می (جنبش)با مبارزه را ويژه پیوندی است كه چنین سیاست

.است و چندوچون آن همین پیوند هايی به اشاره ،راكندهپ

)(

سیاسی، های سازمان ها، حكومت : آن كه در است بشری از فعالیت حوزه جا، آن اين در، سیاست از مراد

زير در ،اند؛ سیاست كار و انديشیدن ها سرگرم آن های وابسته به گاه ی نهادها و دست همه مداران و /سیاست

مذهب، زير پوشش: شود می كشیده پیش گوناگون به های و زيرپوشش ،نمايد می خگون ر های بسیارگونه پوشش

چنین نیروی .اجتماعی های آرمانيگر ددموكراسی، و ،آزادیو نیز زير پوشش . ..و، هنر ،اخالق

سیاست، كانونباشد، كه زير هر پوشش و هر رنگیاما .كه داراست است را تنها سیاست ای شونده/رنگ/هم

نوشته، سیاست، رو است، كه در اين از اين .است آن"داشت/نگه"سیاسي و يا قدرت"آوردن دست به"

.است مداری نیز نامیده شده/قدرت/جا سیاست همه

ست ا ها انسان فردی يا گروهی میان های درگیری ی ی همه يادداشت، دربرگیرنده اين اجتماعی، در ی مبارزه مفهوم

جا، اين ، دری اجتماعی مبارزهاز مراد. است ی اجتماعی تبديل شده مسئله يك هرچیزی كه به برسر

ها و يابی به خواسته ست برای دستا ها انسان كوچك و بزرگ های ی گروه های تالش و مبارزه گونه ی همه

نه دهد، و ها وآرزوها تشكیل مي خواسته اين قرا تنها تحق اجتماعي ی مبارزه كانون .شان اجتماعی آرزوهای

.سیاسي قدرت آوردن دست به

)(

عمد ناديده سیاست، به سوی اجتماعی، از های كه بسیاری از جنبش ،پايه نیست كه اين پنداشت هرگز بی اين با

اهمیت دارای اجتماعی های سیاست، جنبش خود برای، همه اين شوند، با رو می/به/آن رو ردیشده يا با س گرفته

.ندهستبسیاربزرگی

)(

در حقیقت )شدن سیاسی اجتماعی بدون كه جنبش ،، اين باور(مداری/قدرت/يا همان سیاست) سیاست در نزد

خرافی يك باور بهيك خرافه، به خودرا ندارد، تقريبا های خواسته يابی به توان دست(مدار شدن/قدرت/بدون سیاست

چه كه آن. داشته و دارد وجود است كه در سیاست هايی ترين خرافه يكی از فراوان ،اين. است تبديل شده

Page 3: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 7

و از ،اجتماعی گانی همه های آگاهی ها به جنبش هم اين راستی است كه به بخشد اين خرافه رنگی از درستی می اين به

.دارند سیاست نیاز نیز به خود ی سیاست، و هايی در باره آگاهی به ها آن میان

هرجا و . های بسیار جدی ببیند ی اجتماعی از سوی سیاست آسیب است كه مبارزه آن شده خرافه موجب اما اين

. شوند آن روانه می سمت ها به ها و انديشه آيد، از سوی سیاست، انبوهی از آدم هرگاه كه جنبشی پديد می

ها بشجن اين به "سیاسی آگاهی"شود،دادن می ها گفته شده روانه ظاهر از سوی اين گونه كه به آنان، آن بزرگ هدف

معموال -دست سیاست به اجتماعی های جنبش كردنمدار/قدرت/تدن يا سیاسكر روندسیاسی-ندرو اين. ستا

ند، سرشار است از واين ر. ستا ها جنبش اين كننده در ندی بسیار دردناك برای مردم شركترو

آنان است از گالويزشدن و يا واداركردنكننده، پر شركت ی مردم توده شدن/پاره/گی و پاره گسیخته/هم/از

در برابر -به ايستادن ،با مشت يا اسلحه، آنان كردن/وادار يا و -آنان ديگر، پر است از ايستادن گالويزشدن با يك به

.... ديگر يك

گوناگون بسیارهای بهانه زير سیاست، در مختلف های گونه سوی ها، از گالويزشدن ها و گی گسیخته/هم/اين از

ستايش شده و ... "بشر حقوق" ، و"دموكراسی پیروزی"، "حق بر باطل پیروزی"، "مردم صفوف گی پاكیزه": لثم

.شوند ستودنی جلوه داده می

با يا ، ها جنبش اين رهبری گرفتن دست بهها، همانا با جنبش دنكر ند سیاسیبرای سیاست اما، اين رو

فردی و اجتماعی گی كه در زنده سیاست، اين برای. شود يافته تلقی می پايانكامل و درآوردن آنان /خود نفرما/زير/به

هايی جدی و سودمند پديدار چه دگرگونی اند، ها را پديد آورده جنبش مردمی كه اين ی آن انبوه انديشه دريا و

.اندكی دارد بسیار دست دوم و اهمیت يا نه، شده است

، اين مداری/ قدرت/اجتماعی به سیاست اين باور خرافی، با پیوندخوردن يك جنبش بايد آشكارا گفت كه برخالف

: كند جنبش را خطرهای بسیار گوناگونی تهديد می

آويزی درآيد در دست /دست صورت به اين جنبش، يی های نخستین و پايه ها و يا آرمان اين، كه خواسته خطر

.نپرستا قدرت

های خواسته يی تبديل شود؛ و خواستی پايه به، سیاسی قدرت گرفتن دست به سیاسی اين خطر، كه خواست

، سیاسی قدرت گران ستايش. فراموشی بسپارد به خود جای دهد و ی سیاه سايه يی را در پايه/واقعا اجتماعی

آن در برابر های ديگر كنند كه خواسته تبديل میمقدس ای چنان وظیفه را به سیاسی قدرت گاهی گرفتن گاه

يی، های پايه اين خواسته برتری به آن، دادن كنند كه در فضايی درست می گاه حتی چنان شوند؛ و رنگ می كم

. شود گناه شمرده می

مدار / تسیاس/شود، به قدرت تر گفته و يا درست ،مدار به سیاست ،اجتماعی اين خطر، كه شماری از مبارزان

را مردم های اجتماعی و نیز خواستهخود های اجتماعی اجتماعی و آرمان یتيعنی هس ؛استحاله يابند و شده تبديل

ی كلمه كاربردن هب اين افراد از كه معموال باآن. رآورنددگردش به قدرت/سیاست بر مدار

ی كلمه از كلمه جای اين به كنند، و خود پرهیز می برای نامیدن "مدار سیاست/قدرت"و"دارم سیاست"

های فعالیت "دارم" دنش عوض جز نیست استحاله چیزی حال، اين نيگیرند، باا كمك می"سیاسی مبارز"تركیبی

مبارزه برای قدرت و برای " [كردن گزين جای يا]شدن گزين جای چیزی نیست جز شدن عوض معنای اين و. آنان

."گان همه گی زنده مبارزه برای بهبودی"جای به "فردی و خودخواهانه های خواسته

)(

Page 4: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 4

برای جنبش ،مداری/قدرت/سیاست سوی شدن به كشیده آن، گويا بدون ی پايه ، كه برسالدير ی خرافه آن

اين . است آدمی داشته ی تلخی برای جامعه و نخواهدبود، پیامدهای ناگوار شدنیای اجتماعی هیچ پیروزی های

های آدمی را در درازای سختی است كه جامعه ی ديرپا و جان ها و صدها خرافه بار، يكی از آن ده ی زيان خرافه

.اند ی خود گرفته چنبره گذرد، در می انش هزاران سالی كه از هستی

و مداری/ قدرت/ سیاستكنند، از ور تالش و مبارزه میگی درخ ساده را كه برای يك زنده مردمآن راستی آيا به

يكی ازآن ،شود؟ اين پرسش های ديگری يافت نمی آن گريزی نیست؟ آيا راه يا راه پیامدهای دردناك از

های گوناگون ها به شكل ی دوره همهدر ی جوامع و در همه نیز يكی از آن آرزوهايی است كه های گزنده و پرسش

.اند میان كشیده شده به

)(

نیز وبودن، /خودی/به/خودجامعه، اين رفت پیش هستی و كنونیقوانین ، وآدمی ی جامعه كنونی درونیساختار

های اجتماعی از جنبش رهايی اند كه درآن، راه شرايطی را پديد آورده بشری، امروزه چنانغرايز جهان ساختمان

كه سیاست، ، است شرايط همین كمك به. اند مانده بسته مداری/قدرت/گر سیاست ويران پیامدهایاز قید و بندها و

.دهد خود قرار می نفوذ و یرأثت را زير اجتماعی های جنبش انواع ی اجتماعی، همه های فعالیت ديگربخش از بیش

. آسا دارد ناگزير سهمی غول ها سیاست به آن اند كه در ساختاری يافته بشری، امروزه چنان های بزرگ جامعه -5

روا عظیم است /چنان به نا -است خود داده وا بهر/يا او خود به نا و-فی كه به سیاست در اين ساختار داده شدوظاي

همه قدرت آور و باورنكردنی اين گردآيی وحشت. زند را رقم جامعه دهد سرنوشت، نابودی و بودی او اجازه می كه به

وار به گی برده وابسته تیررس واره در /را هم اجتماعی یها ، جنبشو قدرت سیاسی های سیاست و وظیفه در دست

.دهد قرار می ،گزندهای آنی مداری، با همه/قدرت/سیاست

آهنگ همین /هم/نا ساختاراين خدمت رانند نیز در جوامع فرمان می گی و پويش قوانینی كه امروزه بر زنده -2

تند؟قوانینی هس ها چه اين .داری آن هستند جوامع و نگه

طبیعی نظام"سوی يعنی از اند، جامعه طبیعی رشد نادرست است اگر گمان شود كه اين قوانین، همان قوانین

.اند آورده جامعه از اين قوانین سر بر نیازهای ی همه و اند، آدمی تحمیل شده ی جامعه به "هستی جهان

جامعه تحمیل ند و از سوی آنان بههست ها معینی از انسان های گروهی پرداخته قوانین، ساخته و بسیاری از اين

قوانین شناسايی پیرامون اند كه در میان كشیده شده ای به ساله نهای هزارا بحث جريان اين قوانین در. اند شده

دوران ها در اين بحث و كنكاش. است بشری در جريان بوده جوامع گی و رشد زنده( آدمی یرأثآزاد از ت و)طبیعی

معینی را، ، قوانینها بحث اين گان در هكنند/كه گروهی از شركت هنگام همان در. دارند چنان ادامه/هم هم ما

، به قوانینرها را نپذيرفته و در براب آورند، گروهی ديگر، آن شمار می عینی به چون قوانین/خويش، هم گمان به

: گذارند یر میأثجامعه ت و دسته قوانین بر پويش و هستیديگر، د بیان اب .ديگری باور دارند

.اند نیامده آدمی پديد ی انديشه یرأثت طبیعی و عینی هستند، يعنی از آنان، قوانین دسته از يك -الف

كه همان قوانین"گمان"اين با ؛است را ساخته ها آدمی آن ی قوانینی هستند كه انديشه ،ديگر ی دسته -ب

قوانین اين طبیعی ازطور آدمی به ی كند كه جامعه ديگر، انسان تصور می گفتاری به .هستند( عینی)طبیعی

ثابت هنوز طبیعی هستند ، همان قوانین"شده كشف"كه اين قوانین اما اين. كند ی او پیروی می شده كشف

.است نشده

Page 5: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 1

نهاد ها و صدها نظريه و پیش ی ده دربرگیرندهها آن. دست نیستند/رو يك هیچ قوانین به از دسته اين

خوانی نوع / هم/دلیل نا خوانی، نه به/هم/اين نا. ندارند ديگر خوانی با يك/گونه هم گاه هیچ اند كه گه گوناگون های

. ها است خوانی نوع منافع آن/هم/دلیل نا تر، به يی كه ازآن ريشه ها بل نگاه انسان

است؛ خود ادامه دادهناگزير به پويش و پیمايش ،ها بماند اين بحث پايان راه/به/تواند چشم یكه نم ،اگرچه جامعه

معینی از ی يك به دسته كه هر، ها و باورها آن انديشه. ها بركنار نمانده است یر نیك يا بد اين بحثأثا از تام

توجه به درستی بی -ها آن. های دربسته بمانند در خانه نیست كه نیز چنین ،جامعه اعتقاد دارند رشد طبیعی قوانین

گی گونه چه بر درونی و ساختار عینی، بر قوانین جامعه به نیرو تبديل شده و در كنار در درون -شان يا نادرستی

كه اين گمان به -درازای هزارها سال، اين قوانین را ها انسان در ملیون. اند یر كارايی نهادهأثآن ت رفت پويش و پیش

اند ها انديشیده آن ی يعنی برپايه. ندا هكار گرفت های خود در جامعه به در كردارها و انديشه -اند عینی همان قوانین

بشری را به جوامع گیری ساختاركنونی چندان دور از واقعیت نیست اگركه روند شكل. دان اند يا ويران كرده ساخته و

گاه ند كه گهرسر دا ای و نمايی و دورنمايی در گان آن هريك، نقشه بنايی همانند كنیم كه سازنده ساختنروند

.اند خوان/هم/سره نا يك غالبا های بسیار داشته و خوانی/هم/با هم نا

رانند، جامعه فرمان می شوند و بر حیات می"تلقی"عام طبیعی و عینی و چون قوانین/قوانینی كه امروزه هم : كوتاه

اين قوانین متناقض و فرمانو كاركرد و یرأثت اند، در زير آدمی ی دست پرداختهو خود، ساخته بزرگ در بخش

رشد . اند ها ناگشودنی گشته بسیاری دشواری. آيند چشم می آدمی ناشدنی به برهم، بسیاری از آرزوهای درهم و

اين قوانین ها از انسانی جامعه تلخ پیروی جامعه، يكی از نتايجدر -مداری/قدرت/سیاست -سرطانی سیاست

.است آشفته

یر أثزير ت ی آدمی در چه جامعه اگر چنان ،ی آن پايه ديدگاه نیست كه بر اين جا هواداری از من در اين قصد

چه بشر / اگر چنان و ،-بوده نمی میان آدمی در ی انديشه اراده و و-كرده طبیعی رشد می عینی قوانین مستقیم

بشری بهتر د، امروزه جوامعرسپاين قوانین ب طبیعی ند كامالواراده به ر ست و بیاشت كه جامعه، خودرا دربذگ می

. قوانین هم نیست اين آدمی برای شناخت تالش سر مخالفت با گفتگو بر ،جا اين چنین در/هم. اند بوده اين می از

گیرد او قرار می راه سر رس و بر/همه و هرچه كه در دست شناخت تالش برای و ،دريافت حس و را از آدمی

گونه انجام داده و را چه قوانین ناگزيری شناخت كه آدمی، اين است اين سر جا تنها بر گفتگو اين. نیست گريزی

.است كه اين ناگزيری چه پیامدهای ناگواری تاكنون داشته اين دهد؛ و می

را كه با بسیاری حقايق ،جامعه موجوديت ساختمان ريزی پیروند گی گونه چه پیرامون مل درأو ت كردن انديشه -7

.كند پیوند دارند روشن می -مداری/قدرت/شدن سیاست/آسا يعنی چرايی سیاست يا همان غول -ما بحث

كاركردها و بشری حاصل ی جامعه كنونی موجوديت كنیم كه می خودی چنین گمان/به/خودنحوی به غالبا

بودن، و نیز بودن، غريزی/خودی/به/عنصر خود آن، ، و در بر پايیاست بشری ی شده و آگاهانه حساب های تالش

برابر گمانی در چنین. است ها بسیار كم آن یرأثی ت یری نداشته و يا دامنهأثت ترين كم ،آدمی غرايزداشتن نقش

درمانده و شود ديده می بشری جوامع موجوديت ناپذيری كه در و توجیه ،معقول/و نا ،های منفی انبوه پديده

.-گويیم چیزی نمی ها انسان اجتماعیويژه به فردی و رفتارهایاز -.ماند پاسخ می بی

ای آگاهانه و ارادی را انكار كنیم، ه كه بخواهیم كوشش رفته و بدون اين هم رویجوامع، اين ساختار روند برپايی

و هافشارهای غريزی در برابر های غرايز و واكنش و پیامد كنشگی، آمیخته با نسنجیده خودی و/به/ندی خودور

.بوده و هست اجبارهای واقعیات

Page 6: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 6

توان با احتمالی میاين، بر افزون. اجتماعی ی هم غريزه فردی است و ی جا، هم غريزه اين غريزه در مراد از

خود معموالسیاست، /از جمله نهاد قدرتجوامع، كنونی اختارهایس رثمؤ نهادهایگفت كه يقین به بسیارنزديك

تمركز و از هايی چون گريز از قدرت و یر غريزهأثتر زير ت كمو حتی انديشیدن و اراده، یر نیرویأثت تر زير كم

و قدرتگرايش به های های بسیار رنگارنگ غريزه یر گونهأثتر زير فرمان و ت كه بیش ها، بل همانند آن

قدرت،/سیاست/بیش از نهادهای نا اين نهادها .ها قرار داشته و دارند آن تمركزخواهی و همانند

/ آسا های غول ريشه ترين ها يكی از مهم غريزه اين. ندهست ها غريزه اين شتابان برای رشد گاه شتك ترين مناسب

.قدرت است تمركز نگاهجامعه از نهادمانندترين سیاست گرديد كه بی شدن

ها بايد كدام دسته از آن را بايد رام و مهار كرد و به كه كدام دسته از غرايز بشری، اين جوامع دردانیم كه همه می

انديشه و كردار بوده مبارزه در میدان و موضوعات ها هدفخود يكی از رغم ظاهر، در حقیقت و بهمیدان داد،

پشتیبان و همواره مداری،/ قدرت/و يا همان سیاست توان كرد كه در اين مبارزه، سیاست و انكار نمی. است

سوی هايی كه به غريزه؛ يعنی از جمله او سازگارند خود ماهیت ست كه باو ه بوده هايی ی غريزه برانگیزاننده

هايی انسان آن را بسیاری ازی پشتیبانی و برانگیختن اين دسته از غرايز وظیفه . تمركز گرايش دارند قدرت و

ها فرمان و در حقیقت، اين نهادها بر آن ،"رانند فرمان می" -گمان خود به -دهند كه بر اين نهادها انجام می

تسخیر شان به ی ش و انديشهنم ی روح واه ی قدرت، اريكه اريكه نشستن بر پیش ازاينان حتی . رانند می

كه مردم، های اجتماعی جنبش گان در كننده بخشی از شركتدر كنار اين افراد، آن . اند برده درآمده نام های غريزه

.كنند كمك می اين وظیفه انجامسهم خود در نیز بهنهند، ها گردن می اين غريزه بهبعدها

ای اجتماعی ه جنبش شدن قربانی بسیارمهم های از علت، دارند تمركز گرايش و قدرت سوی كه به هايی غريزه همین

.هستند مداری/قدرت/سیاستگاه و در پسگاه در پیش

)(

/ سیاستسوی های اجتماعی به گیری جنبش آن اشاره شد، سمت كه در باال به ، خرافه ی آن پايه اگر بر

: ی آن ی ديگرهم بايد پذيرفته شود كه برپايه باشد، ناگزير اين خرافه ها آن راه نجات ، تنهامداری/قدرت

.شود اجتماعی وانمود می مبارزه و جنبش بخش بر و نجات/راه ،مدار/قدرت/سیاست

صورت است كه به خواهی ی قدرت های غريزه يكی از گونه ،واقع يعنی در. است غريزی خرافی هم نوعی باورباور اين

ست كه در ا گونه باورها ینهم قراردادن/آويز يا با دست باورها و گونه ی همین از جمله بر پايه. است درآمده يك باور

.شوند سوی آن سرازير می مدار به/قدرت/ سیاست ، انبوهاجتماعی جنبش هر ی پاگیری هنگامههنگام و در

هر دارند تا به ی اجتماعی را وا می گران در مبارزه هايی هستند كه بسیاری از تالش باورها يكی از آن انگیزه همین

رموز آموختن كنند به مدار پرورش دهند، و آغاز می/سیاست يك چون خودرا هم ،ای كه شده بهانه و وسیله

آسا و دهی غول نیست كه به سازمان آن گرايشیهای پايه باورها يكی از آيا همین. مداری/قدرت/سیاست

، در جامعه كمك كرده است؟"ناگزير نیاز" اصطالح همثابه يك ب سیاست، به ی شده مبالغه

شود، در رن و دانش سیاست نامیده میمد ها، سیاست اين خرافه هايی از باورمندان به كه از سوی گروه، چه نیز آن

ای كهنه، مايه با درونی كهن يك خرافه ی ساده، و اين واقعیت نیست كه برتن يك غريزه چیزی جزكار، حقیقت

گونه آدمی، بسیاری از دهد چه خوبی نشان می آشكار است كه به های از آن نمونه ،يكی اين. اند پوشاكی نو پوشانده

كه اين است بدون نامیده"دانش" ،ناروا خودرا، به ناحق و به های غريزی های خود را، همان آگاهی همان غريزه

.واقعی داشته باشند همانندی با دانشترين راستی كم واقع و به به

Page 7: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 3

ها آن میان كه بسیاری باور دارند، بر اختالف چه آن خالف بر سیاست، هنوز شمار های بی گونه میان همانندی

ها ، و ده دموكراتیك سیاستوسطايی، /قرون كهنه، سیاست علمی، سیاست مدرن، سیاست سیاست. دارد برتری

خود عظیم ظاهر پیچیده و ساختمان به ن را ستون اصلیهی ك خرافه گی همان ، همهستسیا ی ديگر گونه

.شود ی آدمی انگاشته می ی آن، سیاست، رهبر و فرمانروای جامعه پايه كه بر اند قرارداده

)(

بدون : در يك كالم] ... و ،خان، پیشوا، حاكم، والی، امپراتور، قیصر، حزب دولت، شاه، فرمانروا، رهبر، بدون»

«پاشد ی جامعه از هم می نظام و شیرازه( مداری/سیاست/قدرت

میان ی كشورها، در همه مردم نزد ی روزگارها، در همه مفهومی، در وبیش چنین چنین باوری، يا باورهايی با كم

ی پیش، امروزه هم بر انديشه چنان كه در هزاران سال/اين خرافه، هم. شود های اجتماعی ديده می ی گروه همه

.دران ها فرمان می انسان بسیاری از

به خوی ظنین است و -مداری/قدرت/سیاست -كه به سیاست ،همه، آن انديشه هم اين كه با ،روشن است

. داردی جوامع وجود داشته و همه در ها وری روزگا همه آن ايستاده است، در آن آگاهی دارد و در برابر گر ويران

نیز، يكی از از قدرت و تمركز دارد؛ زيرا كه گرايش به گريز غرايز بشر اين انديشه هم، البته به نوعی ريشه در

گونه بازتاب و ها شكل ها در ده بسیاری از آدم رفتار انديشه و اين گرايش، در. بشری است های نیرومند غريزه

ها گونه گرايش اين ،ی سیاست پهنه در. شوند پديدار می سیاست چون هايی هپهن در تر ها ولی كم بازتاب اين. اند يافته

. شوند بیرون رانده می پهنه به اين های خود، از و با همان نخستین بازتاب ای برای بازتاب ندارند؛ زمینه فرصت و

ها را از جامعه پاك كنند، گونه انديشه دهند تا مگر اين خرج داده و می قدرت به ی تالشی كه هواداران با همه ولی

.اند چنان زنده/ها هم آن

)(

های جنبش اند، رهبری گرفته خود بشری به های نظام و ساختاری كه جامعه چنین كه در ،است واقعیت اين يك

بار و ناگواری است كه های زيان آن ناگزيری يكی از ،اين. دست سیاست خواهد افتاد زود به يا اجتماعی، دير

بودن و بودن چیزی به معنای مفید/اما ناگزير. آورد می بار را به آنها هجامع كنونی ی كهنه و نظامساختار

كردن تحمیل اجتماعی، يا پذيراندن و های جنبش سوی سیاست از رهبری پذيرش. آن نیست بودن/برحق

ی آن نیست كه سیاست، رو نشانه هیچ و به بار كنونی جامعه است؛ های نكبت ها، يكی از ناگزيری رهبری بر آن اين

.بات رسانده باشدثرا به ادگی خو خود و توانايی و شايسته جامعه، مفیدبودن در درازای عمر

آهنگی و /اجتماعی، از هم های الیتهای فع مقايسه با ديگربخش چون يك پديده، در/برعكس، سیاست، هم

ها و كاركردهايی كه در سیاست دركارند، كارگزاران و انديشه. برخوردار استتری بسیاركم درونی گی بسته/هم

ها و ها و ناكامی ويرانی را مسبب ديگری آن اين، وجود. اند ستیزه در ديگر همانند با يك ای بی گونه به

ی آن، عضوهای اعضا است كه هريك از هانگیز مانند جانوری شگفت سیاست به. كند جامعه وانمود می های دشواری

.داند جانور می اين هستی را مخل ديگر

جا، آن اين. گر است های گاه ويران و از تنشملهمیشه م مداری/قدرت/اجتماعی كه باشد، سیاست نظام هر در

بايد تصمیم "قدرت"ی رحمی، تنها در باره سردی و بی ای است كه درآن، با زده عجايب بحران سرزمین

-ی مردمیها جنبش از چپ، راست، يا از درون -اين سرزمین، از هركجا كه آمده باشند ساكنین. شود گرفته

از . است سیاسی در قدرت( خود يا گروه) خود سهم و حق آوردن دست به ،چیزی از هر شان بیش ی وظیفه

، خودرا هوادار-اپوزيسیون -"مخالف نیروی"نام زير سیاست در از هنگام كه بخشی همان ديگر، در ديدی

Page 8: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 8

كند، وانمود می - آورد شان میپديد و زند ها دامن می آن هايی كه خود به يا جنبش -آينده/پديد های جبنش

.پردازد ها می جنبش همین به سركوب "حاكم نیروی" نام زير آن، ديگر بخش

های است از شكست سرشار -اجتماعی های بشجن"رهبر"گاه در جای -مداری/قدرت/و سیاست ی سیاست كارنامه

اند؛ بردهمداری /قدرت/ و سیاستها سودهايی هم از سیاست ترديدی نیست كه اين جنبش. ها اين جنبش خونین

شان كه برای آن بهايی ها در برابر اند؛ اما اين سودها و كمك ها دست يافته برخی از خواسته به ،آن كمك و به

و سیاست رهبری های آورد دست"را ها آن حقیر و خردند كه اگركسی بخواهد شد چنان پرداخته

گی و ماندهفقط دركند، داد/سیاست قلم"پیروزمند رهبری"دستاوردهایبدتر، آن از ، و"مداری/قدرت/سیاست

.خواهدكرد را آشكارتر سیاست گی چاره بی

)(

، در بسیاری مواقع "ی سیاسی مبارزه"و"ی اجتماعی مبارزه"دو مفهوم میان كه مرز ،آيد نظر می چنین به

كنند؟ گی نمی راستی دو مفهوم را نماينده هآيا اين دو نام ب. ريخته است/هم/در

؟و يا برعكس ی سیاسی بنامیم حال مبارزه اجتماعی را در همان ی است كه هر مبارزه اين درست آيا

اجتماعی های جنبش ديگر گونه از را كه آن، آن بزرگ گی ويژه. تاس اجتماعی ای از جنبش گونه ،سیاسی جنبش

و خواسته ترين اين اصلی. است سیاسی قدرت يابی به ، دستنیز آن است و آن هدف ،كند جدا می

مفهوم، اين در. هستنیز آن كارگزاران صنفی ی چون خواسته/حال هم است كه درهمان سیاسی جنبش آرمان

هايی چون نان، آزادی، كار، برابری، خواسته .است مداری/قدرت/يا سیاست سیاست همان ،سیاسی جنبش

جنبش يا -سیاسی های جنبش خواسته ها اين. اند اجتماعی های های جنبش خواسته... رفت بهزيستی، پیش

گیرد، و اجتماعی وام میهای را از جنبش ها خواسته اين (سیاسی جنبش) سیاست. نیستند -مدار/قدرت/سیاست

سوی خود، برای های اجتماعی به جنبش رأی و پشتیبانی آورد برای جلب در می خود شعارهای سیاسی صورت به

سیاسی برای جلب اين جنبش كارگزاران رقابت. سیاسی خیز بردارد تر به سوی قدرت آن كه بتواند آسان

روايی حكومتی و فرمان ی يك ساختار نه ويژه ی گذشته است و دهس ای مربوط به دو تازه نه چیز ،پشتیبانی

.است ها ديده شده ی كشور در همه ی روزگارها و كه در همه معینی است، بل

سیاسی دارد، قدرت برابر وضعیت و ايستاری كه در نگاه از هايش و ها و آرمان خواسته نگاه از "اجتماعی ی مبارزه"

سیاسی را به يابی به قدرت دست ی اجتماعی، ين مبارزهاهرگاه . متمايز است مدار/قدرت/تی سیاس از مبارزه

كم . شود آغاز می"سیاسی" ی سوی يك مبارزه خود برگزيند، آن گاه روند دگرديسی آن به يی پايه عنوان آرمان

تبديل (مدار/قدرت/سیاست)سیاسیای به مبارزه -خواسته يا نا خواسته -های اجتماعی كه اند مبارزه ديده نشده

های اجتماعی، از خود در جنبش فعال شركت ندكه در رو ،اجتماعی كم نیستند مبارزان ،جور هم همین. اند نشده

ای از ها هرگونه حتی بسیاری از آن اند؛ و داری كرده خود( مداری/قدرت/سیاست)ی سیاسی پیوستن به مبارزه

.اند را رد كرده "سیاسی"مورد پشتیبانی خود به جنبشیاجتماعی شدن جنبش تبديل

)(

(مدار/ قدرت/تهای سیاس جنبش و)مداری/قدرت/های سیاست ترين ستون يكی از اصلی ،های سیاسی سازمان

يی و پايه گی باشند، ولی ويژه خوان داشته/هم/گاه بسیار نا ساختارهای گوناگون و ها و توانند نام ها می آن. هستند

و يا مقدس سیاسی يافتن به قدرت يعنی دست -سیاست اصلی ی خواسته رساندن انجام بههمان ها ماهوی آن

اجتماعی آن ساختار و شرايط بانی از/پرداز آن، و ابزار نگه گر سیاست، نظريه ها سازمان آن. است -آن داشت نگه

.سازند ضروری میو ها را ناگزير آن شكلی، بودن هستند كه به

Page 9: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 9

میزان بسیارزيادی پیامد اطاعت و ، بهدهند انجام می حقیقت ناي رد هايی كه در ی كوشش نیز، باهمه ها آن

های بشری يك بیان، اين همان غريزه به. هستند -فردی و اجتماعی -ها ها از غريزه انسان خودی روی خودبه دنباله

به -ندا ه آنان گردن نهاد هايی كه به آدم دست به -هستند كه خودرا(تمركز)گرايی سوی قدرت و كانون گرايش به

نیازی چون/است كه خودرا نه هم ها اين گرايش و تالش خود اين سازمان. اند سازمان داده های سیاسی اين شكل

. ها وانمود سازند اين همانند... چون نیازی اجتماعی، نیازی تاريخی و/كه هم غريزی بل

و های هم فردی گونه كه به -های بشری غريزه ای میان كه چه رابطه ،های ديرينه است اين البته يكی از بحث

های و مفاهیمی چون نیازها و ضرورتسو، از يك -شوند پديدار می جمعی و دسته هم اجتماعی وطبیعی

دادهای /ها و رخ آمد/دريافته شود پیشهم، گاه بسیار دشوار است كه راستی به يا تاريخی هست؟ اجتماعی و

فشار میزان محصول تا چه -...نهادهای اجتماعی و ها، پیدايی يا نابودی ها، انقالب جنگ-اجتماعی بزرگ

از. های تاريخی و اجتماعی نیازها و ضرورت فشار بشری هستند يا محصول(فردی و اجتماعی)های غريزه

های اجتماعی و ضرورت ها را نیازها و چه كه ما آن آن ها حتی در ايجاد غريزهرسد كه می نظر گذشته، به اين

.مهمی دارند و سره آشكار/نامیم، نقش يك تاريخی می

تأثیر مان، از اجتماعی فردی وهای پندار و سازيم كه در رفتار تر داريم تا چنین وانمود ها خوش ما آدم بسیاری از

توان ديد؛ و می تر روشن نهادهای اجتماعی میان ويژه در گرايشی را به چنین. آزاديمخود های دهی غريزه/سمت و

برای . سازند گونه پديدار می را به آشكارترين ويژه، اين گرايش های سیاسی به سازمان اين نهادها، نهادها و میان از

برتر و "های زيبايی از مفاهیمی ردههای خود، پ های غريزی كاركرد روی انگیزه تر است كه بر ها پسنديده آن

...رفت و پیش تاريخ، نیاز جامعه، نیاز مفاهیمی چون نیاز. بپوشانند"!تر عالی

گان به همه بسیج و ضرورت ،قدرت ها، ستايش اين نهادها يكی از بلندترين بلندگوهايی هستند كه ازآن

خودشان -راست وابسته باشند چپ يا به كند به فرقی نمی -نهادها اين بسیاری از. شود پخش می ،آنستايش سوی

از ،حقیقت در ،ها اكنون آن. شوند های جامعه ستايش می سوی بسیاری از آدم مثابه نماد قدرت، از امروزه به نیز

ی درگ را به برده كه آدمی ،گر / های ويران غريزه گروه از آن گذارند تا جامعه بر سرسختی هستند كه نمی نیروهای

ای كه جامعه برای بزرگی از هزينه بخش .ی خود بگیرند اراده نگاه و را زير ها آن مهار زده و ،كشانند قدرت می برابر

. شود نهادها می ماندن اين زنده پردازد، صرف سیاست می برپابودن

شوند، دارای سود و می ساختهيی مداران حرفه/قدرت/سوی سیاست و سیاست ها كه از ويژه آن ها، به سازمان اين

ويژه و( اصطالح حقیقی وحقوقی به)ش و شخصیت نم ی خود، و ويژه ی خود، برنامه و هدف ويژهمختص و زيان

های اجتماعی يا نبود جنبش ها هیچ ربطی به بود آن شوند كه بود و نبود يعنی چیزی می. شوند خود می مستقل

ها تشكیل ی آن مبارزهاين مجموع در مهمی را نیز ها، كه بخش آن كوشش و مبارزه يعنی بخشی از. ندارد

. گیرد شان انجام میخود هستی دهد، تنهاوتنها برای دفاع از می

همان آغاز تبديل خود به از ،آيند های اجتماعی پديد می مبارزه كه از درون ،های سیاسی هم دسته از سازمان آن

و ها هدف زيان و و دارای سود خود مستقل شده و اجتماعی جنبش از -مدار/قدرت/استسی -سیاسی يك نهاد

. شوند ی خود می های ويژه برنامه

ی ها هدف و ها رو، آن برنامه های سیاسی، به هیچ اين سازمان "مستقل های ويژه و ها و برنامه هدف"مراد از

صورت در كشند تا مثال پیش می جامعه به ها در سازمان نیست كه اين شان اجتماعی/سیاسیاصطالح به

های ويژه و ها و برنامه هدف"اين قصد من از. خود قرار دهند ی حكومت را برنامه ها قدرت، آن آوردن دست هب

Page 10: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 51

آنان دارای تابانند؛ و برای می را باز اين نهادها صنفی منافع ،حقیقت كه در ،اند هايی آن اهداف و برنامه ،"مستقل

.شان هستند اجتماعی/های سیاسی ها و برنامه تر از هدف مراتب بیش هاهمیتی ب

شمار نهادها به اين مستقل ويژه و های برنامه اجتماعی هم بخشی از/های سیاسی درحقیقت، حتی همان برنامه

.ها هستند اين صنفی همین منافع درخدمت، هرچیز از پیش آيند؛ و می

)(

خودی /به/و خود ناگزير رفت های فردی و اجتماعی، گسترش و پیش ناگزير آزادی جمعیت، گسترش افزايش

شود نامیده می "جامعه كردن رهبری" چه كه آن. اند ها را بسیار پیچیده كرده جامعه... ها و ش آدمنم ها و آگاهی

تر روشن گذرد بیش تر می هرچه بیش. دچار آمده است آسا های غول های عظیم و ناتوانی از پیش به دشواری بیش

جامعه كردن ی سیاست، باور به رهبری كهنه مفاهیم نظام در و ها جامعه ی كنونی كهنه شود كه در نظام می

.میزان كودكانه است تا چه( سیاست ص به دستطور مشخ به و)طوركلی به

چندی و چونی اين . اند پديد آمده -طور كلی به -های انسانی های بسیار گسترده و ژرفی در جامعه دگرگونی

حتی در . كنیم زنی می كنیم و يا گمانه ای باشد كه ما گمان می چه بسیار فراتر از آن -رسد نظر می ها، به دگرگونی

تر از آن ها شايد بسیار قديمی اين دگرگونی. باره بینديشیمها هم شايد الزم باشد دو ی تاريخ اين دگرگونی باره

بسیاری ازآن. ايم های انسانی و خود انسان را بسیار ساده گرفته ما شايد جامعه. شود باشد كه گمان می

اصده و ها ده ی دربرگیرندهامروزه ويژه ولی به امروزهكه اين نهشوند، می نامیده هايی كه كشور ديواری/ارهچ

ی بسیارپیچیده های ی گونه در بر گیرنده. روستايند و هاهزار شهر ی ده اند؛ دربرگیرنده انسان میلیون

مناسبات شدن ای از پیچیده تازه های ها، و گونه انسان اجتماعی های اجتماعی بر رفتار و انديشه تأثیرمناسبات

موضوعات مهمی مانند لزوم گسترش كمی و كیفی . فراوان هستند های قديمی، ومسائل و پرسش اجتماعی

ويژه ها را، از طبقات مختلف به جامعه انبوه عظیمی از انسان اشتراكی ی اجتماعی، و اداره دادگری و برابری

ل و گشايش هر چه زودتر خود فرا خوانده و زير فشار سوی ح رغم میل آنان به گان اصلی ثروت، به تولیدكننده

هم، تر كه حتی در كشورهای كوچك بل... بزرگی چون چین، روسیه، هند، آمريكا كشورهای تنها در نه. نهاده است

با هیچ منطقی و خردی جور در -آن هستیم گونه كه امروز گواه آن -يك رهبری مركزی دنارمكارگ نه تنها به

دست نقد و ترديد جوامع بايد به اين "كردن رهبری" -ی خرافه يا به -داشتن به مقوله/ كه اصال باور ، بلآيد نمی

!است؟ از كجا پیداشده -اين خرافه -اين مقوله! ؟"رهبری"آخر يعنی چه .نقادانه سپرده شود

خويش ساخته است، در آسايی كه برای ولغ وظايف در انجام -مداری/قدرت/سیاست -سیاست گی ناتوانی و درمانده

آسای غول های ناپخته و ناسنجیده، میزان حل/ناشده، انبوه راه/حل مسايل انبوه. است جهان آشكار ای از هرگوشه

بزرگی از روند، شمار هدر می مرج حاكم بر سیاست بهو سازمانی و هرج بی دلیل سرمايه و وقت و نیرويی كه به

اند، های سیاست میزان زيادی پیامد ناتوانی ها، به هر يك از آن در درونيا جوامع و های میان درگیریها و جنگ

.اند سیاست وجودی گر بحران ها نشان باری اين

: زند سیاست مهار ها و ترفندهای مختلف به راه است تا از همیشه آدمی كوشیده

موظف ساخته، و اش مشروط و ناگزير جامعه های انسان و به نیازمندیرا به خرد، و يك سو، كوشیده شد تا آن از

اصطالح هرا ب آن ساخته و پذير تا سیاست را با اخالق آشتی شد تالش كرده. دنساز خود سودمند و برای بهزيستی

لم عمثابه به را آن! بیاموزند "لمع"آن تالش شد تا به. زيور دانش بیارايند را به شد تا آن انسانی سازند؛ پس كوشش

.اند سیاست امید داشته كردن كسانی بوده كه به انسانی نآ ها، تالش اين و. ها آموختند و آموزاندند در دانشگاه

Page 11: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 55

هرچیز، وظايف و كنند؛ خواستند پیش از"دي خلع"اصطالح هرا ب سیاست ازسوی ديگر، كوشیده شد تا مگر

و . رهبری كنار بزنند، و قدرت را در جامعه از تمركز بازدارند بازستانند، اورا از كرسیاو اختیارهای سیاست را از

از -مداری/سیاست/ قدرت -سیاست مهار كردن و امیدی را به انسانی كسانی بوده كه هرگونه های آن جويی اين راه

.دست داده بودند

خودرا بر آن كسانی مهر ها، تالش اين گروه ی كوششجا به. گروه تاكنون به بار ننشست اين دو متأسفانه تالش

ها، به سازی رو، آن چاره از همین. دارند باور داشته ومداری /و قدرتهای سیاست ها زد كه به خرافه جويی اين چاره

دانش هم بدتر، خود به لباس از آن و سیاست، دانش را هم به خدمت خويش درآورد،. ساز نشدند ناچار، چاره

.رآمدد

)(

: پیش چنین است امروزه بیش از همیشه چنین بوده و

آن بزرگ گی چون يك پیشه و شغل است؛ ويژه/همی اجتماعی، برعكس مبارزه ،-مداری/قدرت/سیاست -سیاست

خود در عظیم روا/اگاه به ن دلیل جای كه به مالی دارد بل تنها سود ی ساده اين است كه نه يك پیشه برابر در

.آورد بار می خود به ور مانندی نیز برای پیشه اجتماعی بی جامعه، اهمیت

)(

گری، بايد ستايش چنین انسان. هوده است بودن، ابلهانه و بی ی اجتماعی ای از مبارزه ی هرگونه گر ساده ستايش

ساختار و قوانینی .باشد حاكم برآن نیز آور خنده قوانین هستی و ی جهان كهنه اين ساختار گر ناگزير، ستايش به

ها از آن میان برای ما آدم ی موجودات، و حقیر را برای همه و های غم انگیز ها و صدها گونه سرنوشت كه ده

يك ساخته كه برای ساختن حقیر را چنان ناتوان و ها قوانینی كه ما انسان و ساخته است؛ ساختار ناگزير

گان هچون گذشت/هم بیايیم، و كنار ديگر/است نتوانستیم با هم كه هنوز دگرانه هنوزی دا ساده گی زنده

!ی اجتماعی هستیم مبارزه يازيدن به از دست پیش، ناگزير سال هزاران

)(

،(رو رو يا پس پیش از رفته هم روی)ی اجتماعی مبارزه بسیارگوناگون هواداران داشت كه در میان توان پوشیده نمی

ی اجتماعی از اند كه پذيرش قانون ناگزيری مبارزه ه خوردهرگ مبارزات اين اند يا با هايی پنهان گشته آدم چه بسیار

]ی نظريه سنگ با پذيرش/جنگل، چیزی همانند و هم قانون سنگ با پذيرش/سوی آنان، چیزی همانند و هم

كردارهای آتشین گفتارها و درون ازگويی كه .است"بقا تنازع"[آور خنده وجود اين پايه ولی با كامال بی نهاگرچه

های حقیقت كار، تنها غريزه اراده، در آگاهی و انديشه و جای درخشش هی اجتماعی، ب مبارزه گران اين ستايش

خراش ست كه فرياد گوشا ها آن خوی و سرشت خام تندی و خشونت غريزی نهفته در يا خشن، و و تند

.كشند می

دست در خود شدن چه جامعه نیستند، و بازی كنونی جهان هستی و كاری ساختار/فريب آنان، آگاه بر بسیاری از

يا و)يابند را در نمی شان بدنی تنگناهای روانی و و ها غريزه دست در خود شدن چه نیز بازی را، و اين ساختار

چون ايفای نقشی /زند، هم می رآنان از آنان س شدن چه بازی اين را، كه در چه آن ازآن، بدتر و(. دريابند خواهند نمی

.پندارند گی می زنده شايسته در

)(

بار / های زيان نشان گونهمهرو و فشار و میزان درزيرتأثیر چه آدمی، تاكنون تا ی اجتماعی راستی مبارزه هب و

است؟ آدمی بوده(فردی و اجتماعی)های غريزه

Page 12: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 52

دست به، تواند هم می ی اجتماعی، و اش به مبارزه آوردن روی ی آدمی باشد در تواند برانگیزاننده غريزه، هم می

.ی اجتماعی تأثیرهای نیك يا بد بگذارد بر خود مبارزه ،ها انسان

سوی ديگر، ه ازغريز سو، و آگاهی و اراده از يك شود كه میان خودی، چنین گمان می روشی خودبه به معموال

گونه كه آگاهی و همان. شكلی از آگاهی است نیزبرعكس، غريزه . زيستی و همانندی وجود ندارد/سازش و هم

در . كنند عمل می خود شوند و يا می كار گرفته غريزه به چون/هميا غريزی و شكلی مواقع به بسیاری اراده هم در

گیری چشم های بشری درخشش غريزه -...و هنر چون دانش و -آگاهیهای مختلف بسیاری مواقع، در درون گونه

های خودرا پرورش حقیقت، غريزه خود، در علمی و هنری آثار بسیاری از نمايد كه انسان، در می چنین و. دارند

.است آگاهی نامیده را دانش و ها شكل داده و سپس آن ، ريخت وها آن داده، پخته، و به

های وبیش متناسب با نظام كم. نظامی ويژه است و زمانی دارای ساختار هر كه جهان غريزه درآيد می نظر هب

نظام سازمان و نو ها نیز از كنند، جهان غريزه آدمی را دگرگون می هستی اجتماعی و فرهنگی گوناگونی كه جهان

از كاركرد افتاده، يا ناتوان شده، و يا ناپديد ها غريزه ها، بسا كه گروهی از گیری سازمان/نو/اين از در. يابند می

. شوند ها پديدار می های تازه از آن گروه ها و ها، گونه جای آن هشوند؛ و ب می

بسیار فاصله گرفته، و اتی حیوان جامعه از او ی د كه جامعهرانخود بباو ی روزگارها، آدمی تالش نموده تا به همه در

همه، اين با. راند اش فرمان می جامعه او و ی اوست كه بر چون جوامع حیوانی، اين شعور و اراده/نه هم

جستن از اندوزی يا دوری ازآن، مال گريز سوی قدرت يا به گريزكاركردهايی چون خشم، عشق، دوستی، كینه،

ها نآفعالیت ی تنها از دامنه نه. ال، دركارندبشری، نیرومند و فع وامعی ج ها در همه گونه غريزه اين ها از آن، و ده

از جامعه و ها در آن ها، تأثیر اين غريزهفعالیت گستری دامن پای/و هم. شده است كه افزوده نیز كاسته نشد بل

از. است شده نیز تر هتوج قابل و كه آشكارتر تر نشد بل تنها كم جتماعی نهاناگوار حوادث آمدها و/پیش جمله در

حیوانی جوامع جهی باتو ی درخور انسانی هنوز فاصله كنند، جوامع ايفا می ها بزرگی كه غريزه نقش ديدگاه

. اند نگرفته

)(

و گی ی همیشهطرز به .شود می اجتماعی پاشیده های درگیری روزه بذر بشری، هر جوامع كنونی ی كهنه ساختار در

جهان، در سراسر ها انسان در هر روزه میلیون. گردد ها آماده می درگیری گرفتن اين آتش گسست، زمینه برای بی

ای بسیار اند، امروزه دامنه ی روزگار وجود داشته كه همیشه ،ها درگیری اين .آيند می ها گرفتار توفان اين درگیری

.اند آور گرفته آسا و هراس غول

ويژه از به. ها بوده است اين درگیری های مهم ، همیشه يكی از سرچشمهمداری/قدرت/و سیاست سیاست

پنهان يا -اجتماعی هستیم كه های درگیری پديداری شماری از گواه سو، ما اين نزديك به ی گذشته های سده

.شوند زده می آن دامن گیرند يا با دست سوی سیاست پا می تنها از -آشكار

يك سرگرمی ها به های اجتماعی، برای گروهی از انسان درگیری انداختن آشكارا گفت كه راه براين، بايد افزون

گاهی برای ها به آزمايش كه برای گروهی ديگر، اين درگیری چنان/هم. است خطرناكی تبديل شده

.تاس ل گشتهدعاها باد ،حتی خود و يا ،ها ظريهن و ها ديدگاه، ها انديشه آزمايش

سیاست . ای نیست تازه های اجتماعی، چیز های درگیری سرچشمه گونه از ی اين ای در باره چنین داوری

ی كشورها كوشیده طول تاريخ همه شماربار در سر قدرت است، بی سیاست كه بر بخش از ويژه آن ی و بهطوركل هب

داد واقعی قلم/اصیل و نا/ها را نا اجتماعی انسان های جنبشسودجويی ازآن، حقیقت و اين تا با توسل به كوشد و می

كسانی هم كه از دادگری و . بپردازد خود مخالفان نیز مردم، و اجتماعی ها و مبارزات جنبش اينسركوب بهكرده و

Page 13: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 57

خود و برضد عملی سود بی ه ب حقیقت اين از كوشند اند نیزكوشیده و می گرداندهبر آزادی رو برابری و

مه، ه با اين .كنند برداری اجتماعی بهره ی مبارزه های ارزش اجتماعی و های آرمان

.ها، كتمان كرد اين گونه سوءاستفاده اين حقیقت را، به دلیل و باره خاموش ماند توان در اين نمی

ی بشری، حقیقت ناگوارتر نیست كه جامعه كردن اين يا فراموش داشتن و معنای پنهان حقیقت، هرگز به اين بیان

آزادی و برابری، جز آن از در های اجتماعی است، و آور نابرابری و بی دادگری ی ننگ زير سیطره چنان در/هم

های اصلی از سرچشمه چنان يكی/ها هم دادگری بی ها و است كه اين نابرابری حقیقت اين. سوسويی پیدا نیست

های گان رنگارنگ گونه دارنده. اجتماعی است ی شدن مردم به مبارزه اجتماعی و كشیدههای پیدايی درگیری

های اجتماعی، ديگر اليه از ساالری و ثروت، كه بیش/ های سیاست و ديوان پهنه اجتماعی در مختلف قدرت

.چنان برجا بماند/ گری همداد ی نابرابری و بی اند تا اين سیطره تالش گرند، در های ويران فرمان غريزه/به/سر

. يابند جريان می"اجتماعی ی مبارزه" نام زير ها، در درگیری ی اين انواع همه. بحث سر باری برگرديم بر

گیرد كه دارای هايی را دربرمی درگیری تنها آن اجتماعی همیشه ی شود كه مبارزه گمان است اگر هوده بی

گونه هر كه ازگمان شود است اگر هوده بی. هستند "های واال هدف" يا و "ی انسانی های برجسته گی ويژه"

كه چشم بر است اگر هوده بی. كرد پشتیبانی"بايد"است اجتماعی ی سبب كه مبارزه اين اجتماعی تنها به ی مبارزه

باشد يا سودمندتواند اجتماعی می ی مبارزه. شود ببنديم اجتماعی می ی مبارزه هايی كه هرروزه از استفاده سوء

و فرمان انديشه زير در تواند می. ضد يا برای آزادی باشد تواند بر می. رو/رو باشد يا پیش/تواند پس می. مند زيان

هیچ تواند باشد، و يا می داده (فردی و اجتماعی)بخش /زيان های خام و ی سخت غريزه ادهقل در يا سر اراده باشد و

.ههود نباشد جر هیاهويی بی

اند، ی اجتماعی شركت كرده مبارزه "آزادی ضد"رو و /مند و پس های زيان آيا شمار آن مردان و زنانی كه در گونه

است؟ تر بوده آن كم در انواع ديگر گان كننده از شمار شركت

)(

راهی است كه آدمی /آن يگانهاجتماعی، ی بشری، مبارزه ی جامعه ی كهنه خودی نارسای ه به ساختارخودبهبا توج

آن خواهد طبیعی ازطور به خودی و خودبه و ناگزير خود، به اجتماعی گی های زنده ها و دشواری هربرای گشودن گ

هزينه و نیرويی كه در بسیاری از موردها . كند اين راهی است كه هزينه و نیروی بسیارسنگینی طلب می. رفت

چه كه اما آن. تواند برای آدمی سودمند باشد چنان می/، هم"ناگزير"همه، اين راه اين با. دشدنی نیستن جبران

شود به چه معنی است؟ سودمندی نامیده می

روی / و نیز پیش ،آدمی گی های زنده چرخ ی حركت ای كه ادامه روزمره های ساختن نیازمندی كمك به برآورده

های گونه آن ی گسستن همه. است اجتماعی ی های مهم مبارزه يكی از سودمندیها وابسته است، آن جامعه به

يوغ از همه برداشتن اين آفريند، و ها را می اش آن كنونی چارچوبدر اجتماعی در مفهوم و گی گی، كه زنده بنده

.استاجتماعی ی مبارزه های مهم مندی سود آنز نیز ا پای جامعه و آدمی، باری اينو دست

تر از زير يوغ بیش را، هرچه خود آدمی آدمی و ی ی اجتماعی بايد بتواند جامعه مبارزهحال، در همیناما

كنونی جامعه، ی است كه ساختاركهنه كاربزرگ آن معنای اين. آزاد كند نیز گر ويران(فردی و اجتماعی)های غريزه

را خودرا به ساختاری دهد كه آن گرند، جای ويران(ردی و اجتماعیف)های خود، رهاورد غريزه بزرگ بخش كه در

.سازد ا میپی سازنده بر اراده و ،نیك (فردی و اجتماعی)های آدمی باكمك غريزه

؟كار بزرگی هست انجام چنین ايیتوانگی و شايستهی اجتماعی را آيا مبارزه

Page 14: M. Namari 1

مداری/سیاسیت/ی اجتماعی و فدرت مبارزه 54

كهدست خواهد آورد نیز بهرا توانايی گی و اين شايستهكار بزرگ، رساندن اين/انجام/با به ،ی اجتماعی آيا مبارزه

كم از شر ، دست-كه متأسفانه ناشدنی است-ست و اگركه اين ناشدنی ،خويش ضرورت"رش"ازرا، آدمی ی جامعه

!آزاد كند؟ برانگیز ضرورت خويش /های شر جنبه

5731